بخش اول
زمینههای زندگی
1-1- ریشه اندیشه اجتماعی مهدی بازرگان را باید در فضای خانواده مذهبی و بازاری، سر کلاس درس ابوالحسنخان فروغی، در انجمن کاتولیک پاریس، در لابلای روزنامههای جمهوریخواه فرانسه و سرانجام پشت میز شرکت مهندسی تهران جستجو کرد. دوران خانواده، دانشگاه و جوانی بازرگان، از 13 تا 33 سالگی همزمان است با دوران حکومت و سلطنت رضاشاه از 1299 تا 1320 شمسی. در این مرحله میتوان شاهد رشد فکر مذهبی بازرگان بود که با تلقی علمی دبیرستانی در هم آمیخت، در فرانسه تجلی ملی و سیاسی پیدا کرد و در بازگشت به وطن عنصر تجدد را وجه غالب قرار داد. پس از سقوط رضاشاه، محتوا، آهنگ حرکت و گستردگی فکر اجتماعی و سیاسی بازرگان متحول شد. در فصل اول ریشه گرفتن اندیشه اجتماعی او را دنبال میکنیم.
خانواده
1-2- جنگ میان مشروطهخواهان و طرفداران استبداد قاجار آغاز شده بود که مهدی بازرگان در تهران چشم به جهان گشود (1286). پدرش حاج عباس قلی تبریزی موسوم به «آقا تبریزی» (1333-1247) فرزند حاج کاظم در 18 سالگی از آذربایجان به تهران آمده و بانو صدیقه، دختر حاج سیدحسین طباطبایی را به همسری گرفته بود. این زوج پنج پسر و چهار دختر به جهان آوردند که جملگی در فرهنگ فارسی تهران بزرگ شدند. آقا تبریزی مردی باهوش و زیرک بود. تاجری خود ساخته و ثروتمند که قبل از مهاجرت به تهران مکه رفته، حاجی بود. مدتی ریاست «هیئت تجارت» و «اطاق تجارت» تهران را به عهده داشت تا رضاشاه هر دو را برچید. میزان ثروتش را نمیدانیم اما رفت و آمدهایش نشان میدهد سری در سرها داشت. هم او بود که نام فامیل بازرگان را برگزید.
در دین، آقا تبریزی پایبند فرایض بود. درس مکتب داشت و قرآن میخواند. در مبارزه با «بیدینی و فحشاء» پیشگام میشد و در خانه جلسه بحث میان علمای مذهبی و مخالفین میگذاشت. تا آنجا که ما میدانیم در دین تعصب کور به خرج نمیداد. نمونه آنکه فرزندانش را به زهر کتک مسلمان نکرد و مهدی را به فرهنگ فرستاد. برپایی جلسات بحث و گفتگو اشارهای است که برای تعقل و منطق قائل بود. برخلاف متعصبین مذهبی کتاب خارجی در خانه نگه میداشت و روزنامهخوان بود.
آقا تبریزی در امور اجتماعی دست داشت. در سال قحطی ] ایران در قرن گذشته چند بار گرفتار قحطی شد [ همراه دیگر تجار بازار دارالاطعامی به راه انداخت. در دوران انقلاب در زمره مشروطهخواهان درآمد و یکبار نیز، از طرف آذربایجانیهای پایتخت کاندید مجلس شورای ملی شد اما رأی کافی نیاورد. تماسهای سیاسیاش خوب بود و من جمله با سیدحسن مدرس و احمدشاه ارتباطاتی داشت. مورد مشاورت برخی از مراجع دینی، من جمله حاج عبدالکریم اصفهانی، قرار میگرفت. در دوران دولت دکتر محمد مصدق از آیتاللّ'ه حسین بروجردی، رهبر دینی وقت خواست که از اوراق قرضه ملی دولت حمایت کند.
آقا تبریزی در دوران سختی گلیمش را از آب بیرون کشیده بود. کودکی پسرش، مهدی، همزمان بود با فروپاشی نظام قاجار در دوران پس از انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول و سه شورش شمال (شیخ محمد خیابانی در تبریز، کلنل پسیان در خراسان و میرزاکوچکخان جنگلی در گیلان) که به تشنجات اجتماعی افزود و نظام دولت را به مرز فروپاشی کشاند. هنگامی که مهدی بازرگان پا به دبیرستان گذارد رضاخان میرپنج کودتایش را به فرجام رسانده بود و میرفت تا به تدریج حکومت مطلقه خود را زیر پرچم سازماندهی نوین دولت، تجدد، تمرکزگرایی و ناسیونالیسم مسلط کند. آنچه که از نظر خانواده بازاری و مذهبی بازرگان قاعدتاً باید مورد توجه قرار میگرفت نخست مذهبزدایی رضاشاهی و سپس مهارسازی طبقه بازاری بوده است.
اهداف رضاشاه در قبال مذهب، دوگانه بود. از یکسو مذهب را علت و تجلی عقبماندگی ایرانی میدانست و میخواست آن را از میان بردارد. از سوی دیگر در جامعه مذهبی یک دستگاه مستقل اجتماعی میدید. میخواست برای تحکیم حکومت مطلقه دولت این نهاد را از هم بپاشد و بدین ترتیب از ارتباط و تجمع آزادانه مردم جلوگیری کند.
رضاشاه همچنین سعی در مهار بازار داشت. مالیاتهای سنگین بر بازار بست، بازرگانی خارجی را به انحصار دولت درآورد و در امور صنفی تجار دخالت نمود.
پیامد مشخص این سیاستها برای خانواده بازرگان اینکه هیئت نمایندگی تجار، که آقا تبریزی ریاستش را به عهده داشت، بسته شد و جلسات بحث فلسفی، که آقا تبریزی در منزل برگزار میکرد، به دستور شهربانی منحل گردید. علیرغم این فشارها به نظر میرسد وجه تجددطلبی آقا تبریزی و حمایتش از دستگاه برجنبه مذهبی و بازاریش غلبه کرد و او از تحول دوران رضاشاهی استقبال نمود. باید گفت به همان اندازه که آقا تبریزی به طبقات جدید پیشرو و حاکم دوران پهلوی اول تعلق نداشت، به همان اندازه هم از قشر سنتی ما قبل پهلوی دور بود. به همین خاطر وی جلوهای از اختلاف و جذبه متقابل نسل سنتی با اقشار نوین اجتماعی ایرانی در آغاز قرن معاصر محسوب میشود.
بعد از خانواده، تأثیر عمده فکری بر بازرگان از مدرسه بود. نسبت به شرایط وقت تحصیلات بازرگان استثنایی بود، چرا که به مکتب سنتی نرفت و در یکی از مدارسجدید التأسیس سبک اروپا به درس نشست، نخست در دبستان سلطانی و سپس در مدرسه دارالمعلمین تهران. رئیس مدرسه دارالمعلمین، ابوالحسنخان فروغی نقش تعیینکنندهای در طرحزدن به اندیشه بازرگان جوان ایفا نمود. فروغی مردی بود فیلسوفمنش و مورخ، در عین حال اهل دین و ایمان. هم درس «اکتشافات جغرافیایی» و «فلسفه» میداد و هم «تفسیر قرآن» میکرد. در یک کلاسش از مکاتب و مسائل جامعه سخن میگفت و در کلاس دیگر دانشآموزان را متوجه قرآن میکرد. بر سر تخته مینوشت: «لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم» (خدا قومی را تغییر ندهد تا آنچه را در ضمیرشان هست تغییر دهند.) آیهای که بعدها از شعارهای سیاسی بازرگان شد. فروغی گردش طبیعت را به زبان قرآن تفسیر میکرد. مثلاً در تأیید آیه نور از تئوریهای اوپتیک Optic بهره میگرفت. میگفت برخلاف اعتقاد رایج مسلمانان که مکتب شناخت طبیعت را دهری مسلک میدانند باید خدا را در طبیعت جستجو کرد. هم از طریق فروغی بود که بازرگان با هیئتشناس و منجم کاتولیک فرانسوی فلاماریون آشنا شد و کتاب خدا در طبیعت او را خواند و تحت تأثیر افکار وی قرار گرفت.
در طول تحصیل مهدی بازرگان درس خوان بود و در کلاس پنجم و هشتم شاگرد اول شد. چون دبیرستان را به پایان رساند مشمول اعزام به خارج گردید. آن سال دولت همه فارغالتحصیلان را به خارج فرستاد. بازرگان در امتحان اعزام رتبه پنجم را به دستاورد. در میان رشتههای تربیتی، علمی، فنی، حقوقی و مهندسی، آخری (مهندسی برق) را برگزید.
مسئله دین و ایمان که میرفت تا بخش عمدهای از فکر و ذکر بازرگان را در سراسر عمر مشغول خود سازد هنگام عزیمت دانشجوی جوان تظاهر خاص خود را پیدا کرد. بازرگان بعدها گفت:
«بسیاری از پدرها و مادرهای ما و خود ما نگرانی و اصرار داشتیم که اگر در این سفر تحصیلی موفق نشدیم چیزی به دست بیاوریم، لااقل سرمایه قبلی و اخلاق و دین خود را از دست ندهیم... قبل از ترک ایران به پدرم گفتم اگر در ایران بمانم بیدین میشوم، اگر بروم یا همان بیدینی است و یا در ایمان قویتر خواهم شد.»
نمیدانیم اگر در ایران میماند چرا بیدین میشد اما میدانیم که نزد احمد نخجوانی رفت - ملای کم پایهای که نسبت خانوادگی داشت و در همسایگی میزیست. از او فتوا گرفت در مورد زندگی میان مسیحیان نجس و جامعه حرام خارجی. نخجوانی گفت اگر نیت تبلیغ اسلام باشد حلال است. به هر صورت و علیرغم تردیدها، امید دستیابی به افقهای نو جای نگرانی را گرفت و دانشجوی جوان به استقبال سفر خارج شتافت.
اوضاع اجتماعی
1-3- اگر بخواهیم نفوذ اندیشه مذهبی را بر زندگی بازرگان بفهمیم باید نگاه کنیم به تسلط فکر سنتی مذهبی بر فرهنگ عامه در آن سالها. در آستانه قرن 14 خورشیدی، زندگی در روستا و اغلب شهرهای کوچک ایران تغییر چندانی نسبت به شیوه زندگی سنتی چند سال پیش نکرده بود. تماس میان بخشهای گوناگون کشور اندک و چه بسا ناممکن بود. مسافرت به بسیاری از نقاط مملکت، به خاطر عدم وجود راههای امن و هموار عملاً ناممکن بود سیستم تلگراف به چند شهر بزرگ کشور محدود میشد. با معیارهای امروزی، زندگی در اغلب شهرها طاقتفرسا و ابتدایی بود. بیسوادی و خرافات عمومیت داشت. حتی در دهه 1310 که رضاشاه پس از تحکیم قدرت خود برنامه ساختمان نوین دولت را به راه انداخت، تنها حدود 700 مدرسه جدید - و اصطلاحاً اروپایی - برای جمعیت 10 میلیونی ایران وجود داشت.
نهاد های مذهبی، از جمله مساجد و مدارس علمیه و خانقاههای صوفیان، بودند که طبق سنت چند صد ساله، مرکز بخش آگاهیهای محلی، اجتماعی و سیاسی محسوب میشدند و افکار عمومی و مذهبی را شکل میدادند. حتی انجمنهای حرفهای اصناف و تجمع ورزشی زورخانه هم در ردیف نهادهای مذهبی به شمار میرفتند و در سازماندهی مراسم عمومی مذهبی همچون مراسم سینهزنی و قمهزنی و دستههای عزاداری فعال بودند. مکتبها و مدارس پایگاه علمای دینی محسوب میشدند. درسهایشان ابتدایی و محدود به خواندن و نوشتن و روخوانی بعضی از متون ادبی مثل گلستان سعدی و دیوان حافظ و مشق قرآن و دستور زبان عربی بود.
تأسیس مدارس جدید به سبک اروپا، تغییر محتوای درسی و توسعه مطبوعات از عواملی بود که به تدریج فرهنگ شهری را متحول کرد. از این جهت بررسی تحولات اجتماعی دهه 1290 (یعنی دوره پس از انقلاب مشروطه و در هم شکستن نظام سنتی قاجار تا سر آغاز تحکیم پایههای حکومت مطلقه رضاشاه)، مهم است. در این دوره مطبوعات به سرعت رشد کرد. اندیشههای نو با سرعت بیشتر و به طور گستردهتری از اروپا به ایران رسید و در میان اقشار مختلف اجتماعی پخش شد. علاقه مردم پیامد مشخص این سیاستها برای خانواده بازرگان اینکه هیئت نمایندگی تجار، که آقا تبریزی ریاستش را به عهده داشت، بسته شد و جلسات بحث فلسفی، که آقا تبریزی در منزل برگزار میکرد، به دستور شهربانی منحل گردید.
به مطبوعات به حدی رسید که خواندن روزنامه، حتی نسخههای کهنه آن، در محافل عمومی همچون قهوهخانهها با صدای بلند محبوبیت یافت.
به طور کلی میتوان گفت اکثر مردم همچنان پیگیر سنتهای چند صد ساله زندگی و افکار کهن خود بودند. تغییراتی که جریان داشت عموماً به جماعت تحصیل کرده شهرهای بزرگ محدود میشد. در سطح اندیشه: اکثر مردم زندگی را یک قضا و قدر ناشناخته و غیر قابل تغییر آسمانی میشناختند. فرهنگ عمومی مردم ترکیبی از روایات واقعی و افسانهای درباره زندگی اولیای شیعه بود. نقش موجودات آسمانی در تعیین شکل و محتوای زندگی روزمره آدمیان امری پذیرفته شده بود. هنوز راه بسیاری در پیش بود تا زندگی و فرهنگ عمومی مردم تغییر کند.
با توجه به این زمینه میتوان در ساختار فکری بازرگان تا قبل از اعزام به فرانسه دو عنصر را تشخیص داد: نوعی مذهب شبه سنتی که با مفاهیم جدید علمی مدرسهای در هم آمیخته بود. خانواده، به خصوص پدر در شکل دادن به اولی نقش داشت و مدرسه، به خصوص فروغی، در هر دوی آنها. بازرگان جوان در سال 1307 از طریق اتحاد شوروی راهی فرانسه شد.
بازرگان در فرانسه
1-4- در فرانسه بازرگان به افکار مذهبیاش وفادار ماند، به آنها شاخ و برگ داد. با افکار علمی آشنا شد. به مسائل اجتماعی و سپس سیاسی گرایش پیدا کرد. تردید نیست که تحصیل، کار و زندگی در فرانسه تأثیر عمیقی بر اندیشه دانشجوی جوان گذاشت. بسیاری از افکار مذهبی، اجتماعی و سیاسیاش ریشه در این دوران دارد. حتی چهل سال بعد که خاطراتش را نوشت به تأثیر عمیق اروپا اشاره داشت.
تمام این مناظر و وقایع ( اروپا ) برای ما که در ایران پا از جاده خاکی بیرون نگذاشته بودیم و اولین بار کراوات زدن را در تالار وزارت معارف یادمان داده بودند، بسیار جالب و عجیب و گیجکننده بود. عیناً مثل کودک پانزده ماهه که به هر چیز حمله میکند و میخواهد آن را به دست بگیرد و ورانداز کند، با ولع فوقالعاده به همه طرف نگاه میکردیم. میخواستیم تمام آثار تمدن و مزایا و داراییهای آنها را ببلعیم.
برای محصلی جوان، خوش ذوق و باهوش که از یک جامعه سنتی و عقب مانده به اروپا میرود طبیعی است که تمدن اروپایی - به خصوص در اولین دهه بعد از جنگ اول جهانی - جذاب باشد. در واقع جذبه قوی بود. بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی در اروپا، که عمق عقبماندگی جامعه ایرانی را فهمیدند باور کردند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شد. اما بازرگان متفاوت بود. جامعه فرانسه بدون تردید بر افکار و اندیشهاش تأثیر عمیق گذاشت اما او به مقدار قابل توجهی در برابر این تأثیر مقاومت کرد. مقاومتی که در آن زمان و برای این تیپ نمونه بود. به علاوه، مقاومتش در برابر فرهنگ اروپا خودآگاه بود. در اولین سخنرانی که (با عنوان «سوغاتی فرنگ» در سفارت ایران در پاریس) کرد از هم شاگردیها به خاطر ضعف و تسلیم در برابر راه و روش زندگی اروپایی انتقاد کرد. گفت:
همان طور که عرض شد در انتخاب ارمغان فرنگ... سلیقهها و نظریات بی شماری پیش میآید. سلیقه اول سلیقه نداشتن و عدم طرح مسئله است. از اینکه بگذریم، بعضی دیگر، با عبارت ساده، آنچه را که میان زمین و آسمان ایران ببینند به نام توحش و آنچه را در اروپا... بشناسند به چشم تمدن مینگرند. همچنین در جهت عکس بعضی به عبارت موجزی گفتهاند تمدن اروپا باید برای ما نان و تمدن شرق روح تهیه کند... ادعای دیگر که ایرانی باید از سرتا پا ظاهراً و باطناً فرنگی شود در قدم اول به سه اشکال بزرگ برمیخورد: اولاً حرف مبهمی است... ثانیاً محال است ثالثاً بیثمر.