پیش گفتار
و انه اضحک و ابکی[1]
او است که می خنداند و می گریاند
خداوند خالق هستی است. همه زیبایی ها آفریده اوست. خنده نیز اثر او است. تبسمی که بر لبان شماست، آیه ای از آیات او است. تمام عوامل شادی از او نشأت گرفته اند؛ زیرا تمام هستی از اوست. جهان فقط زیبایی است. اصلاً خلقت برابر است با زیبایی. آنان که دنیا را پلشتی می پندارند یا خدا را نشناخته اند یا منظورشان دنیای بی خداست. دنیا، آیه خدا است. مگر آیه خدا میتواند زشت باشد؟! آیه یعنی نشانه خدائوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.
«ان الله جمیل و یحب الجمال[2]»
شادی چیست؟ آیا تاکنون از شما پرسیده اند: محبت چیست؟ عشق چیست؟ خوشبختی چیست؟
سؤال ها ، این قدر ملموس اند که انگار پرسیدن ندارند. با این حال، صدها پاسخ از سوی دانشمندان به این سؤال ها داده شده است. شادی از اینگونه پرسش ها است. هر انسانی، شادی را تجربه نموده است. شادی مانند تنفس، غذا خوردن، حرف زدن و گریستن، از ضروری ترین نیازهای حیات انسانی است؛ گر چه برخی انسانها در استفاده از آنها دچار مشکلات می شوند. شادی، واکنش انسان در برابر «بیرون» است. اگر بیرون نباشد، شادی معنا ندارد؛ همانگونه که عشق ورزیدن و دوست یابی معنا ندارد. همه انسانها از برخی رخدادهای بیرونی، شاد می شوند و از برخی ناراحت. نمی توان شادی را عین «لذت» دانست. گاه بین این دو تمایز وجود دارد. برخی لذتها شادی آورند و برخی شادیها موجب لذت اند. روح نیز خسته می شود گاهی تن شاداب است و روح خسته. گاهی به عکس است؛ تن، خسته است و روح شاد. برخی، بدنی سالم دارند؛ اما روحی افسرده را حمل می کنند. برخی نیز تنی رنجور دارند، ولی روحی با نشاط به زندگی بخشیده اند، آیا ندیده اید کشاورزی را که پس از رنج نشا در شالیزار، با لبخندی به زیبایی آن چه نظاره می کند روان خویش را آرام می سازد؟
گاهی جسم و روح، هر دو خسته اند. این جاست که پای استراحت روح به میان می آید. هنگامه خستگی روح و روان، باید سراغ حکمتهای شادی آور رفت؛ همان گونه که امام علی،علیه السلام فرمود :
«ان هذه القلوب تمل کما تمل الا بدان فابتغوا لها طرائف الحکمه[3]»
انسان باید در همه کارهای خود تعادل را برقرار سازد. کار زیاد، بدن را خسته می کند و روح را در فشار قرار می دهد. لذتهای حلال در اینگونه لحظات، فریاد رس هر انسان باورمند به آخرت است. برخی، تن خسته خویش را با هر خوشی، به کامیابی می رسانند؛ اما دین باوران تنها از لذتهای حلال برای سامان بخشی به قلبهای خسته و رهایی از بند مشکلات استفاده می کنند.
برخی فقط در اندیشه ثروت اند و برخی فقط در اندیشه راز و نیاز با خدا. برخی از هر دو چشم پوشیده اند. شماری اندک نیز به دنبال هر دو هستند. شماری هم علاوه بر آن دو، لذتهای حلال را به سفره زندگی خویش اضافه کرده اند.
پیشوای پرهیزکاران، امام علی »علیه السلام« فرمود :
«للمون ثلاث ساعات: فساعه یناجی فیها ربه و ساعه یرم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل[4]»
«مومن،زندگی خود را در هر شبانه روز به سه بخش تقسیم می کند: بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای کسب حلال و بخشی برای لذتهای حلال و روا»
انبساط و انقباض ماده را در کتابهای درسی خوانده اید. مواد بر اثر گرما، منبسط می شوند و بر اثر سرما، منقبض. گرما مولکولهای مواد را از یکدیگر جدا می سازد و سرما آنها را به یکدیگر نزدیک. از این رو، مواد بر اثر گرما حجم بیشتری پیدا می کنند و بر اثر سرما حجم کمتری.
آیا روح هم انبساط و انقباض دارد؟ آری، روح ها هم گاه منبسط و منقبض می شوند. در برخی حالات، ظرف روح چنان تنگ می شود که هیچ ذره ای را پذیرا نمی شود، چه رسد به محبت نیایش. گاه برخی روح ها چنان گسترده می شوند که پذیرای تمام نیکی ها می گردند.
آیا تاکنون دیده اید افرادی را که تاب تحمل خویش را هم ندارند؛ چه رسد به دیگران؟ حتما شنیده اید یا خوانده اید که جوانی بر اثر شکست در امتحانات کنکور،خواستگاری، ازدواج، مسابقه فوتبال تیم مورد علاقه اش، ورشکستگی و … خود کشی کرده است! آنان که تاب تحمل «خود» را ندارند، به «خود»کشی متوسل می شوند. پایان راه انقباض روح، خودکشی است. برخی در میانه این راه قرار دارند. بیاییم برگردیم و روح خویش را منبسط کنیم. راههای انبساط روح، فراوان است. یکی از این راهها شادمانی است.
امام علی »علیه السلام« فرمود:
«السرور یبسط النفس»
شادی، سبب انبساط روح است.
شادی، انواع مختلفی دارد. برخی با شادی دیگران شادند و برخی با غم دیگران. برخی با همه شادند مرزی ندارند، حلال و حرام نمی شناسند،شادی را هر چه باشد می پسندند،شادی با هر که و هر چه برایشان گوارا است؛ می گویند شادی، شادی است، خوراک روح است، انبساط روح است، اساس زندگی است، هر چه باشد. اینان به عمق شادی راه پیدا نکردهاند، گمان می کنند روح خویش را انبساط داده اند. زندگی زیباست؛ اما زندگی. برخی مرده اند و لذت می برند. آنان که با تمسخر و اذیت و آزار دیگران شادند، روح شادی را نیافتهاند؛ تنها علامت لبخند بر لب دارند؛ مرده ای خنده بر لب اند.
برخی آدمها برکه ای اند، برخی اقیانوسی، آنان که شادی را به هر قیمتی می خواهند مانند ماهیان گرفتار در برکه ای خردند و آنان که شادی های ناب را می جویند ماهیانیاند که در اقیانوس عشق صفا می کنند. برخی خیال می کنند که در اقیانوس اند، توهم می کنند چنین اند. بر فرض بپذیریم اقیانوسی اند، اما دریغ که اقیانوسی به عمق برکه دارند که گاه هوای نفس کشیدن نیز ندارند.
بیاییم شادی های روا را فراموش نکنیم. بیاییم از پیشرفت دیگران خوشحال شویم و از بیماری شان ناراحت. از شکست دیگران نخندیم و بر پیروزی شان نگرییم. شادیهایی روح را گسترده می کنند که پاک باشند. مگر شادی هم پاک و ناپاک دارد؟ آری، شادیهای حرام، ناپاک اند و شادی هال حلال ، پاک.
چرا برخی از رنج دیگران لذت می برند و از لذت دیگران در رنج اند؟ رمز و راز این مسئله در چیست؟ یک کلام، ظرفیت روح ها متفاوت است. برخی دور روح خویش پرچین کشیدهاند و جز خود پرچین نشینی ندارند. برخی نیز پرچین ها را شکسته، هر درنده ای را به درون خویش راه می دهند، برخی نیز که اندک اند پرچینی دارند که تنها خدا را به داخل آن راه داده اند. مرحبا به این افراد. اینان روح آسمانی دارند و در اقیانوسی به عمق بینهایت شنا می کنند.
شادی های روا، اندک نیستند؛ گر چه برخی گمان می کند مسجد و حسینیه و دین فقط راه گریه را نشانه رفته اند! هزاران گونه می توان شادی کرد و ثواب برد. بهشت، پاداش کارهای نیک است؛ گریه از ترس قیامت یا شاد کردن یتیمی گرسنه. گریه در عزای امام حسین »علیه السلام« ثواب دارد، نشاندن لبخندی بر لب همسر نیز ثواب دارد. بهشت تنها در گرو گریه نیست. مگر ثواب شادی های حلال را نشنیده یا نخوانده اید؟! بیاییم گرد گناه نگردیم، آب را گل نکنیم، چشمهایمان را بشوییم و جور دیگر بنگریم . بیاییم باورهای مان بازشناسی کنیم.
گاه بر اثر مشکلات زندگی، روح ها گرفته می شوند. شادی باعث باز شدن روح هاست. لبخندزدن به سیمای شوهر، شادی حلال و ثواب آور است، روح را زنده می کند. تشویق دیگران، شادی آور است. مسافرت سبب شادی است. راههای حلال برای بدست آوردن شادی فراوان است. شادی های پاک سبب گسترش روح می شود، روح را از گرفتگی نجات می دهد و نشاط عبادت به آدمی می بخشد. شادی های ناپاک گر چه لحظه های روان نا آرام را آرام می سازند ولی عوارض زیان باری برای روح آدمی دارند؛ همانگونه که خوردن شیرینی برای بیماری که قند خونش بالاست لحظه ای شادی آفرین است و سرانجام مرگ آوری در پی دارد.
شادی از طریق گناه، لحظه ای کام را سیراب می سازد؛ اما دریغ از فردای آن، پیامدهای گناه را در دنیا و آخرت بنگرید. چه بسا پولهای حرامی که خرج بیمارستان می شوند. چه بسا حرامهایی که در آخرت به آتش تبدیل و به حلقوم گناهکار ریخته می شوند. شادی را پاس بداریم. خدای شادی آفرین را حرمت نهیم؛ همان خدایی که زن را آفرید تا مرد آرام گیرد، مرزی برای شادی ن دو در شب عروسی شان تعیین کرده است. برخی با این بهانه که شب عروسی فقط یک شب است، هر گناهی را در آن روا می دانند؛ حتی رقصیدن زنان و مردان نیمه برهنه و نامحرم را. نمی گوییم در شب عروسی نباید جشن گرفت، بلکه می گوییم باید شادی کرد، ولی به چه قیمتی؟! برخی همه شادی ها را حق انسان می داند و اصلا مرزی برای شادی نمی شناسند. اذیت و آزار دیگران، ضرر رساندن به جسم و روح خود، حلال و حرام،رعایت قانون و شرح، آثار سوء برخی شادی ها و غیره را اصلاً باور ندارند. در نگاه آنان، با گناه نیز میتوان شاد بود، با هر ناحقی می توان شاد بود؛ زیرا شادی، حق و ناحق و حلال و حرام نمیشناسد. سرانجام شادی با گناه، دوزخ است.
قرآن درباره یکی از علت های گرفتاری دوزخیان می فرماید:
«ذلکم بما کنتم تفرحون فی الارض بغیر الحق»[5]
این بدان علت است که به ناحق در روی زمین شادی کردید.
نگاه نخست به شادی در اسلام
در نگاه نخست به شادی در اسلام با دو رویکرد کاملاً متفاوت با هم روبرو می شویم؛ از یک سو شادی نکوهیده و از سوی دیگر مدح شده است. اکنون هر دو دسته آیات و روایات را در نکوهش و مدح شادی می آوریم، سپس به جمع بندی آنها می پردازیم.
الف : شادی های نکوهیده
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«هیچ مصیبتی، نه در زمین و نه در جانهایتان، نرسد مگر آن که پیش از آن که آن را پدید آوریم در لوح محفوظ است. این برخدا آسان است، تا بر آن چه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به آن چه به شما داده، شادمانی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.
آخر آیه والله لا حیب کل مختار فخور نشانگر آن است که اسلام با شادی برخاسته از خودپسندی و فخرفروشی مخالف است، نه همه شادیها.
در برخی از روایات نیز از عوامل شادی آفرین مانند شوخی، نهی شده است. در شماری از روایات، خنده و شوخی، سبب بی محبتی، هلاکت، نابودی ارزش انسان، نابودی قلب، عدم دست یافتن به ایمان صریح، کینه ،نابودی عقل، زبونی، دشمنی،از بین رفتن نور ایمان، کمرنگ شدن جوانمردی و مردانگی، از بین رفتن هیبت مرد و جسارت دیگران برای توهین و نشانه نادانی و کم خردی دانسته شده است[6].
در روایت آمده است: حضرت محمد (ص) به امام علی »علیه السلام« فرمود:
یا علی! لا تمزح فیذهب بهاؤک[7]
علی، شوخی نکن تا سبب شود ارزش تو از بین برود.
آخر روایت فیذهب بهاوک نشانگر آن است که اسلام با شوخی های از بین برنده ارزش افراد مخالف است، نه همه شوخی ها.
ب : شادی های ستایش شده
خداوند در قرآن می فرماید: و انه اضحک و ابکی[8]
اوست که می خنداند و می گریاند
نیز می فرماید: قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون[9]
بگو به فضل خدا و به رحمتش، به اینها باید شاد شوند، این از هر چه جمع می کنند بهتر است.
نیز می فرماید: فوقاهم الله شر ذلک الیوم و لقاهم نضره و سروراً [10]
پس خدا آنان را از شر آن روز حفظ کرد و خوشرویی و خوشحالی به آنان داد.
نیز می فرماید: و ینقلب الی أهله مسروراً [11]
و خوشحال نزد خانواده اش باز می گردد.
روایات فراوانی در مدح شادی وجود دارد از جمله :
امام علی »علیه السلام« می فرماید: شادی، انبساط خاطر و نشاط می ورد و غم گرفتگی خاطر و دلگیری
نیز فرمود: کسی که شادی اش کم باشد، آسایش او در مردن است.
امام صادق »علیه السلام« فرمود : شادی سه خصلت است : وفاداری، رعایت حقوق و ایستادگی در برابر سختی های زمانه
امام علی »علیه السلام« فرمود:
اوقات شادی ، غنیمت است.
ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن می گوید: پس از سخن رسول خدا (ص) از هیچ سخنی به اندازه این سخن علی »علیه السلام« بهره مند نشده ام:
اما بعد، آدمی گاه برای دست یافتن به چیزی شاد می شود که در هر حال به آن می رسد و برای نرسیدن به چیزی اندوهگین می شود که هرگز به آن نمی رسد. پس شادی تو در جایی باشد که به امری از امور آخرتت دست یابی و اندوهت آن جا باشد که امری از امور آن را از دست دهی.
امام علی »علیه السلام« فرمود :
شادی تو بیشتر به خاطر کار خیری باشد که انجام داده ای و اندوهت بیشتر برای کار خیری که از دست داده ای.
نیز فرمود :
شادی مؤمن آن گاه است که پروردگارش را اطاعت کند و اندوهش آنگاه که گناه کند.
نیز فرمود :
ریشه خرد، توانمندی است و میوه آن ، شادی.
نیز فرمود :
سوگند به آن که همه آواها را می شنود، هیچ کس دلی را شادمان نسازد مگر آنکه خداوند از آن شادمانی لطفی بیافریند و بدان گاه که گرفتاری و مصیبتی بدو رسد آن لطف هم چون آبی که در نشیب روان گردد به سوی آن مصیبت و گرفتاری سرازیر شود و آن را از وی دور گرداند، هم چنان که شتر غریبه از میان رمه شتران رانده می شود.
امام صادق »علیه السلام« فرمود :
هر که به فریاد برادر مؤمن غمزده و تنگدستش برسد و اندوهش را بزداید و در روا شدن حاجتش او را کمک کند به خاطر این کار نزد خداوند هفتاد و دو رحمت الهی منظور شود که یکی از آنها را در همین دنیا برای بهبود وضع معیشتش به او دهد و هفتاد و یک رحمت دیگر را برای هول و هراس های روز قیامتش ذخیره کند.