کاشی ها یکی از قدیمیترین و گسترده ترین فرم تزئینات معماری است که در سرتاسر دنیای اسلامی به کار برده می شود. در ایران در طول حکومتهای ایلخانی، تیموری و صفویه این هنر تزئینی به اوج تحول و توسعه خود رسید.
از هنگام ابداع کاشی و در ادوار گذشته، کاشیکاری به نحو گسترده ای برای جلوه بخشیدن به سطوح بناهای ایران مورد استفاده قرار می گرفت. در دوره اسلامی ایران، بهره جستن از کاشی برای تزئین سطوح داخلی و خارجی اماکن مذهبی، کاخهای سلطنتی و اقامتگاههای شخصیتهای متمول و با نفوذ، فراوان به چشم می خورد.
“معبد چغازنبیل” واقع در خوزستان؛ از جمله مکانهایی است که نخستین کاشیهای ایرانی در آن یافت شده اند. این کاشی ها، از نوع کاشیهای دیواره ای لعابدار بوده و به شکل مربع قالبریزی شده اند و در میان برخی از آنها برجسته کاری به چشم می خورد. تاریخ تولید این نوع کاشی ها، قرن سیزدهم ق م تخمین زده شده است. در “سوزا”ی لرستان تعدادی کاشی چهارگوش با نقشهای برجسته یافت شده که تاریخ تولید آنها به قرنهای دوازدهم تا هفتم ق م باز می گردد.
این کاشی ها با مینا رنگ آمیزی شده و اشکال حیوانات و اجنه بالدار را نمایش می دهند. در منطقه “باباجان تپه” لرستان، کاشیهای مربع شکلی که احتمالاً متعلق به سقفهای بناها بوده، یافت شده اند. تولید آنها را می توان به قرن هشتم ق م نسبت داد. ماده اصلی این نوع کاشی ها گل رس پخته شده است و طرحهایی هندسی قرمزرنگی بر آنها نقش بستهاند. اما،این روند موفقیت گذرا می نماید. زیرا علی رغم رواج چشمگیری که این کاشی ها در آغاز داشته، به مرور زمان با تنزل محبوبیت رو به رو گشتند. و در مقابل ، آنچه که عناصر تزئینی معماری دوران هخامنشی و ساسانی را تشکیل می داده، آجرهای لعابدار، گچ بریهای رنگارنگ، سنگهای حکاکی شده، دیواره نگاره ها – نقاشیهای دیواری – و موزائیکهای مرمرین می شده است.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم. و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن نهم / سوم در این ناحیه هنر کاشیکاری احیا شده و رواجی دوباره یافت. در حفاریهای شهر “سامره” – پایتخت سلسله عباسیان بین سالهای 836/222 تا 883/270 بخشی از یک کاشی چهارگوش چند رنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در برداشته، به دست آمده است. از جمله کاشیهایی که توسط سفالگران شهر سامره تولید و به کشور تونس صادر میشد، میتوان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب “مسجد جامع قیروان” قابل مشاهده اند.
عملاً تا قبل از قرن یازدهم / پنجم موضوع تولید کاشی در ایران اسلامی عملاً ناشناخته باقی مانده است. نخستین گونه چنین اشیایی که در حفاری ها ثبت شده، همان کاشیهای یافت شده در شهر “غزنه” پایتخت سلسله غزنویان – از شهرهای کنونی افغانستان – بوده است. با وجود اینکه، هیچ یک از کاشیهای متعلق به دوران “قبل از غزنویان” ، در محل اصلی خود یافت نشده، ولی مطمئناً می توان این دسته از کاشیها را به زمانی پیش از دهه دوم قرن سیزدهم / هشتم مربوط دانست. افزون بر آن، شباهتهایی بین این کاشی ها و کاشیهای بدست آمده در جریان حفاریهای سوزا وجود داشته که آنها را می توان در حاشیه های مرواریدی و حیواناتی که به شکل نیمرخ قرارگرفته، ملاحظه نمود.
با این وجود، نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری به حدود سالهای 1058/450 باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره ”مسجد جامع دمشق” قابل دستیابی است. سطح این برج استوانه ای با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است. و این کاشی ها دقیقاً در قسمتهای تحتانی رأس آن به صورت افقی قرار گرفته اند. کتیبه مناره به خط کوفی داری دنباله های تزئین یافته و با تکنیک برجسته کاری قالب ریزی شده و لعاب دیده اند. در حالی که، حواشی آن بدون لعاب باقی مانده اند. شبستان گنبددار “مسجد جامع” قزوین – 1115/509 – شامل حاشیه ای تزئینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد. و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. بر روی دیوارهای خارجی نیز کاشیهای فیروزه ای رنگ تقریباً به سبک موزائیک کاری استفاده شده اند. این کاشی ها اجزای سازنده الگوهای هندسی را تشکیل داده که با رنگ قرمز آجرهای بدون لعاب در تضاد کامل اند. در قرن دوازدهم / ششم رنگهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند. از این دوره تعدادی کاشی کتیبه ای تراشخورده با رنگ فیروزه ای لعاب داده شده بر جای مانده است (تصاویر شماره 3-2).
در مدت زمان غلبه سلجوقیان بر مناطقی از ایران و در دوره ای پیش از سالهای آغازین قرن سیزدهم / هفتم تولید ظروف سفالی و کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید کاشان شهر کاشان بود که امروزه در نواحی میانی ایران قرار داد. این شهر اهمیت خود را تحت همین عنوان تا قرن ها بعد حفظ نمود. نام کاشان از نظر لغوی مترادفی برای تولید کاشی به شمار می رفت. در گذشته نیز مثلاً در اواخر قرن سیزدهم / هفتم واژه خلاصه کلمه کاشانی – به عنوان کاشی مورد استعمال قرار می گرفت. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در کاشان تولید می شد. حرفه سفالگری، - با توجه به اینکه در انحصار انساب پدری بود – توسط پدر برای پسر به ارث گذاشته می شد. برای مثال، براساس مدارک معتبر مکتوب؛ خانواده “ابوطاهر” دست کم برای چهار نسل انواع کاشی ها را تولید کرده اند.
اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا و شش ضلعی برای شکیل نمودن از اره های درون ساختمان ها با یکدیگر ترکیب می شدند. اشکال دیگری چون چند ضلعی های پیچیده نیز در کاشیکاری به کار برده می شد. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب از اره ها استفاده می شد. ترکیبی از قابهای بزرگ مستطیل شکل در مرکز و کاشیهای کتیبه ای پیرامون آنها، زینت بخش قسمتهایی از محراب ها بوده اند. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد. در حالی که، برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین یافته اند. کاشیهای تراشخورده کمتر دیده می شده و به نظر می رسد که از انواع کمیاب بوده اند. کاشیهای زاویه دار برای پوشانیدن گوشه ها و شکافهای درون ساختمان به شکل طاقچه برجسته کاری می شدند. این تکنیک سه نوع روند مختلف را شامل می شد که عبارتند از: لعاب تگرگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب. توضیحاتی در مورد برخی از این تکنیک ها توسط فردی به نام “ابوالقاسم عبدالله بن محمدبن علی بن ابی طاهر” بر روی سفال ها نوشته شده است. ابوالقاسم مورخ دربار ایلخانیان – خاندان مغولی تبار حاکم بر ایران از میانه قرن سیزدهم / هفتم تا میانه قرن چهاردهم / هشتم و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان – ابوطاهر – بود. ضمن آنکه، او برادر سازنده کاشی نمایش داده شده در تصویر شماره 23 است. توضیح درباره نوع تکنیک ابوالقاسم در حدود سالهای 1301 – 1300/700 به رشته تحریر درآمده است.
آنچه مسلم است استفاده از لعاب تکرنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود. اما در دوران حکومت سلاجقه بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزهای و آبی لاجورد – کبالتی – نیز افزوده گشت. بعضی از مواد گوناگونی که معمولاً این رنگها از آنها به دست می آمده، توسط ابوالقاسم نام برده شده اند.
ابوالقاسم همچنین عنوان واژه “هفت رنگ” را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب که معمولاً به نام مینائی شناخته می شود. اطلاق کرد. این تکنیک در دوره نسبتاً کوتاهی بین اواسط قرن دوازدهم / ششم تا اوایل قرن سیزدهم / هفتم از رواجی بسیار چشمگیر بهره مند بود. اما از زمانی که شرح تکنیک ابوالقاسم مکتوب شد این تکنیک تقریباً به تکنیکی مهجور بدل گشت. در تکنیک مینائی افزون بر رنگ طلایی، رنگهای بسیار زیاد دیگری نیز بر روی لعاب سفید یا فیروزه ای به کار گرفته می شدند. کاربرد این تکنیک را در ظروفی مانند کاسه و تنگ یا آفتابه و لگن که استفاده های روزمره و تولید انبوه داشته، می توان یافت. کاشیهای ساخته شده با تکنیک مینائی یا هفت رنگ جلوه ای کاملاً کم نظیر داشتند. (تصویر شماره 5).
آنچه که توسط ابوالقاسم لعاب دو آتشه خوانده می شد، در واقع رنگ آمیزی به روی لعاب زرین فام، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. مراحل کار به این شرح بوده که پس از بکارگیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی می شده و مجدداً در کوره حرارت می دیده و در نهایت، به صورت شیء درخشان فلز گونهای درمیآمده است. با توجه به مطالعات پیکره شناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام انجام گرفته و نیز از آنجائی که در این نوع از کاشی ها بیشتر طرحهای پیکره ای استفاده می شده تا الگوهای گیاهی؛ می توان گفت این نوع از کاشی ها به ساختمانهای غیرمذهبی تعلق داشته اند. از دیگر کاشیهایی که می توان به آنها اشاره کرد کاشیهایی کوچکتر به شکل ستاره های هشت گوش بوده که اندازه آنها بین 10 تا 15 سانتیمتر است و تصاویر حیوانات و انسانهایی را به حالت نشسته به نمایش می گذارند. کاشیهای بزرگتر در اشکال ستاره هشت گوش و همچنین چلیپا به چشم می خورند که یکسان بودن اندازه های 1/31 سانتی متری شان، استاندارد بودن الگوی ساخت آنها را به اثبات می رساند. در این گونه از کاشی ها تصاویری از صحنه های درباری دیده می شوند. آنچه که ستاره های هشت گوش را احاطه کرده؛ نوارهای کتیبه ای شامل دوبیتی های به زبان فارسی است. ضمن آنکه برخی مواقع کتیبه های تاریخی را نیز به نمایش می گذارند. تمامی کاشیهای از این دست در فاصله بین سالهای 1312-1203/610-600 تولید شده اند. در بعضی از این کاشی ها، امضای فردی به نام “ابوزید” دیده می شود. با توجه به اطلاعات موجود در منابع مکتوب، وی با همکاری “محمدابن ابی طاهر” در زیارتگاههای امامان شیعه – سلام الله علیهم – فعالیت هنری داشته و استاد کار دیگری از خاندان سرشناس “ابوطاهر” بوده است. از این روی، با کمک و همکاری یکدیگر تزئین از اره ها و محرابهای زیارتگاه حضرت فاطمه معصومه (س) – خواهر امام هشتم،امام رضا (ع) – را در سال 1206-603 و زیارتگاه امام علی بن موسی الرضا (ع) را در سال 1215/612 به انجام رساندند. در کاشیهای این زیارتگاهها به نحوی شایسته تنها از الگوهای گیاهی ، هندسی و کتیبه های مذهبی استفاده شده که در تقابل با تزئینات پیکره ای کاشیهای بناهای غیرمذهبی قرار دارد. نقطه افرتاق نوع تزئینات درون عمارتهای مذهبی و غیرمذهبی همین استفاده از طرحهای گیاهی و هندسی یا عناصر پیکره ای است. زیرا تفکر خاص مذهبی؛ تنها استفاده از موضوعهای غیرپیکره ای را برای بناهای مذهبی مجاز می دانسته است.
ویرانی حاصل از تهاجم اقوال مغول به سرزمین ایران در اواسط قرن سیزدهم / هفتم تنها مدت اندکی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت. و در واقع، هیچ نوع کاشی از حدود سالهای 1255-1243/654-642 بر جای نمانده است. پس از آزادی شهرهای ایران، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشی سازی بود. و از این عصر می توان به عنوان پربارترین دوره تولید کاشی در ایران یاد نمود. تعداد بی شماری کاشی برای کتیبه ها و از اره های اماکن مذهبی و غیرمذهبی تولید شدند. تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان “لاجوردینه” را به خود گرفت جانشین آن شده و به تکنیکهای رنگ آمیزی تکرنگ، چند رنگ و شفاف اضافه گشت.
لوازمی که توسط تکنیک لاجوردینه تزئین می یافته پس از قالبریزی با رنگهای سفید، لاجوری و در مواردی نادر، فیروزه ای لعاب داده می شدند. و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوه ای بر روی لعاب، برای بار دوم در معرض حرارت قرار می گرفتند. همچنین در برخی موارد طلاکاری بر روی این لوازم انجام پذیرفته است.
در سالهای بعد، کاشان همچنان مرکز اصلی تولید سفال و کاشی باقی ماند. جدای از تمایز آشکار میان بناهای مذهبی و غیرمذهبی، اشکال و موضوعهای مشترکی در کاشیکاری دوران ایلخانی رواج داشت. به عنوان نمونه،ستاره های هشت گوش و کاشیهای کتیبه ای، در تمامی ساختمان ها به کار برده می شدند. ضمن آنکه ، در این زمان قالبهای مشترکی برای ساخت برخی کاشیهای کتیبه ای غیرمذهبی و کاشیهای محراب ها به کار رفته اند. این گونه کاشی ها غالباً با یک رنگ واحد لعاب دیده و سپس به صورت شفاف یا با استفاده از تکنیک لاجوردینه رنگ آمیزی شده اند. بسیار متحمل می نماید که در این دوره کاشیکاران کاشان، تولید کاشی را در سراسر کشور به انحصار خود در آورده و استفاده ای بهینه از تکنیکهای گوناگون و تجارب عظیم خود نمودند.
در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرین فام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزوده ای به کار برده می شد (شکلهای 11 – 10 ، 15) و لیکن در ربع پایانی قرن سیزدهم / هفتم به میزان اندکی رنگهای لاجوردی و فیروزه ای مورد استفاده قرار گرفتند. (تصاویر شماره 13-12، 23-16) با نزدیک شدن به قرن چهاردهم / هشتم آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد. (تصویر شماره 24 ) و سرانجام تکنیک رنگ آمیزی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایه ای از رنگهای قرمز، سیاه و سایر رنگ ها جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشیهای تولید شده با چنین تکنیکی معمولاً با نام کاشیهای “سلطان آباد” شناخته می شوند. گفته می شود که کاشیهای مورد بحث برای نخستین بار در شهر اراک کشف شده اند. (تصاویر شماره 26-25) تکنیک لاجوردینه نیز به سرنوشت تکنیک مینائی دچار شد و تنها زمان کوتاهی رواج داشت. این تکنیک در ربع سوم قرن سیزدهم / هفتم به ظهور رسید و لیکن تا اواسط قرن چهاردهم / هشتم به تکنیکی منسوخ و مهجور تبدیل گشت.