ساخت بهشت، موضوعات جاذبه دار
امیدوارم که بتوانم همانند معلم اقتصادم باشم، کسیکه تقربیاً ( تاحدی ) برای من جدی بود و می گفت این دختر ارزش آنرا دارد و اجازه داد تا وارد مسیری در دانشکده شوم که واقعاً معلم انگلیسی من در سطح GCSE از عهده تحریک اشتیاق من برای یادگیری با احساساتی شدن خودش درباره شخصیت های " wuthering Heights " برآمد. به طریقی به این ربط دارم که به او احترام می گذاشتم و به نصیحت آینده اش گوش می کردم. سپس او نصیحت کرد. من خواندن را شروع کردم بیش از داستانهای تخیلی نوجوان در خانه و بتدریج به دیگر موضوعات تشویق شدم.
معلمانی وجود دارد که اشتیاقشان برای موضوعات مسری می باشد. این همان نوع معلمی است که من می خواهم باشم. برخی معلمان به طریقی به نظر می رسد احترام را دستور می دهند، آنها هرگز فریاد نمی زنند یا تهدید نمی کنند، اما فقط حضورشان برای ایجاد سکوت و فرمان در کلاس کافی می باشد. معلم مورد علاقه من هرگز چیزی را توسط کتاب انجام نمی دهد. او فقط ما را از طریق نیروی مطلق شخصیت اش درگیر می کند ( مشغول می کند.
مقدمه:
Havingestabl shed آنچه که توسط کلام منظورم است و اینکه چگونه کلام های غالب ( مسلط ) تمرین کلاسی و علم معلم را ایجاد می کند و بر آن اثر می گذارد بنا شده است، این به سه کلام آموزشی است که من برحسب تعیین و توصیف آموزش خوب ، مسلط برچسب زده ام که می خواهم در این بخش و دو بخش بعدی بدان بپردازم.
اولین از این کلام های غالب یکی است که بیش از یک پایگاه در دنیای تدریس مردمان و اسطوره شناسی فرهنگی به نسبت زمینه های اداری بیشتر از سیاست دولت و برنامه های آموزشی معلم دارد از موضوع جاذبه دار می باشد.
موضوع جاذبه دار
نکته این است که حتی قبل از اینکه دانشجویان تعلیم و تربیت ( student teacher ) به واحدهای قبل خدمت می آیند ایده های واضحی درباره اینکه زندگی کلاسی چیست و بایدشبیه چه باشد و درباره اینکه منظور از علم موفق چیست دارند.
من همچنین اشاره کردم که برای برخی مفسران این موضوع مشکل عمده ای هم برای دانشجویان تعلیم و تربیت و هم برای teacher educaters بوجود می آورد. بعنوان مثال، Afonso ، خاطر نشان کرده که دانشجویان تعلیم و تربیت، از آغاز شدیداً توسط تصاویر مثبت یا منفی از معلمان و توسط تصاویر جزئی و عادی ، کار معلم مشخص شده اند. هنگامیکه Afonso اعتصاب کرد، این تصاویر می توانند سرانجام به کلیشه کاهش یابند یا همانگونه که Brit Zman وانمود می کند برای تصاویر کاملاً خراب شده و درست قالب ارجاع برای معلمان احتمالی (آینده) خود تصویری است.
هنگامیکه شکل گرفت، ترس Afonso به این تصاویر اغلب برای تغییر خیلی سخت می باشند و بعنوان حفاظ های درون یاب از طریق آنچه که اطلاعات عبور کردند و از طریق آنچه که رفتار شکل گرفته عمل می کنند.
درگیری من با این دانشجویان تعلیم و تربیت – در آموزش ام و از طریق بررسی- پیشنهاد می کند که در مثالهای بسیاری این تصاویر و کلیشه ها از تجربیات دانشجویان آمده است که خودشان بعنوان دانش آموزان معلمان داشته اند کسانیکه مخصوصاً فراموش نشدنی یافت شده اند. قطعاً هنگامیکه از دانشجویان تعلیم و تربیت چنین سؤالی پرسیده می شود چه معلمان خوبی از روزهای مدرسه به یاد دارید؟ چه چیزی باعث شده که آنها معلم خوب باشند؟ آنها بطور کلی مشکل خیلی کمی در انتصاب معلم انتصاب انگیز تجربه کرده اند در جزئیات شان از اینکه چه چیزی آنها را معلمان عبرت انگیز کرده است اغلب طراحی کردن کیفیت های مشخصی تعریف شده از قبل الهام بخش بودن و داشتن علاقه مسری گرایش به تأکید دارند. ذکر کردن دانش اموزان در پروژه تمرین انعکاسی ما، به طور مختصر بعد از اعطای مکانی در واحد قبل خدمت شان مصاحبه شده اند.
درسها باید هیجان انگیز باشند و اشتیاق و انگیزه دانش آموزان را تحریک کنند...
درسها باید با اشتیاق ارائه شوند.... معلم خوب جو مثبت و آرامی ترتیب می دهد... جسور، مصمم و با شعور است... معلم خوب به یاد دارد که او قادر است بر آینده دانش آموزانش اثر بگذارد موسسات قوی برپا کند.
معلم خوب باید صبور، مشتاق، ترغیب کننده و بالاتر از همه علاقمند باشد در موضوعاتشان و هم به دانش آموزانی که تدریس می کند.
به نظر من این علاقه و هیجان است که بهترین نتایج را در دانش آموزان بدست می آورد. هنگامیکه در افکارم به روزهای مدرسه و به موضوعاتی که دوست داشتم یا متنفر بودم برمی گردم، آنچه که بیشتر آشکار می شود معلمانی هستند که مشتاق و علاقمند بوده اند.
در نتیجه اینها موضوعاتی هستند که من بیشتر لذت می بردم. بنابراین فکر می کنم که معلم دو وظیفه عمده دارد.
اول بعنوان شخص صبور و علاقمند در نظر گرفته می شود طوریکه دانش آموزان بخواهند موضوع ارائه شده شان را مطالعه کنند. ثانیاً برای پیشبرد این هدف و داشتن علاقه برای ارائه بهترینها به دانش آموزان بنابر این در بهترین نتایج ممکن برای آن دانش آموزان ریشه دارد. برای بسیاری از این معلمها تصویر معلم ایده آل که آنها با خودشان به واحد قبل خدمت حمل می کنند کسی بود که بآسانی در مفهوم مهارتهای تحریکی دانش و حقایق تدریس نمی کرد، اما کسیکه تفاوت ایجاد می کند در زندگی ها دخالت می کند توسعه شناختی و عاطفی مهمترین بود، اما برای هر کسی که چنین توسعه ای مورد نیاز است تا درون آنچه ممکن است حالت اساساً معنوی تدریس باشد رخ می دهد.
برای این معلمان مبتدی معلمی که آنها تصور می کنند پرستار، تربیت دهنده و مدل نقش به اندازه یک معلم در محدودترین مفهوم کلمه می باشد، کسیکه روش مؤثرش توسط عملکرد شخصی مشخص شده باشد و تحسین دانش آموز در طول خطوط توسط Harris و Jarvis توصیف شده دریافته هایشان از تحقیق خودشان با student teacher که تصاویر فرهنگی بر ذهن معلمان آینده چیره می شوند افراد جاذبه ای هستند که زندگی کسانی را که با آنها زندگی می کنند را تغییر داده اند.
البته، موضوع اشتباهی درباره معلمان وجود ندارد که یادآوری شود یا درباره معلمان جدید که می خواهند روش ها و شیوه های معلمانی را که قبلاً تجربه کرده اند را تقلید کنند ( سرمشق قرار دهند ) .
نه مدرک دلیلهای معلمان و دانشجویان تعلیم و تربیت در گیر در پروژه ها که این کتاب بر اساس آن می باشد بسیاری مفهوم الهامی ، جاذبه و علاقمند معلم خوب را به وسعت نادیده گرفتن یا اثبات کردن دیگران اولویت بندی کرده اند مهارتها و کیفیتهای نامشخص که یک معلم موفق ممکن است بدان نیاز داشته باشد. ما همچنین باید موافق باشیم که در زمانیکه مدلهای تخصصی آموزش مرحله مرکزی ظاهر می شوند، جنبه های حدسی، ذاتی و گروهی آموزش نیاز به ستایش دارد. هنگامیکه Hartley به طور تأثر انگیزی می پرسد: برای معلم در این ناحیه بدون جاذبه که کلاس قابل قبول نامیده می شد لذت کجاست؟ ...اکنون رابطه آموزشی چیست هنگامیکه قرارداد جایگزین اعتماد می شود؟
اگرچه، مشکلاتی با مفهوم موضوع جاذبه دارد وجود دارد یکی قبلاً اشاره کردم و هنگامیکه دانشجویان تعلیم و تربیت پرسیده می شوند تا در جمع آوری مجدد آموزش خوب توضیح دهند ظاهر می شود. در حالیکه برای آنها کیفیت های حفظ کردن از قبل خلق و خو تقبل انصاف مهارتهای ارتباطی خوب یا اشتیاق مسری برای ناحیه موضوع اینها اغلب در مبهم ترین واژه ها بیان شده اند یادآور بیش از اندازه فراوان بودن مفاهیم از شخصیت و در موضوعات تکنیک موفقیت کمتری دارد. چیزی که بتواند خیلی خطرناک و خیلی غیر کمکی را به پزشکان اثبات کند. قطعاً به ندرت ارجاع در این روایت ها از قبیل طراحی، آمادگی مهارتهای مدیریت کلاس یا ارزیابی پیشرفت دانش آموزان وجود دارد.
اغلب داستانهایی که ما بخاطر داریم و درباره آموزش خودمان گفته می شود چندان درباره آنچه که یاد گرفتیم نمی باشند، اما درباره این است که چگونه و با چه کسی یاد گرفتیم. داستانهایی درباره معلمانی که دوست داریم معلمانی که از آنها متنفریم و معلمانی که از آنها می ترسیدیم وجود دارد.
همیشه در چنین داستانهایی تأکید بر معلم بعنوان شخصیت است و همیشه مفهوم این است که معلمان خوب به نسبت ساخته شدن متولد شده اند، که کیفیت هایشان به نحوی ذاتی می باشند و شاید حتی به ارث برده باشند.
مشکل اضافی بلافاصله آشکار می باشد: اگر کیفیت های مشخص شده آموزش خوب ذاتی باشند چه امیدی دانشجوی تعلیم و تربیت از کسب آنها بعنوان درک ناقص دارد، یا حتی از دانستن اینکه چگونه آنها را کسب کرده اند؟ و چگونه ممکن است معلمان دانشجویان تعلیم و تربیت در دستیابی به چنین هدف مشکلی مشارکت کنند؟ همانگونه که دالتون مشاهده می کند، کابوس معلم پر جذبه اغلب اثر نامناسبی از ایجاد زندگی خیلی مشکل برای معلمان دارد هنگامیکه در موقعیت کلاس آنها را کشف می کنند که نمی توانند رقابت کنند یا بلافاصله به شیوه تنها معلم مؤثر آنها می توانند از روزهای مدرسه شان به یاد آورند مد نظر داشته باشند.
یک دلیل برای این پیشنهاد خواهم کرد این است که رقابت ناموفق ( بی حاصل ) از چنین مدلهای نقش معمولاً براساس برداشت غلط (سوء تفاهم) ساده می باشد: برداشت غلطی که اگر چه موهبت (جذبه) معلم شکل گرفته ظاهر می شود و از معلم نشئت می گیرد در اصل خصیصه ای است که بخاطر معلم توسط دانش آموزشان تبادل نظر شده است.
این برداشت غلط خاص حداقل تا حدودی توضیح می دهد که چرا دانشجویان تعلیم و تربیت اغلب به هزینه شان کشف شده اند در حالیکه ممکن است برای طراحی درسها از معلمان قبلی شان برای کنترل دانش آموزان مشکل امکان پذیر است، چگونه کار جالب وقابل دسترسی ایجاد کنند یا چگونه اعتماد به نفس و انگیزه را از طریق ارزیابی حساس و سازنده افزایش دهند، اغلب وظیفه مخرب و بیهوده ای که رفتارشان را از ارائه خود جستجو کنند.
پروژه مفید برای دانشجویان تعلیم و تربیت، تلاش برای بررسی این است که چرا دانشجویان تعلیم و تربیت در معلمان به شیوه هایی که آنها انجام می دهند منصوب شده اند. پروژه ای که ممکن است شامل شناسایی ویژگی های حرفه ای و شخصی خاص و تکنیکهایی که دانش اموزان به نظر می رسد به طور مثبتی به معلم پاسخ دهند. چنین روشی ممکن است قطعاً به منحرف کردن ذاتی خط دیگری در کلام موضوع پرجذبه کمک کند که ممکن است قابل قبول یا مطلوب برای تقلید کیفیت های پرجذبه درک شده اند از مدل معلم نباشد، ارائه آن ؟//// هنگامیکه باید در رابطه با اظهارات هنری معلمان بحث کنم، ظرفیت پنهان کردن تعدادی از کمبودهای آموزشی را دارد و در واقع ممکن است مستعد درک باشیم در شرایط دیگر بعنوان تمرین بد ویژگی رایج معلم پرجذبه این است که معلم ارائه شده بعنوان دستیابی موفقیت اغلب در شیوه های نامعمول از قبیل شیوه هایی که کار کمتری برای انجام با چنین موضوعات معمولی (دنیوی) بعنوان طراحی و آماده برای درس ها را دارند. برعکس معلم پرجذبه اغلب بعنوان با تأمل آمدن به کلاس و قابل اعتماد در موضوع دانش شان محبوبیت ذاتی و توانایی نامحسوس برای سر ذوق آوردن دانشجویان ارائه شده است. نه به طور غیر رایجی این معلم بعنوان چیزی از یک عصیانگر سازمانی شکل گرفته است نه فقط گرفتن (دنبال کردن) رفتار متضاد به برخی قوانین بی اهمیت (جزئی) مدرسه اما شناسایی دقیقتر جمعیت دانش اموز به نسبت اعضای کارکنان دیگر به شیوه هایی که یکی ممکن است بخواهد یا بعنوان Teacher educater برای خاطر دستیابی به فعالیت آموزشی موفق مأیوس شود.
معلمان پرجذبه در فرهنگ رایج : بخاطر دهندگان و رابط ها همانگونه که اشاره کردم فقط معلمان واقعی نیستند که معلمانی جدید با مدلها و کلیشه ها ایجاد می کنند. مفهوم معلم پرجذبه در فرهنگ رایج (متداول) ذکر شده است در سالهای اخیر در ویژگی فیلم درباره مدارس و آموزش و اگر دانشجویان تعلیم و تربیت کا صحبت کردیم در کورد چنین اظهاراتی بر حسب مدلهای نقش آنها اغلب این گونه انجام می دهند به شیوه توصیف یا تأیید بیانات (محاسبات) معلمان پر جذبه که از روزهای مدرسه شان به خاطر دارند. بنابراین یکی از معلمان جوان در پروژه تمرین انعکاسی شرکت می کند پیتر ویژگی های شخصی را که احساس می کرد باید داشته باشد و باید بعنوان معلم نشان می داد را در تکلیف مکتوب اش اشاره کرده است، معلم در فیلم student Deliver وصف شده است (در نقش کسی ظاهر شده است).
فیلم student Deliver بر اساس داستان واقعی معلمی در کالیفرنیا می باشد که از طریق کار سخت زیاد و حمله قلبی تمامی دانش اموزانش را درک می کرد کسانیکه ضرورتاً دانش آموزان خیابانی از Puerto Rico بودند که جایی در زندگی نداشتند برای قبول شدن در امتحان حسابشان ... اگر به چیزی در طول آن خطوط با دانش آموزان می رسید کسانیکه فکر می کردند موفق شدن در هر چیزی غیر ممکن است و چیزی موقعیت را در زندگی شان تغییر نخواهد داد که حیرت انگیز خواهد بود.
مفهوم سازی پیتر از معلم خوب مرتبط بر دو گونه رایج از آموزش خوب است، که من هر یک را در کلام موضوع پرجذبه گنجانده ام، معلم بعنوان پرستار و دیگری معلم بعنوان ناجی سابق که خصوصاً در فیلمهای Holly Wood درباره معلمان وشاگردانشان رایج بود بر آنچه که من طبیعی می نامیدم به نسبت جنبه های علمی آموزش پیشنهاد می کرد که افراد جوان مخصوصاً کسانیکه بعنوان دردسرآفرین شناسایی شده اند زودتر یا بعداً به آنچه که گاهی اوقات " تعلیم عشق " نامیده می شود پاسخ خواهند داد، خودشان را از مفاهیمی که هر کس در سیستم بزرگتر علیه آنها کار می کند محروم می سازد و دانش آموزان بهتر از لحاظ رفتاری و علمی می شوند.
از میان شناسایی با بزرگسال دلسوز همانگونه که Boler اظهار می دارد با رضایتی به Foucault چنین تعلیماتی درباره آموزش کودکان برای درونی کردن خودکنترلی از تعلیم " عشق مادری " می باشند.
اساس آنها متکی به مفهوم سازی " مادر پاکدامن " می باشد که در روزهای اولیه آموزشی ایالتی سابق در آمریکا و هر جایی دیگر رایج بودند هنگامیکه تحصیل خودش بعنوان کنترل اجتماعی توسعه علمی دیده شد و هنگامیکه اکثریت معلمان خانم بودند.
مفهوم معلم ناجی همچنین در تصویر (بازنمایی) فیلمی زندگی کلاس رایج است، مخصوصاً هنگامیکه چنین فیلمهایی خودشان را بطور خاصی با موضوعات اجتماعی مرتبط به طبقه و نژاد درگیر می کند.
اینجا معلم بعنوان کسی که وارد ناتمام شده ارائه شده، بطور سمبلیک با افراد جوان بدرفتاری می کند، اول اعتماد به نفس شان را جذب می کند سپس به آنها دنیای دیگری نشان می دهد و سپس اگر واقعاً موفق باشد برخی از آنها را به دنیای دیگری می برد. ویژگیهای معلم ناجی توسط Claudia Mitchell و Sandra weber در کتابشان Rein venting our selves بعنوان معلم خلاصه شده است.
این مؤلفان عقیده دارند که توضیحات معلمان موفق محبوب و قهرمان در متون غیر واقعی معمولاً توسط عشق گرایی (دل باختگی) مشخص شده اند و آنها همایش های ذیل را درون آنچه که چنین معلمانی گرایش به ثبت نام دارند ارائه کرده اند.
اگر چیز قابل سرزنش (نکوهیده) وجود نداشته باشد، درخواستن به کمک تهیدست دانش آموزان under performing برای خوب انجام دادن سپس نباید مهم باشد که این انتهاها بطور غیر معمولی یا شیوه های احتمالی بدست آمده اند یا اینکه تا حدودی بخاطر معلم اجرا می شدند، مسئله با خانم جانسون و آقای تاکری این است که اگرچه آنها بعنوان آدمهای سرکش (خودرأی) ارائه شده اند آنها ضرورتاً شخصیت های محافظه کاری می باشند که هر یک از آنها گفته می شود به او میان بخشهای پروژه Enlightenment عمل کرده اند نه با هدف حمله به شرایط اجتماعی که نابرابریهای در پیشرفت تحصیلی بعنوان تولید شهروندان بهتر از طریق تماس با فرهنگ بالا و رفتارهای قابل احترام و ارجعیت های فرهنگی ایجاد می کنند.
در هر حالت نکته ای که هوشیاری دانش آموزان مشخص شده از طریق جایگزینی فرهنگ کلاس از ناهمگونی صوتی می باشد توسط رقابت برای اجازه سخن و تبادل اهانت ها با فرهنگ جدید بحث کلاسی برجسته شده توسط شنیدن و نوبت گرفتن با روحیه مشترک عمل گروهی مشخص شده است.
ماهیت محافظ کارانه این معلمان که علیرغم ارائه شان بعنوان ناجیان و اشخاص خاص (غیر متعارف) ممکن است بعنوان همکاری داشتن با او تأیید گرایشهای فرهنگی و اجتماعی ذاتی میان سیستمهای تحصیلی هم در عدم پذیرش برنامه آموزشی که آنها توصیف کرده اند و هم در تمرینات کلاسی که اتخاذ کرده اند اشاره شده است.
موفقیت خانم جانسون در ایجاد نظم و ترتیب در کلاس اش بعنوان مثال تا حدودی ناشی از عدم پذیرش اش از برنامه آموزشی دیکته شده توسط هیأت مدیره و تا حدودی در معرفی اش در کلاس از فرهنگ رایج در پاسخ به نصیحت همکارانش که تمام آنچه که باید انجام دهید جلب توجه شان می باشد و تا حدودی از طریق عدم پذیرش از نظم قاطعانه راهنمای مدیریت رفتاری استاندارد می باشد، طرفدار شیوه مستقیم تر به نظم و ترتیب کلاس که دانش آموزان به زبان خودشان صحبت می کنند می باشد هر یک از این شیوه ها مسئله ساز می باشند. برای آغاز با عدم پذیرش خانم جانسون از برنامه آموزشی دیکته شده توسط هیئت مدیره مخالفت احتمالی به نسبت اصولی آن می باشد. بدین دلیل نمی باشد که او با ارزش تنظیم برنامه آموزشی به مخالفت برخاسته است یا بطور چشمگیری ارزش هایش جز آنکه آنرا نامناسب برای دانش آموزانش در مجموعه خاصی از شرایط یافت که آنها را پیدا کرد تأسف اش که بیشتر دانش آموزانم حتی نمی دانند فعل چیست، ممکن است توسط او بعنوان port – just ification برای چرای از برنامه آموزشی مطرح شود، اگرچه درک ابتدایی و تا حدودی منسوخ شده ای را از توسعه زبانی و یادگیری هر دو در قسمت معلم و از سوی فیلم سازان آشکار می کند.
تعلیم و تربیت خانم جانسون از عشق، آنچه که او نظم و ترتیب قاطعانه جایگزین می کند نوعی از عشق مشکل است که دانش آموزانش ممکن است در خانه به کار برده باشند با اشاره های تلویحی سیاست خارجی آمریکای و نقش دریاهای ایالت متحده مرتبط می باشد او با خودش گفت: بسیار خوب کمی عوضی (حرامزاده) هستی پیش از نوشتن در نامه های کوبنده (واضح) روی تخته سیاه من دریای US هستم و از مسئولیت های جدیدش می پرسید: آیا کسی کاراته می داند ؟ در حالیکه مقدمه (معرفی اش) از فرهنگ پاپ در کلاس متشکل از آنچه بود که ممکن است بعنوان انتخاب نسبتاً عجیب و غریب از آهنگهای Bob Dylan دیده می شود هنرمندی که کارش با طبقات سفیپوست نادم (پشیمان) به نسبت سیاه پوستان فقیر جوامع کارگر و Hispanic ارائه شده در طبقه خانم جانسون محبوبیت بیشتر دارد.
جالب است تا در نظر بگیریم که در ذهن های خطرناک از نقطه نظر موقعیت ایدئولوژیکی فیلم چه می گذرد و شیوه های که مدل انقلابی غیر متعارف از آموزش توسط مفهوم محافظه کارانه از اینکه تحصیلات درباره چه چیزی است دوباره بدست آمده است . مفهومی که یکی از عملکردهای اصلی اش ایجاد شهروندان مدل کسانیکه خشونت را رد می کنند می باشد. هیچ هماهنگی نیست که خانم جانسون به درس هایش آهنگهای رپ (rap) مدار همانند Gangstas paradise را معرفی نکرده است که فیلم در برابر پیش زمینه ای از تصاویر بی نظمی و بی ارزی می گشاید.
بطور آشکار، فرهنگ پاپ و فرهنگ پاپ وجود دارد و رپ شهری حتی هنگامیکه احتمالات آشکاری برای افزایش بحث موضوعات اخلاقی در دامنه عمومی و خصوصی ارائه می کند، دقیقاً نوعی فرهنگ پاپ است که توجه دانش آموزان را جلب نمی کنند ممکن است بگوییم که انتخاب بسیار از سفید، طبقه متوسط و آهنگهای بسته (محدود) از Bob Dylan در ترجیح به آنهایی که دانش آموزان ترجیج خواهند داد خودش برای متزلزل کردن آنچه که واقعاً توجه دانش اموزان را جلب می کند هنگامیکه سر کلاس نمی نشینند عمل می کند زیرا آنها به لحاظ قانونی ملزم هستند این گونه عمل کنند.
بدون توجه به تمامی اینها، پروژه خانم جانسون علیرغم خطای عجیب (زیادی) اینجا و آنجا نهایتاً موفق در واژگان نسبی و جایزه اش صرفاً موفقیت علمی دانش آموزانش نمی باشد اما عشق شان : شما آقای tambourine ما هستید یکی از آنها به او می گوید: دوباره ریشه های روش خانم جانسون و فلسفه ما شما را بعنوان نورمان می بینیم را یادآوری کنیم.
همانند خانم جانسون آقای تاکری در To sir با عشق در رد برنامه اداری در زمینه ای که به مسئولیت هایش نامربوط است سریع می باشد: عدم پذیرش سمبلیک توسط عدم پذیرش کتابهایی که دانش آموزانش با آن خو گرفته اند تأیید شده است.
بجای اینها آقای تاکری نه شعر بلکه رفتارها را معرفی می کند. ما ممکن است بگوییم تعبیر خودش از کلاسهای تهذیب اخلاق . درباره این وظیفه از طریق عشق جدی به اتمام رسیده است. چنین مشکل در حقیقت بعنوان زمانهایی برای صریح بودن توهین آمیز: جمع آوری کنندگان اشغال را دیده ایم که از شما تمیزتر می باشند.
آقای تاکری به مردان جوان در کلاس اش با محدود کردن بی تعارفی تهمت و به زنان جوان بعد از شیطنت ناخوشایند شامل ایجاد آتش برای " شش نفرت انگیز در کلاس می گوید: فقط زن بی بند و باری (پلیدی) این کار را انجام خواهد داد نه مردی همانند زن شلخته به مدت طولانی.
همانند خانم جانسون پیشرفت آقای تاکری در تربیت کردن کلاس اش توسط جایگزینی بی ادبی ارزیابی شده است رقابت و بی نظمی در کلاس با " مکالمه " : فقط قصد داریم تا صحبت کنیم... بدون مزاحمت، برای آغاز، این مکالمه معلم مدار می باشد: شما باید به آنچه می گوییم گوش دهید.
وقایع زندگی، نجات، عشق، مرگ، جنس، ازدواج، نافرمانی را به شما می آموزم. در حالیکه به این لیست هر جا که می خواهید باید مصاف با آنچه باشد که او می خواهد. بتدریج کلاس در modus vivendi مکالمه ای آقای تاکری معرفی شده است تا اینکه درسها قادر به آغاز و پیشروی در فضایی آزاد و احترام دو جانبه می باشد.
Mr T : صبح بخیر
کلاس: صبح بخیر آقای تاکری
Mr T : امروز درباره چه می خواهید صحبت کنید.
در انتهای فیلم موقعیت پهلوانی آقای تاکری تأیید شده است دانش آموزانش قادر هستند تا با او بگویند، از شما به خاطر کارهایی که برای ما انجام دادید خیلی متشکریم. در حالیکه یکی از همکارانش به ما یادآوری می کند آقای تاکری مجسم می کند که مدل آموزش که در آن معلمان خوب بعنوان " متولد شده " به نسبت " ساخته شده " درک شده اند، به او می گویند آرزو می کنم هدیه شما را داشته باشم.
کرامت (موهبت) و محافظه کاری: برنامه آموزشی مشخص، ضمنی و بی ارزش
در قضاوت موفقیت ، معلمان خیالی از قبیل آقای تاکری و خانم جانسون، ممکن است فکر کنیم پرسیدن این سؤال آنها واقعاً برای دانش آموزانشان چه کاری انجام داده اند؟ نامعقول نمی باشد. Eisen و بقیه از سه جنبه برنامه آموزشی مدرسه نوشته اند، برنامه مشخصی که اشاره به آن دارد که به لحاظ آموزش و خلاقیت در بر گرفته شود، برنامه آموزشی ضمنی که چنین عنوان را تشکیل می دهد بعنوان آنچه که رفتار قابل قبول می باشد یا نه ، کسیکه مجاز است آنچه را که در مدلهای قابل قبول یادگیری می باشد را انجام دهد و برنامه آموزشی بی ارزشی که تمام آنچه را که از برنامه آموزشی خارج شده اند را شکل می دهد.
نگاه دقیقتر به شیوه های آقای تاکری و خانم جانسون پیشنهاد می کند که در حالیکه آنها خوشحال هستند برای ترک کردن برنامه آموزشی مشخص آماده شده اند، آنها به ندرت به منظور ایجاد قابل دید برای مستحکم کردن و ارائه ارجحیت بالاتر برنامه ضمنی نامناسب و بطور مساوی ستمگرانه انجام داده اند- یعنی برنامه آموزشی پنهان از رفتارها و هنجارهای طبقه متوسط می باشد.
برنامه آموزشی بی ارزش از فرهنگ ها و زندگی های خارج از مدرسه دانش آموزان تا ابد کنار گذاشته می شوند و برای این معلمان قهرمان نه فقط برای " نجات " آمده اند اما همچنین برای احیا کردن "نظم و ترتیب" آمده اند. به عبارت دیگر، این معلمان همانند مبلغان شورشگر می باشند. بعلاوه تعاریف بسیارشان بعنوان" قهرمانان" میان کلام رایج دیگر از تحصیل واقع شده است که بطور اساسی در رابطه با تولید مجدد مطیع به نسبت شهروندان بر این می باشد، و آن تعلیم و تربیت های مناسب، حتی هنگامیکه مکالمه کلاس در اولویت قرار دارد ضرورتاً معلم مدار و قابل انتقال می باشند.
یک مفهوم از تمامی اینها این است که معلم خوب ارائه شده از طریق این موضوعات پرجذبه این معلمان ناجی و قهرمان بر طبق توانایی شان برای کمک به دانش آموزانشان که متفکران مستقل و بحرانی باشند قضاوت نشده اند هنگامیکه آقای تاکری از تغییر دنیای شاگردانش صحبت می کند، او خیلی خاص است که آنها باید به این "بعنوان فردی" به نسبت آنچه که او بعنوان عدم اشاره دارد دست می یابد، مضمون تکراری از چنین فیلمهایی معرفی می کند که یادگیری و شیوه های یادگیری امور فردی با هدف کمک به افراد برای انجام دادن میان سیستم اجتماعی می باشد که ممکن است بعنوان غیر منصفانه دیده و ارائه شود یا اینکه ممکن است بآسانی با هوای اجتناب ناپذیری مورد قبول واقع شود یا اینکه ضرورتاً تغییر نیافته باقی بماند.
به اقای تاکری و نه دانش آموزان خانم جانسون، علیرغم توسعه مهارتهای مکالمه ای و گروهی شان، برای عمل کردن به طور گروهی برای تغییر شرایط موقعیت شان بهتر قادر می باشند به نسبت آنها مشتاق به مشارکت در امتیازات فوری شان برای دستیابی همان اندازه که آنها می توانند میان سیستم ضرورتاً غیر منصفانه بدست می آورند می باشد.