-نکات اساسی در روان شناسی رشد
روانشناسی رشد را می توان هم به صورت دوره های سنی و هم به شیوه موضوعی ارائه کرد. روانشناسی رشد علمی است که فرآیند تحولات نسبتاً نظامدار زیستی شناختی، عاطفی و اجتماعی فرد در طول زندگی از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام مرگ مطالعه میکند. منظور از تحولات نظامدار تغییراتی است که معمولاً با نظم معین رخ میدهد و در یک زمان نسبتاً طولانی دوام می آورد. با توجه به جوانب مختلف رشد (زیستی، شناختی، روانی و رفتاری) و با ملاحظه اصلی ترین وجوه تشابه و تفاوت رشد روانی در سنین مختلف و نمودهای آن در دوره های زندگی تقسیم بندی زیر را به عمل آوردهاند.
دوره پیش از تولد
دوره شیرخواردگی
دوره کودکی اول
دوره کودکی دوم
دوره نوجوانی
دوره جوانی
دوره میانسالی
دوره پختگی
دوره پیری
(انعقاد نقطه تا تولید
(تولد تا 2 سالگی)
(کودکستانی) 2-6 سالگی
(دبستانی) 6-12 سالگی
12 تا 20 سالگی
20 تا 30 سالگی
30 تا 50 سالگی
50 تا 65 سالگی
65 سال به بعد
دوره های سنی که در این تقسیم بندی ارائه شده سنین متوسط و تقریبی است. هر یک را می توان به دوره های کوتاهتر نیز تقسیم کرد. برای مثال می توانیم دوره نوجوانی را به سه دوره کوتاهتر اوایل، اواسط و اواخر بلوغ تقسیم کنیم. مثلاً ممکن است یک دختر معین در سن 10 سالگی بلوغ خود را آغاز کند در حالی که سن شروع بلوغ یک پسر معین چه بسا در 15 سالگی باشد همچنین یک نوجوان بالغ ممکن است زندگی خانوادکی نیز تشکیل داده و صاحب فرزند نیز شده باشد و عملاً در اواسط دوره نوجوانی جای گرفته باشد آغاز و پایان هر یک از دوره های رشد ناشی از تأثیر و تأثر متقابل عوامل مختلف زیستی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است.
(نظریه تحلیل روانی در رشد نوجوانی)
در میان نظریه های روانشناسی کمتر نظریه ای را می توان یافت که به اندازه نظریه تحلیل روانی (روان تحلیل گری) بر روانشناسی جدید تأثیر بخشیده باشد. این نظریه را فروید پزشک اتریشی ارائه کرد که در آن طبیعت آدمی به صورتی متفاوت از پیش مطرح می شود در این نظریه زندگی فرد تحت تأثیر انگیزش ها و تعارضات عمدتاً ناآگاهانه است و شخصیت فرد بر اساس تجزیه های اولیه زندگی او شکل می گیرد محور نظریه فروید این است که آدمی دارای نیازهای نیرومند زیستی است که باید برآورد شوند به نظر او هر فردی برخوردار از مقدار معینی انرژی روانی است که آن را صرف ارضای غرایز خود میکند به تدریج که کودک رشد میکند این انرژی روانی در سه بخش شخصیت یعنی نهاد، خود و فرا خود تقسیم می شوند. مشکلات روانی موقعی بروز میکند که این مقدار معین از انرژی روانی به صورت نامتعادلی بین نهاد، خود و فرا خود توزیع می شود. نظریه تحلیل روانی، نوجوانی را ناشی از افزایش غریزه می داند که به مرجله نهفتگی پایان میدهد و به دنبال آن توجه دوباره به مسأله ادیپی و کشش نوجوان به جنس مخالف و تراز انتقام جنس موافق پدیدار می شود در این مرحله با رشد نظام باز تولید و از جمله افزایش هورمونی درگیری و فشار شدید جنسی ایجاد میشود و در نتیجه بر کنترل غریزه جنسی مرحله نفهتگی پایان میدهد در این مرحله هدف اصلی غریزه جنسی همان باز تولید زیستی است اما یادگیری چگونگی برخورد جامعه پسند با نیروی جنسی تعارضاتی برای هر فرد همراه است نیروی لیبیدو در دوره نوجوانی و اوایل جوانی صرف فعالیتهایی از قبیل دوست یابی، دست یابی به خصوصیات شغلی، ابراز عشق و ازدواج می شود و مقدمات ارضای رشد یافته غریزه جنسی از طریق صاحب فرزند شدن فراهم می آید فروید معتقد است که آدمی تا پایان عم در همین مرحله باقی می ماند.
(رشد هویت و مبارزه برای استقلال)
رشد هویت را معمولاً یکی از جنبه های (رشد خود) به حساب می آورند رشد خود یک مبحث مهم در روانشناسی رشد است که معمولاً موضوع های آن عبارتند از: رشد خودانگار یا مفهوم خود، عزت نفس یا ارزش نهادن بر شایستگی خود، رد انگیزش پیشرفت و خود انگاره تحصیلی، رشد کنترل خود، رشد شناخت دیگران با رشد شناخت اجتماعی و رشد هویت.
رشد هویت:پدیده نوجوانی با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود میپرسد (من کیستم؟) این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت (جستجوی هویت می نامند) در واقع مسأله این است که چه می شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می شود که قبل از او در این جهان زیسته اند مانند کسانی خواهد شد که پس از او به این جهان خواهند آمد. نوجوانیکه با این پرسش اساسی رو به رو است می داند که به زودی باید مسئولین زندگی خویش را شخصاً بر عهده گیرد و از خود می پرسد: باید چگونه زندگی کنم؟ چه حرفه ای را باید انتخاب کنم؟ در ارتباط با جنس مخالف و زندگی خانوادگی آتی خود چه خواهم کرد؟ با کدام باورها و ارزشها باید زندگی کنم؟ با ارتباط با جنس مخالف و زندگی آتی خود چه خواهم کرد؟ پاسخ به این پرسش ها آسان نیست و معمولاً با مقداری تشویق نیز همراه است. شاید بتوان گفت تشویق والدین کمتر از خود نوجوانان نیست نوجوانانی که سعی میکند بال های خود را بگشایند و به دنیای خاص خویش پرواز کنند و والدینی که گاهی به دلیل وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی او نگرانند و گاهی به دلیل مخاطراتی که در پرواز غیر قابل پیش بینی از آشیانه ی مألوف، در کمین نوجوان آن هاست اساس ایمنی نمی کنند. در این میان ممکن است نوجوان دچار این احساس شود که والدین او به جای آنکه کمکش کنند وی را آرام و به حال خود نمی گذارند.
رشد مفهوم خود:توصیفی که کودک پیش دبستانی از خود ارائه میدهد یک توصیف کاملاً عینی است و به ویژگی های جسمی، وسایلی که مال اوست و فعالیت هایی که می تواند انجام دهد مربوط می شود از سن 8 سالگی کودک می تواند با استفاده از اسنادهای روانی درونی خود را توصیف کند. در سن و سال نوجوانی، خودانگاره فرد کاملتر و انتزاعی می شود و نه تنها شامل توصیف صفات کیفی او (حالات، باور ها و ارزش ها) بلکه در بر گیرنده دانش وی درباره چگونگی تعامل این ویژگی ها با یکدیگر و عواملی که به رفتار او تأثیر می گذارند نیز هست.
عزت نفس: عزت نفس یا ارزش نهادن به ویژگی های خود در حدود سن 8 سالگی آشکار می شود و کودک به تعریف از شایستگی های جسمی، رفتاری، اجتماعی و دروسی خود می پردازد و یک ارزش عمومی برای خود قائل می شود هر چند کودکان از نظر شایستگی هایی که به خود نسبت می دهند با یکدیگر متفاوتند اما عمدتاً ارزشهای مشابهی را پر اهمیت تلقی می کنند. در آغاز نوجوانی معمولاً این عزت نفس در گروهی از نوجوانان قدری کاهش می یابد اما بسیاری از نوجوانان می توانند با تغییرات بدنی و روانی و اجتماعی خود سازگار شوند و به تدریج که سال اول بلوغ را پست سر می گذارند عزت نفس بیشتری پیدا می کنند. عزت نفس در نوجوانانی که از یک سو در محیط خانوادگی گرم و حمایت کننده و آزاد زندگی می کنند و از سوی دیگر در مسائل تحصیلی و شخصی و اجتماعی توفیق کافی دارند قویتر است. عزت نفس نتیجه ی ارزشیابی خودانگاره است بیشتر نوجوانان به طور فزاینده ای یک خود ایده آل را که در مقایسه ی دائمی با خود واقعی آنان است در خویشتن رشد می دهند نتیجه این ارزشیابی، احساس خوب بودن یا خوب نبودن خود است همزمان با فاصله گرفتن از بزرگسالان و مبارزه برای استقلال در اوایل نوجوانی، خودآگاهی و انتقاد از خود در نوجوانان زیاد می شود. خیال پردازی و آزمایش های واقعی و رقابت پیشگی اواسط دوره نوجوانی به تدریج بر رشد عزت نفس منجر می شود. تجاربی که نوجوان در جریان ایفای نقش ها بدست می آورد و رفتارهای مناسب مورد پذیرش و تقویت دیگران، موجبات تلفیق و هماهنگی عناصر تشکیل دهنده خود در اواخر دوره نوجوانی را فراهم می آورد و سبب می شود تا او به یک خود نسبتاً منسجم تبدیل یابد این امر ثبات عزت نفس در نوجوان و انگیزه پیشرفت او را فراهم می سازد.
انگیزش پیشرفت: در میان کودکان و نوجوانان به درجات متفاوتی مشاهده می شود برخی از تحقیقات نشان میدهد افرادی که در سال های طفولیت از تعلق به والدین مهربان و حمایت کننده برخوردار بوده اند در سال های پیش دبستانی کنجکاوی و پیشرفت بیشتری از خود نشان می دهند و در تحصیلات دبستانی نیز موفق تراند. دانش آموزهایی که موفقیت های خویش را به کوشش های خود و شکست هایشان را به کم کاری خویش و ضعفهای درونی زودگذر نسبت می دهند روی هم رفتند موفقیت بیشتری دارند و بهتر می تواند در ضعف ها و کم کاری های خود غلبه کنند اما نوجوانانی که ضعف روانی دارند و شکست هایشان را به ضعف های ثابت درونی خود نسبت می دهند و موفقیشان در درس ها نیز کم است و به تدریج ممکن است به این نتیجه برسند که پیشرفت و موفقیت از دست آن ها ساخته نیست خوشبختانه مشکل این نوجوانان ضعیف را می توان با استفاده از بازپروری اسنادی (عادت دادن آنان به این روحیه که ضعف های خود را به علت های زودگذر مانند کم کاری نسبت دهند) حل کرد.
کنترل خود: کنترل خود ظرفیت دیگری در خود است که موجب می شود رفتار فرد به جای آنکه از بیرونو توسط عوامل محیطی کنترل شود به سطحی از نظم دهندگی شخصی برسد که عملکردهای او را از درون کنترل کند. تأخیر کامروایی یکی از جوانب مهم کنترل خود است که با بالا رفتن سن افزایش می یابد و هنجارهایی را در فرد بوجود می آورد که با کمک آن ها می تواند ارزش نظم دهندگی شخصی و کنترل خود را بیابد. این توانایی ها از جمله عناصر مهم مفهوم خود در دوره نوجوانی است.
خودآگاهی نوجوانی:اولاً دو متغیر عمده ذهنی و محرک آن است یکی بروز سطح بالاتری از شناخت خود و ملاحظه خویش از دیدگاه سایرین و دیگری ایجاد یک مخاطب خیالی که ناظر اعمال نوجوان در اوایل تا اواسط بلوغ است و خود ناشی از همین سطح بالاتر خودآگاهی است ثانیاً در این دوره است که توجه فرد به همه جوانب وجود خود یعنی نمود جسمی، رفتاری، حرکتی، رفتار اجتماعی، زبان و جنسیت متمرکز می شود.
گام اصلی در رشد هویت: جدا شدن خود انگاره نوجوان از خود انگاره عمومی خانواده است این جدایی خود از آغاز زندگی کودک به صورت های مختلف (جدا شدن از آغوش مادر، تشخیص طلبی سال های سوم و چهارم زندگی، همانندسازی با والد همجنس در سال های پنجم و ششم. همانندسازی با معلم و همسالان در سال های دبستانی) مشاهده می شود در دوره نوجوانی به اوج می رسد وفرد به تدریج به یک جوان متمایز و مستقل که راه خاص خویش را در زندگی دنبال خواهد کرد تبدیل میکند نیرومند شدن فرد در دوره نوجوانی و تمایز روانشناختی و دیدگاه ها و باورها و آرمان های اختصاصی وی، شخصی ویژه ای از او می سازد که برای ارتباط خود با دیگران به کوشش و مبارزه بر می خیزد. این کوشش و مبارزه به جدایی نسبی و گاه شدید فرد از خانواده و بزرگسالان می انجامد و پس از تثبیت این هویت و موقعیت در ارتباط های خود با دیگران تجدیدنظر میکند. در جریان جدایی از تعلقات کودکانه پیشین، نوجوان هویت جسمی و جنسی و فکری و روحی خود را باور میکند و با قدرت تفکر انتزاعی که در این سال ها برایش حاصل شده است به ایفای نقشهای مستقل خویش در ارتباط با خانواده و همسالان و جامعه می پردازد. این هویت جدید بر حسب اینکه نوجوان در کدام زمینه های خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی رشد کرده باشد و در چه شرایطی زندگی کند به شکل های مختلفی بروز میکند و چنین است که در هر خانواده و مجله و روستا و شهر و کشور با انواع بسیار گوناگونی از نمود هویت و استقلال طلبی نوجوانان برخورد می کنیم این نمودها از سطحی ترین امور از نظر سبک اصلاح موی سر گرفته تا عمیق ترین علایق و آرمان های انسانی از هر گوشه ای از جهان به صورتی جلوه گر می شود برخی از تحقیقات حاکی از آن است که شکل گیری هویت پسران و دختران در دوره نوجوانی (و هم ادامه ی آن در دوره بزرگسالی) متفاوت از یکدیگر است. به نظر او شکل گیری هویت دختران نه تنها برای استقلال شخصی بلکه برای همکاری و صمیمیت و مراقبت از دیگران نیز هست در حالی که هویت پسران اساساً استقلال و رقابت فردیت شکل می گیرد دختران نوجوانی که هویتش کاملاً شکل گرفته است خود را به صورت فردی مسئول و یاری دهنده به دیگران می شناسد در حالی که پسر نوجوانی که هویت خود را یافته بیشتر به موفقیت های خویش تا همکاری و صمیمیت با دیگران متوجه است. به هر حال در جریان جدا شدن از تعلقات پیشین و مبارزه برای استقلال است که مثلاً شاهد تغییر نگرش و رفتار نوجوان در قبال مسائل درسی و تحصیلی وبرنامه ریزی آینده شغل او هستیم. ایفای نقش آزمایشی در هر یک از این نگرش ها و بالا و پایین رفتنهای مکرر و علایق و عقاید در این دوره امری است که غالباً اتفاق می افتد. تعارض طبیعی میان این نقش ها و دشواری های تلفیق جنبه های مختلف هویت و تضادهای ناشی از احساس فاصله میان امکانات و باورها و آرزوهای نوجوانان تا حد معینی آن را تجدید کنند و انتظار می رود که در پایان این دوره بر حل آن ها فایق آیند.
عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت عبارتند از:
1-عوامل شناختی 2-عوامل مربوط به والدین 3-عوامل مربوط به مدرسه
4-عوامل اجتماعی- فرهنگی 5-تربیت، تولد و فاصله سنی فرزند و خانواده
6-رفتار نوجوان 7-گفتگو در جریان تعرضات 8-خیالپردازی نوجوانان
رشد اجتماعی
یکی از ابعاد رشد که از اهمیت فراوانی در دوران کودکی و نوجوانی برخوردار است رشد اجتماعی است برخوردهای پدر و مادر با نوزاد اولین محرکی است که زمینه های رشد اجتماعی را در کودک ایجاد میکند و در دراز مدت آثار روانی خود را در او باقی میگذارند. برخورد پدر و مادر و افراد دیگر جامعه تأثیر عمیقی در ساختار شخصیت فرد و آینده ی او دارند از این جهت اولیای دین پیروان خویش را به ورود به اجتماع سالم امر فرموده و انگیزه ی برخورد صحیح با دیگران را در آنان ایجاد کرده اند. از این گذشته بخش قابل توجهی از ابواب فقه به تنظیم چگونگی روابط انسان ها با یکدیگر اختصاص دارد. امام صادق(ع) بعد از اینکه مردم را به ورود در اجتماع سفارش فرمودهاند درباره ی علت آن گفته اند «تردیدی نیست که شما به دیگران نیازمند هستید در واقع هرکس را که بنگری در زندگیش از دیگران بی نیاز نیست بنابراین بعضی به بعضی دیگر محتاج اند»
رابطه ی بعد اجتماعی انسان با بعد عاطفی و شناختی:
جدا کردن رشد عاطفی بخصوص در اولین سالهای کودکی از بعد اجتماعی تقریباً مشکل است زیرا از جهتی حد و مرز این ابعاد قراردادی است و از جهت دیگرارتباط این دو بعد با هم نزدیک است معمولاً روانشناسان به یکی از این بعدها بیشتر پرداخته و دیگر بعدها را نادیده گرفته اند. ولی تأکید می شود که قلمرو ابعاد شناختی اجتماعی و عاطفی به هم مربوطند. به عنوان نمونه دلبستگی فرزند به مادر و حالت اضطرابی که به سبب از دست رفتن مادر در فرزند ایجاد می شود به گونه ای است که نمی توان جدای از تواناییهای شناختی کودک آن را فهمید به همین گونه تواناییهای شناختی فرد نیز تحت تأثیر حالات عاطفی و کنش های متقابل او با دیگران است.
جنبه های مختلف رشد اخلاقی:
روانشناسان رشد اخلاقی را مشتمل بر سه عنصر اساسی و متمایز می دانند که پس از بیان اجمالی و گذرای هر یک آن ها را به تفصیل مورد بحث قرار می دهیم:
الف)عنصر شناختی ب)عنصر رفتاری ج)عنصر عاطفی
الف)عنصر شناختی در رشد اخلاقی عبارتست از شناخت قوانین اخلاقی و چگونگی قضاوت های مربوط به درستی یا نادرستی رفتارهای مختلف و نیز نحوه ی فکر و استدلال کودکان درباره نظرات و قوانین اخلاقی.
ب)عنصر رفتاری در این مورد روانشناسان می خواهند بدانند که رفتاری اخلاقی نوجوانان در موقعیت های گوناگون چگونه است و واکنش کودکان در برابر قوانین اخلاقی به چه صورتی است؟ آیا نوجوانان این قوانین را زیر پا می گذارند یا نه؟ اگر جواب مثبت است علت چیست؟ ابتدا اگر مطالعات در این باره بر ابعاد قبلی رفتار نوجوانان نظیر تقلب کردن، دروغگویی، ناتوانی از مقاومت در برابر وسوسه ها، تکانشها و مهار پرخاشگری متمرکز بوده است اما مطالعات اخیر رشد اخلاقی به بررسی جنبه های مثبت رفتاری از قبیل تشریک مساعی، همکاری، نوع دوستی و کمک رسانی به دیگرن پرداخته اند.
این گونه رفتارها رفتارهای (جامعه پسند) خوانده می شود.
ج)عنصر عاطفی رشد اخلاقی همانند بعد رفتاری در بعد عاطفی رشد اخلاقی نیز به جای آنکه مطالعات بر جنبه های مثبت عاطفی رفتار مثل احساس خرسندی ناش از انجام دادن یک عمل جامعه پسند متمرکز باشد بیشتر بر جنبه های منفی عاطفی نظیر احساس گناه و تقصیری که معمولاً پس از اعتراف به انجام دادن گناه و یا تلاش برای تدارک آن پیدا می شود متوجه بوده است.
نکته قابل توجه اینکه: علی رغم تجزیه قلمرو رشد اخلاقی به این عناصر سه گانه از نظر پژوهشی از زندگی واقعی و هنگام مواجه نوجوان با یک تصمیم اخلاقی هر سه عنصر غالباً هماهنگ با هم عمل میکند.
اختلالات دوره نوجوانی و جوانی:
در این دوره فرد تازه از دوران کودکی و وابستگی به بزرگسالان رها شده است و به همین دلیل برای دادن واکنش نسبت به محدودیت های کودکی و برای جبران سریع و قاطع حقارت گذشته زمینه هایی برای پیدایش روش های تند و افراطی در نوجوانان و جوان بوجود می اید و چون تظاهر آن واکنش در برخی مواقع در چهارچوب آزادی های معمول و قانونی امکان پذیر نیست زمینه ای برای تجاوز بروزهای آزادی عقلانی و حساب شده فراهم می شود و به همین دلیل آنان به کارهای زیان آور و بزهکارانه دست می زنند گذشته از این جوان نوخواسته که سرد و گرم روزگار را بچشیده است هنگامی که بر خلاف انتظار رقابتها و مزاحتمهای اجتماعی رو به رو می شود در برابر همه حدود و مقررات می ایستد و با عصیان است به کارهای خطرناکی می زند که گاه آثار و نتایج جبران ناپذیری را به دنبال دارد. مشکلات و اختلالاتی که مربوط به دوارن نوجوانی است و در اینجا از آن ها سخن به میان می آید بیشتر اعتبار به مصرف دارد و الکل، بزهکاری، خودکشی و اختلالات خوردن از جمله بی اشتهایی عصبی ویژه است. بدیهی است در جوامع اسلامی و به ویژه جامعه اسلامی ما که از سنتهای فرهنگی الهی تأثیر پذیرفته و از تربیتهای دینی برخوردار است معمولاً این قبیل مشکلات کمتر مشاهده می شود.
بنفشه سادات طبایی
مدرسه
مسائل و باورهایی که روحیه نوجوانان را در مدرسه ضعیف می کند:
« پسرها از دخترها بهترند!» هنوز هم این تصور غلط وجود دارد که در زمنیه تحصیل پسران از دخترا بهترند چه حرف مزخرفی! نتایج آزمون سراسری اصلاَ چنین چیزی را نشان نمی دهد. ولی اگر نظایر دختری را در دین جویا شوید بدون شک او هم خودش را پائین تر از پسرها می داند. پافشاری بر زنانه جلوه کردن و افسانه هایی که درباره دشواری علوم و ریاضی هستند. تنها دو دلیل از دلایل فراوانی است که ما دخترها از آنها برای توجیه خود در تحصیل استفاده می کنیم. اگر شما هم آنچه را می شنوید باور کنید بلافاصله مانع شکوفایی استعداد و توانایی خود می شوید.
خلاقیت در هر رشته و درسی فقط به این عوامل بستگی دارد:
اگر درسی را سخت و دشوار یافتید آنها را رها نکنید.
2) هر وقت به راهنمایی وکمک نیاز دارید آنها را بازگو کنید.
3) به این نکته پی ببربد که با همکلاسی هایتان مسابقه نگذاشته اید و با آنها رقابت ندارید.
4) تکالیف درسی خود را انجام داده و در مبحث های گروهی شرکت کنید و خود را برای امتحانات آماده کنید.
5) باور داشته باشید که در آن رشته و درس استعداد و توانایی دارید و اگر نظر و حرفی خلاف این را شنیدید اصلاَ توجه نکنید.