تحقیق مقاله امام علی ( ع )

تعداد صفحات: 57 فرمت فایل: word کد فایل: 11310
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: زندگینامه مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۹,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله امام علی ( ع )

    ولادت حسب وشب:

    ولادت حضرت علی علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سی ام عام الفیل به طرز عجیب و بی سابقه ای در درون کعبه یعنی خانه خدا به وقوع پیوست، محقّق دانشمند حجه السلام نیز گوید:

     

    ای آنکه حریم کعبه کاشانه توست                  بطحا صدف گوهر یکدانه توست
    گر مولد تو به کعبه آمد چه عجب                  ای نجّل خلیل خانه خود خانه توست
    پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنابراین علی علیه السلام از هر دو طرف هاشمی نسب است.

    اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان به سادگی و به طور عادی نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوی توأم بوده است. مادراین طفل خدا پرست بوده وبا دین حنیف ابراهیم زندگی می کرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می نمود که وضع این حمل را براو آسان گرداند زیرا تا به این کودک حامل بود خود را مستغرق د رنور الهی می دید و گویی ملکوت اعلی به وی الهام شده بود که این طفل  با سایر موالید فرق بسیار دارد.

    د ربعضی روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل (پیش ا زاینکه به وسیله ندای غیبی نام او علی گذاشته شود ) نام کودک را حیدر نهاد وهنگامی که او را قنداق کرده به دست شوهر خود می داد گفت: خذه فانه حیرده . و بهمین جهت انحضرت د رغزوه خیبر بموجب پهلوان معروف یهود فرمود:

    انا الذی سمتنی امی حیدره                                    ضد غام اجام و لیث قسوده

    و چون نام آن حضرت علی گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گرید و از القاب مشهورش حیدرو اسدالله و مرتضی و امیر المومنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آن جانب ابو الحسن و ابو تراب است .

    به حضرت صادق عرض کردند که ( اهل سنت) گمان کنند که ابو طالب کافر بوده است. فرمود دروغ گویند چگونه کافر بود درحالی که می گفت:

    الم تعلموا انا وجدنا محمداَ           نبیاَ کموسی خط فی اول الکتب

    مادرش او را د رحرم خدا زائید در حالی که بیت و مسجد الحرام آستانه او بود .

    آن مادر نورانی که لباسهای پاکیزه برداشت و خود پاکیزه  بود و مولود او محل ولادت نیز پاکیزه بود در شبی که ستارهای منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره به همراه ماه پدید آمده بود.

     

    1-تربیت اولیه آن حضرت

    ابو طالب پدر علی (ع) در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود، او در تربیت فرزندان خود دقت وافی نموده و آنها را با تقوا و با فضیلت با رمی آورد واز کودکی فنون سواری و کشتی و تیراندازی را به رسم عرب به آنها تعلیم می داد.

    چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم د رکودکی ا زداشتن پدر محروم شده بود لذا آنجانب تحت کفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبد المطلب فرزندش ابوطالب برادرزاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود.

    فاطمه بنت اسد مادر علی (ع) و زوجه ابوطالب نیز برای نبی اکرم (ص) مانند مادری مهربان و دلسوزی کامل داشت  بطوریکه در هنگام فوت فاطمه رسول اکرم (ص) مانند علی (ع) بسیار متأثر و متألم بود و شخصاَ بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وی پوشانید.

    چون نبی گرامی در خانه عموی خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشکرّ و قدردانی از فداکاریهای عموی خود درصدد بود که بنحوی  ازانحاء  وبنا به وظیفه حق شناسی کمک و مساعدتی به عموی مهربان خود نموده باشد.

    انفاقاَ در آن موقع که علی(ع) وارد ششمین سال زندگانی خود شده بود قحطی عطیمی در مکه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یک خانواده پرجمعیت د رسال قحطی خالی از اشکال نبود لذا پیغمبر (ص) در پناه عم خود ابوطالب  وزوجه وی فاطمه زندگی می کرد پیغمبر و زوجه اش خدیجه نیز برای علی (ع) به منزله پدر و مادر مهربانی بودند.

    نکته ای که تذکر آن دراینجا لازم است این است که علی (ع) د رمیان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامی که پیغمبر (ص) علی (ع) را از نزد پدرش به خانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوع تکفل، یک جاذبه ی قوی و شدید بین ان دو بر قرار بود که گوئی ذره ای بود به خورشید پیوست و یا قطره ای بود که د ردریا محو گردید و با این حسن انتخابی که رسول گرامی بعمل آورده بود میل وافر وکمال اشتیاق را داشت زیرا.

    علی را قدر پیغمبر شناسد        بلی قد رگهر زرگر شناسد

    البتّه مربّیو معلّمی مانند پیغمبر(ص) که آیه ی علمه شدید القوی در شأن او نازل شده و خود د رمکتب ربوبی (چنانکه فرماید ادبنی ربی فاحسن تأدیبی) تأدیب و تربیت شده است شاگرد ومعلّمی هم چون علی لازم دارد.

    علی (ع) از کودکی سرگرم عواطف محمّدی بوده ویک الفت وعلاقه ی بی نظیری به پیغمبر داشت که رشته محکم آن به هیچ وجه قابل کسیختن نبود.

    دروه زندگانی آدمی به چند مرحله تقسیم می شود و انسان د رهر مرحله  به اقتضای سن خود اعمالی را انجام می دهد، دوران طفولیت با اشتغال به اعمال و حرکات خاصی ملازمه دارد ولی علی (ع) بر خلاف عموم اطفال هرگز دنبال بازیهای کودکانه نرفته و از چنین اعمالی احتراز می جست بلکه از همان ک.دکی د رفکر عظمت بود و رفتار وکردارش از ابتدای طفولیت نمایشگر یک تکامل معنوی و نمونه یک عظمت خدائی بود.

    علی(ع) تاسن هشت سالگی تحت کفالت پیغمبر   بلکه یک صورت تشریفاتی ظاهری داشت و اکثر اوقات علی (ع) در خدمت رسول اکرم سپری می شد آن حضرت نیز مهربانیها و محبتهای ابوطالب را که د رزوایای قلبش انباشته بود در دل علی منعکس می ساخت و فضایل اخلاقی و ملکات نفسانی خود را سر مشق تربیت او قرار می داد وبدین ترتیب دوران کودکی و ایام طفولیت علی (ع) تا سن ده سالگی ( بعثت پیغمبر(ص) در پناه و حمایت آن حضرت برگزار گردید و همین تعلیم و تربیت مقد ماتی موجب شد که  علی (ع) پیش از همه دعوت پیغمبر(ص)راپذیرفت و تا پایان عمر آماده جانبازی و فدا کاری در راه حقو حقیقت گرید .

     

    3-علی (ع) هنگام بعثت: 

    پیش ازشروع این فصل لازم است شمهای به بعثت نبی اکرم (ص)اشاره کرد تا دنباله کلام به زندگانی علی (ع)در این امر مهم سهم قابل ملاحظه ای دارد کشیده شود .

    پیغمبر (ص)از دوران جوانی غالبا از اجتماع پلید آن روز کناره گرفته و بطور انفرادی به تفکر و عبادت مشغوا بود و در نظام خلقت و قوانین کلی طبیعت و اسرار وجود مطالعه می کرد،چون به 40 سالگی رسید در کوه حرا که محل عبادت و انزوای او بود پرتوی از شعاع ابدیت ضمیراورا روشن ساخته و از کمون خلقت و اسرار آفرینش دریچهای بر خاطر او گشوده گردیدزبانش بافشای حقیقت گویاا گشت و برای ارشاد و هدایت مردم مامور شد .محمد (ص)از آنچه می دید  بوی حقیقت میشنید و هر جا بود در جستجوی حقیقت میکر، در دل خروشی داست و در عین حال زبان به خاموشی کشیده بود ولی سیمای ملکوتیش گویای این مطلب بود که:

    در اندرون من خسته دل ندانم چیست         که من در خموشم واو در غوغاست

    مگر گاهی راز خود را به خدیجه می گفت و ازغیر او پنهان داشت خدیجه وی را دلداری میداد دو یاری میکرد . چندی بدین منوال گذشت روزی در کوه حرا اوازی شنید که ای محمد بخوان!

    چه بخوانم؟ گفته شد :

    اقرا باسم ربک الذی خلق ،خلق الانسان من علق ،اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم ،علم الانسان مالم یعلم .

    بخوان به نام پروردگارت که (کائنات را )آفرید ،انسان را از خون بسته خلق کرد .بخوان بنام پروردگارت که اکرم الاکرمین است ،چنان خدائی که بوسیله ئ قام نوشتن آمموخت و به انسان آنجه را که نمی دانست یاد داد ه.چون نور الاهی از عالم غیب بر ساحت خاطرر وی تابیدن گرفت بر خود لرزید و از کوه خارج شد به هر طرف می‌نگریست جلوه‌ی آن نور را مشاهده میکرد ،حیرت زده و مظطرب به خانه آمد در حالی که لرزه بر اندام مبارکش افتاده بود خدیجه راگفت مرا بپوشان و خدیجه فورا اورا پوشانید و در آن حال او راخواب ربود چون به خود آمد این آیات بر او نازل شده بود :

    یا ایهاالمدبر قم فانذر،و ربک فکبر،و ثیابک فطهر و الرجز فاحجر ،ولا تمنن تستکبرولربک فاصبر.ای که ای که جامه بر خود پیچیدهای برخیز (و  در انجام وظائف رسالت بکوش و مردم را بترسان ،و پروردگارت را بهه بزرگی یاد کن ،و جامی خود را پاکیزه دار ،و از پلیدی و بدی کناره بگیر و در عطای خود که انرا زیاد شماری بر کسی منت مگذار، و برای پروردگارت (در برابر زحمات تبلیغ رسالت ) شکیبا باش.

    خود حضرت امیرالمومنین (ع) ضمناشعاری که به معاویه درپاسخ مفاخره ئ او فرستاده است به سبقت خویش در اسلام اشاره نموده و فرماید:

    بر همه شما برای اسلام آوردن سبقت گرفتم در حالیکه طفل کوچکی بوده و به حد بلوغ نرسیده بودم . علامو بر این در روزی هم که پیغمبر اکرم (ص) به فرمان الهی خویشان نزدیک خود را جمعع نموده و آنهارا رسماَ بدین اسلام دعوت فرمود احدی جزئ علی(ع) که کودک ده ساله بود به دعوت ان حضرت پاسخ مثبت نگفت و رسول گرامی (ص)در همان مجلس ایمان علی(ع)را پذیرفت و او را به عنوان وصی و جانشین خود به حاضرین معرفی فرمود و جریان امور را به شرح زیر بود است.

    چون آیه شریفه (و انذر عشیرتک الاقربین ) نازل گردید رسول خدا (ص)فرزندان عبدالمطلب را در خانهئ ابوطالب گرد آورد و تعداد آنه درحدود چهل نفر بود (و برای این که در مورد صدق دعوی خویش معجزهای به آنه نشان دهد دستور فرمود برای اطعام آنان یک ران گوسفند را با ده سیر گندم و سه کیلو شیر فراهم نمودند در صورتیکه بعضی از آنها چند برابر آن خوراک رادر یک وعده می خوردند .چون غذااماده شد مدعوین خند یدند و گفتند محمد یک نفر راهم اماده نساخته است حضرت فرمودکلو بسم الله (بخورید به نام خدا ی)پس از انکه از آن غذا خوردند همکی سیر شدند ابولهب گفت : هذا ما سحر کم به الرجل (محمد با این غذا شمارا محسور نمود ) آنگاه حضرت به پا خواست و پس از تمهید مقدمات فرمود

    ای فرزندان عبدالمطلب خداوند مرا بسوی همه مردمان مبعوث فرموده و بویژه بسوی شما فرستاده (و درباره شما به من )فرموده است که (خویشاوندان نزدیک خود رابترسان ) ومن شما را بدو کلمه دعوت میکنم که گفتن انه بر زبان سبک ودر ترازوی اعمال سنگین است،بوسیله اقرار به آندو کلمه فرمانروای عربو عجم میشوید و همه ملتها فرمانبر دار شما شوند و(درقیامت)بوسیله اندو وارد بهشت میشوید و از اتش دوزخ رها یی مییابید (وانهاعبارتند از )شهدت به یگانگی خدا (که معبود سزاوارپزستش جزاو نیست)و اینکه من رسول و فرستاده اوهستم پس هرکس ازشما(پیش ازهمه )این دعوت رااجابت کند ومرادر انجام رسالتم یاری کند وبپاخیزداو برادر ووصی ووزیر ووارث من و جانشین من پس ازمنخواهد بود.از آن خاندان بزرگ کسی پاسخ مثبتی نداد مگرعلی(ع)که نابالغ و دهساله بود.آری هنگامیکه نبی اکرم در آن مجلس ایراد خطابه میکرد علی(ع)که با چشمان حقیقت بین خود برخسار ملکوتی آن حضرت خیره شده و با گوش جان کلام اورا استماع میکرد بپاخاست و لب به اظهار شهاد تین گشود و گفت اشهد ان لااله الا اللاه و انک عبده و رسوله. دعوت را اجابت میکنم و ازجان و دل ییاریت برمیخیزم.

    پیغمبر (ص)فرمود یاعلی بنشین و تاسه مرتبه حرف خود را تکرار کرد فرمود ولیدر هر

    سه بار جوابگوی این دعوت کس دیگری جزعلی نبود انگاه پیغمبر بدان جماعت فرمود این در میان شما برادر و وصی و خلیفه من است. فرزندان عبدالمطلب از جای برخاستند و موضوع بعثت و نبوت پیغمبر را مسخر نموده و بخنده برگزار کردند و ابولهب به ابوطالب گفت بعد از این تو باید تابع برادرزاده و سیرت باشی.انروز را که پیغمبر (ص) به حکم ایه وانذر عشیرتک الاقربین خاندان عبالمطلب را به پزستش خدای یگانه دعوت فرمود یوم الانذارگویند.

     

    1- رحلت پیغمبر (ص)

    رسول اکرم (ص) پس از مراجعت از حجه الودا به مدینه لشگری به فرمانهی اسامه بن زید تجهیز کرد و دستور داد که برای جنگ با دشمنان دین به سوی شام حرکت کنند و چون بر حضرتش معلوم شده بود که به زودی رخت از این جهان بسته و به ملاقات پروردگار خویش خواهد شتافت برای اینکه پس از رحلت وی در امر خلافت و جانشینی علی (ع) که آن را درغدبر خم به اطلاع مسلمین رسانیده بود از ناحیه بعضی ها مخالفت و کار شکنی نشود دستور فرمود گروهی از مهاجر و انصار از جمله ابوبکر وعمر و ابوعبیده نیز با لشگر اسامه به سوی شام بروند تا در موقع رحلت آن حضرت درمدینه حضور نداشته یاشند ولی بطوری که مورخین نوشته اند آنها از این دستور تخلف ورزیده و به لشگر اسامه نپیوستند.

    در همان روزها آم حضرت بیمار شد و ابتدا د رمنزل ام السلمه و بعد هم د رمنزل عایشه بستری گردید و مسلمین به عیادت او می رفتند و رسول اکرم (ص) نیز آنها را نصیحت می فرمود و مخصوصاً درباره عترت و خاندان خویش به آنان توصیه می‌نمود.

    در یکی از روزها  که با حال بیماری برای ادای نماز به مسجد رفته بود چشمش به ابوبکر وعمر افتاد و از آنها توضیح خواست که چرا بااسامه نرفتید؟ ابوبکر: من در لشگراسامه بودم برگشتم که از حال شما باخبر شوم! عمر نیز گفت: من برایاین نرفتم که دوست نداشتم حال شما را از سوارانی که ازمدینه بیرون می اید بپرسم خواستم خود از نزدیک نگران حال شما باشم! پیغمبر(ص) فرمود: به کشگر اسامه بپیوندید و فرمایش خود را سه مرتبه تکرار کرد(ولی آنها نرفتند).

    بیماری حضرت روز به روزسختتر می شد و مسلمین نیز از وضع وحال او نگران بودند روزی که جمعی از صحابه درخدمتش بودند فرمود دوات و کاغذی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید عمر گفت: این مرد هذیان می گوید وبه حال خود نیست کتاب خدا برای ما کافی است!! آنگاه هیاهوی حضّار بلند شد و پیغمبر اکرم (ص) فرمود برخیزد و از پیش من بیرون روید و سزاوار نیست که درحضور من جدال کنید.

    مسلماَ عمر می دانست که آن حضرت در تأیید جریان غدیر خم مجدداَ درموردخلافت علی (ع) می خواهد مطلبی بنویسید بدین جهت ازآوردن دوات و کاغذ ممانعت نمود زیرا درحدیثی که از ابن عباس نقل شده به این امر اعتراف نموده و می گوید : من فهمیدم که پیغمبر می خواهد خلافت علی را تسجیل کند اما برای رعایت مصلحت بهم زدم.

     باری مرض پیغمبر(ص) شدت یاتفت ودر اواخرماه صفر سال11 هجری و بقولی در12 ربع الول همان سال پس از یک عمر مجاهدت درسن 63 سالگی بداربقاء ارتحال فرمود، علی(ع) به همراهی عباس و تنی چند از بنی هاشم جسد آن حضرت را غسل

    داده و پس از تکفین در همان محلی که رحلت فرموده بود مدفون ساختند.

     

    2-غوغای سقیفه

    در حینی که علی(ع) و چند تن از بنی هاشم مشغول غسل و دفن جسد مطهّر پیغمبر بودند تنی از مسلمین انصار و مهاجر در یکی از محله های مدینه در سایبان باغی که متعلق به خانواده ی بنی ساعده بود اجتماع کردند، شاید این محل که از آن روز مسیر تاریخ جامعه مسلمین را عوض نمود تا ان موقع چندان اهمیتی نداشته است.

    ثابت بن قیس که از خطبای انصار بود سعد بن عباده و چند نفر از اشراف دو قبیله اوس وخزرج را برداشته و به اتفاق آنها روبه سوی سقیفه بنی ساعده نهاد و درآنجا میان دوطایفه مزبور در موضوع انتخاب خلیفه اختلاف افتاد و این اختلاف به نفع مهاجرین تمام گردید.

    از طرف دیگر یکی از مهاجرین اجتماع انصار را به عمر خبر داد و عمر هم فوراَ خود را به ابوبکر رسانید واو را از این موضوع آگاه نمود، ابوبکر نیز چند نفر را پیش ابوعبیده فرستاد تا او را نیز از این جریان با خبر سازند و بالاخره این سه تن با عده دیگری از مهاجرین به سقیفه شتافته و در حالی که گروه انصار سعد بن عباده را به رسم جاهلیت می ستودند بر آنها وارد شدند.

    از رجال مشهور و سر شناس که در این اجتماع حضور داشتند می توان اشخاص زیر را نام برد:

    ابوبکر، عمر، ابوعبیده، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن عباده ، ثابت بن قیس، عثمان بن عفّان، حارث بن هشام، حسّان بن ثابت، بشر بن سعد، حباب بن منذر، مغیره بن شعبه، اسیر بن خضیر. پس از حضور این عده ثابت بن قیس به پا خواست و گروه مهاجرین را مخاطب ساخته و گفت:

    اکنون پیغمبر ما که بهترین پیغمبران و رحمت خدا بود از میان ما رفته است و البته برای ماست که خلفه ای برای خود انتخاب کنیم و این خلیفه هم باید از انصار باشد زیرا انصار ازجهت خدمتگزاری پیغمبر (ص) مقدّم بر مهاجرین می باشند چنانکه آن حضرت ابتدا درمکه بوده و شما مهاجرین بااینکه معجزات و کرامات او را دیدید د رصدد ایذاء و ازار او برآمدید تا آن بزرگوار مجبور گردید که مهاجرت نماید و به محض ورود به مدینه، ما گروه انصار از او حمایت نموده و مقدمش راگرامی شمردیم و اینکه شهر وخانه خودمان را در اختیار مهاجرین گذاشتیم. قرآن مجید ناطق می باشد اگر شما در مقابل این استدلال ما حجّتی دارید بازگوئید والا بر این فضائل و فداکاریهای ما سر فرود آورید و حاضر نشوید که رشته اتّحاد و وحدت ما کسیخته شود.

    عمر که از شنیدن این سخنان سخت آشفته بود به پا خواست تا جواب او را بدهد ولی ابوبکر مانع شد و خود به جواب گویی خطیب انصار پرداخت وچنین گفت: ای پسر قیس خدا تو را رحمت کند هر چه که گفتی عین حقیقت است ما نیز اظهارات شما را قبول داریم ولی اندکی نیز بر فضائل مهاجرین گوش دادید و سخنانی را که پیغمبر (ص) درباره ماگقته است بیاد آرید، اگر شما ما را پناه دادید ما نیز بخاطر پیغمبر و دبن خدا از خانه و زندگی خوددست کشیده و به شهر شما مهاجرت نمودیم، خداوند درکتاب خود ما را سر بلند ساخته و این آیه هم درباره ما نازل کرده است:

    للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتعون فضلاَ من الله و رضواناَو

    ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون.

    یعنی این مسکینان مهاجر که از مکان و مال خود بخاطر بدست آوردن فضل و رضای خدا اخراج شده و خدا و رسولش را کمک کردند ایشان راستگویانند، بنابراین خداوند نیز چنین مقدرفرموده است که شما هم تابع ما باشید و گذشته از این عرب هم به غیر از قریش به کس دیگری گردن نمی نهد و خود پیغمبر (ص) نیز همه را به اطاعت از قریش دعوت می کنم مقصود و غرضی ندارم و خلافت را برای خود نمی خواهم بلکه به مصلحت کلّی مسلمین صحبت می کنم و اینک عمر و ابو عبیده حاضرند و شما با یکی ازاین دوتن بیعت کنید. ثابت بن قیاس چون این سخنان بشنید برای بار دوم مهاجرین را مخاطب ساخته و گفت: آیا با نظر ابوبکر درباره بیعت با آن دو نفر (عمر و ابو عبیده ) موافقید یا فقط خود ابوبکر را برای خلافت انتخاب می کنید؟

    مهاجرین یک صدا گفتند: هر چه ابوبکر صدیق بگوید و هر نظری داشته باشد ما قبول داریم .

    علی (ع) هنوز از غسل و تکفین جسد مطهّر پیغمبر اکرم فارغ نشده بود که کسی وارد شد و گفت: یا علی عجله کن که مسلمین سقیفه بنی ساعده جمع شده و مشغول انتخاب خلیفه هستند. علی (ع) فرمود: سبحان الله! با ین جماعت چگونه مسلمان می باشد که هنوز جنازه ی پیغمبر دفن نشده در فکر ریاست و حبّ جاه هستند؟ هنوز علی (ع) سخن خود را تمام نکرده بود که شخص دیگری رسید و گفت: امر خلافت خاتمه یافت، ابتدا کار مهاجرو انصار به نزاع کشید و بالاخره کا رخلافت بر ابوبکر قرار گرفت و جزء معدودی از طایفه ی خزرج تمام مردم با وی بیعت کردند.

    علی(ع) فرمود دلیل انصار بر حقانیت خود چه بود؟ عرض کرد چون نبوت در خاندان

    قریش بود آنها نیز مدعی بودند که امامت هم باید از آن انصار باشد ضمناَ خدمات و فداکاریهای خود را درمورد حمایت از پیغمبر و سایر مهاجرین حجت می دانستند. و حقیقتاَاین عمل حزب سسقیفه جقدر زشت و ناشایست بود که بلا فاصله پس از رحلت رسول اکرم (ص)عوض عرض تسلیت به باقیماندگان ان حضرت چقدر زشت و  نا شایست بود که بلافاصله پسلز رحلت رسول اکرم (ص)عوض عرض تسلیت به باقیماندگان آن حضرت با خانوادهاش این چنین رفتار کردند و به پاس یک عمر مجاهدت و فداکاری که عرب بیابانگرد در اثر تعلیم و تربیت برملل متمدن آن روز مساط گردانید به حکم آیه ئ :قل لا امالکم علیه اجراَالا الموده فی القربی .فقط انتظارر احترام و محبت به نزدیکان خود را داشته است .

    ولی این فرقه نمک نشناس خانه دخترش را سوزانید و یگانه یادگار او را به حال تضرع و زاری درآوردند که پناهگاهی جز تربت پدر نداشت.

    طبق روایات مورخین فاطمه علیهماالسلام در اثر فشار وو این همه ناملایمات و دردهای روحی رنجور و بیمارشد و با همان حالت نیز رحلت فرمود.

     

    2-شورای شش نفری عمر

    ابوبکر پساز دو سال و چند ماه خلافت دنجور و بیمار شد و به پاس زحماتی که عمر در مورد تثبیت خلافت او متحمل شده بود زمینهای را برای خلافت عمر بعد ازخود اماده کرد و مخالفین رانیز قانع نمود، جمعی از صحابه از صحابه را به حضور طلبید و عمر را در حضور آنها به جانشینی خود منصوب نمود و در روز وفات ابوبکر عمر به مسند خلافت نشست(سال 13هجری ) و پس از دفن ابوبکر عمر به مسجد رفت و مردم را از خلافت خود آگاه ساخت و از آنها بیعت گرفت و به غیر زا علی که از بیعت او خودداری کرد ه بود بقیه مسلمین خواه ناخواه با او بیعت کرد ند خلافت عمر ده سال وشش ماه طول کشید

    و این مد ت دائما‍با دو کشور بزرگ ایران و روم در حال جنگ بود.

    چون مدتت عمرش س1ری شد وبدست ابولولو نامی زخمی گردید برای انتخاب خلیفه ئ بعد از خودش شش نفر را به حضور طلبید و موضوع خلافت را به صورت شورا میان آنها محدود نمود .ساین شش نفر عبارت بودند از :علی(ع) ،طلحه ، زبیر ، عبدالرحمن ابن عوف، عثمان،سعد وقاص، انگاه ابو طلحه  انصاری رابا پنجاه نفر از انصار مأمور نمود که پشت در خانه ای که در انجا اعضای شورا بحث و گفتگو میکنن ایستاده و منتظر اقدامات آنها باشند اگر پس از خاتمه سه روزپنج نفر به انتخاب یکی از ان شش نفر موافق شدند و یکی مخالفت کرد گردن نفر مخالف را بزنند و واگر چهار نفر از انها به یکنفر رای موافق دهند و دو نفر مخالفت کنند سر ان را با شمشیربگیرند و اگر برای انتخاب یکی از انان هر دو طرف (موافق و مخالف) مساوی شدند نظر ان سه نفر که عبد الرحمن بن عوف جزءآنهاست صائب بود و سه نفر دیگر را درصورت مخالفت گردن بزنند و اگر پس از خاتمه ی سه روز رأی آنها به چیزی تعلق نگرفت و همه با یکدیگر مخالفت کردند هر شش تن را گردن بزنند و سپس مسلمین برای خود خلیفه ی انتخاب نمایند!!!

    عمر علّت انتخاب شش تن اعضاء شورا را چنین اظهار نمود که چون رسول خدا (ص) موقع رحلت از این شش نفر راضی بود من هم خلافت را میان آنها به صورت شورا قرار می دهم که یکی را از میان خود برای این کار انتخاب کنند و موقعیکه ان شش نفر در نزد عمر حاضر شدند خواست نقاط ضعف آنها را (به حساب خود) یاد آور شود به زیبر گفت: تو بد خلق و مفسدی اگر خرسند باشی ایمان خواهی داشت و اگر ناراضی باشی کافری بنابراین گاهی انسانی و گاهی شیطان.

    و اما تو طلحه رسول خدا را آزرده نموده ای و آن حضرت موقع رحلت از تو افسرده خاطر بود و به علت آن حرفی که در روز نزول آیه حجاب گفتی.

    و اما تو ای عثمان والله که سرگین از تو بهتر است.

    و اما تو ای سعد مرد متکّبر و متعصّبی و بکار خلافت نمی یائی و اگر ریاست دهی با تو باشد از اراده ی آن درمانده شوی.

    و اما تو ای عبد الرحمن ضعیف القلب و ناتوانی. سپس رو به علی (ع) کرد و گفت: اگر تو مزاح نمی کردی برای خلافت خوب بودی والله اگر ایمان ترا با ایمان اهل زمین بسنجند برهمه زیادتی کند.

    پس ا زسه روز از قتل عمر هر شش نفر درمنزل عایشه جمع شده و به شور و بحث پرداختند، ابتداءعبدالرحمن رشته ی سخن را به دست گرفت و گفت: برای اینکه میان مسلمین تفرقه نیفتد لازم است ما شش نفر هم با موافقت یکدیگریکی را از بین خود برای خلافت انتخاب کنیم حالا هر کسی که رأی خود را به دیگری دهد دامنه‌ی اختلافات را کم خواهد نمود.

    طلحه حق خود را به عثمان واگذار کرد زیبر نیز رأی خود را به علی(ع) داد سعدوقاص هم چون چنیندید حق خود را به عبد الرحمن واگذار نمودو بدین ترتیب شش نفر شورا به سه نفر که هر یک دو رأی داشتند تبدیل گردید ولی برای علی(ع) مسلم بود که این کار به نفع عثمان خاتمه پیدا می کند زیرا عبدالرحمن شخصاَ داوطلب خلافت نبود و اگرهم د رسر خود چنین خیالی را می نمودعملاَ عرضه ی اظهار آن را نداشت و قبلاَنیز در این مورد با عثمان مذاکره نموده و وعده‌ی کمک و حمایت به او داده بود.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله امام علی ( ع )

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), مقاله در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), تحقیق درباره تحقیق مقاله امام علی ( ع ), مقاله درباره تحقیق مقاله امام علی ( ع ), تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع ), موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله امام علی ( ع )
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت