فصل اول : اعتقاد به معاد از دیدگاه اسلام و سایر ادیان
معاد در دین اسلام
باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. معاد هم روحانی و هم جسمانی است. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهمترین آنهاست.
معاد در دین بهائی
معاد یا جهان پس از مرگ یکی از عقاید اصلی بهائیان میباشد. بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح میدانند. بر طبق تعالیم بهائی روح انسانی مستقل از جسم بوده و پس از مرگ و فنای جسم، باقی و برقرار میماند و در عوالم روحانی و الهی داخل گشته و به حیات و تکامل خود ادامه میدهد.
معاد از دیدگاه قرآن
از دیدگاه قرآن باطن هر کس در این دنیا، عین ظاهر اوست در آخرت- یوم تبلی السرائر؛ روزی که درون ها آشکار می شود؛ سوره طارق آیه ۱۰
مطابق آیات قرآن در روز قیامت نفس را مؤاخذه میکنند نه قوای نفس را. به همین خاطر نفس به قوای خود میگوید: وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا - چرا بر علیه من شهادت میدهید. اعضای بدن میگویند: قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ - خدایی که هر چیزی را به سخن در آوردهاست ما را به نطق واداشته است.(سوره فصلت- آیه 22)
نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد. خدا در قرآن می فرماید: لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ- هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست،و نزد ما نعمتهاى بیشترى است (که به فکر هیچ کس نمىرسد)- سوره ُ ق آیه۳۵
فلسفه معاد از نظر اسلام
معاد یعنی تجلی کردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته است، یعنی آنچه در زمین وجودت کاشتی قیام میکند. در قیامت نوشتههای نفس به اسم شریف "الحی" حیات مییابند.
هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی میآورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته است.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من بجز از کشته ندروی – سعدی-
جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شدهاست و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او میگردند.
منابع
معرفت نفس - علامه حسن زاده آملی
انسان در عرف عرفان- علامه حسن حسن زاده آملی
ویکی پدیای انگلیسی
به اعتقاد مسلمانان در روز قیامت خورشید تاریک گشته، ستارگان به زمین میریزند و کوهها جاری گشته مردگان از خاک بر میخیزند، اما عدهای معتقدند که علامات روز قیامت از متشابهات قرآن است و این علائم معانی دیگری دارد، در قرآن مذکور است که اکثر مردم رسیدن قیامت را نخواهند فهمید، در صورتی که اگر علائم به صورت ذکر شده اتفاق افتد، قیامت را همگان خواهند فهمید.
اهمیت معاد از دیدگاه قرآن کریماشاره:
یک نظر اجمالی به آیات قرآن مجید نشان می دهد که در میان مسائل عقیدتی هیچ مسأله ای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد، و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش کیفر و اجرای عدالت نیست.
وجود حدود 1200 آیه درباره معاد در مجموع قرآن مجید که قریب به یک سوم آیات قرآن را تشکیل می دهد، و اینکه «تقریبا» در تمام صفحات قرآن بدون استثنا، ذکری از معاد به میان آمده، و اینکه بسیاری از سوره های اواخر قران به طور کامل، یا به طور عمده، درباره معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن می گوید، شاهد گویای این مدعی است.
در جای جای قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده، و تقریبا در 30 آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده. «و یؤمنون بالله والیوم الآخر» یا تعبیری شبیه آن فرموده است و در بیش از 100 مورد اشاره به «الیوم الآخره - یا – الآخره فرموده است.
چرا چنین نباشد در حالی که:
1_ ایمان به خدا و حکمت و عدالت و قدرت او بدون ایمان به معاد کامل نمی گردد.
2_ ایمان به معاد به زندگی انسان مفهوم می دهد، و زندگی این جهان را از پوچی در می آورد.
3_ ایمان به معاد روند تکاملی زندگی بشر را در مسیر روشنی نشان می دهد.
4_ ایمان به معاد ضامن اجرای تمام قوانین الهی، و انگیزه اصلی تهذیب نفوس، و احقاق حقوق، و عمل به تکالیف، و ایثار شهیدان، و فداکاری فداکاران است، و انسان را حسابگر خویش می سازد.
5 _ ایمان به معاد روح دنیا پرستی را که خمیر مایه تمام خطاها و جنایات است تضعیف می کند، و دنیا را از صورت یک «هدف نهائی» بیرون آورده، مبدل به یک «وسیله» برای نیل به سعادت جاویدان می سازد، و چقدر میان این دو دیدگاه تفاوت است!
6- ایمان به معاد به انسان در برابر شدائد نیرو می بخشد و چهره وحشت انگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسانها سنگینی داشته، و آرامش را از آنها سلب می کرده، دگرگون می سازد، و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچه ای به سوی جهان بقا تغییر می دهد.
7- کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد به اضافه ایمان به مبدأ عالم هستی خط فاصل فرهنگ خدا پرستان و مادیین محسوب می شود.
با این اشاره به قرآن باز می گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- «الله لا إله إلا هو لیجمعنکم الی یوم القیامه لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.»
(سوره نساء، آیه 87).
2- «زعم الذین کفروا أن لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم و ذلک علی الله یسیر.»
(سوره تغابن، آیه 7).
3- «و یستنبؤنک احق هو قل إی و ربی الله لحق و ما انتم بمعجزین.»
(سوره یونس، آیه 53).
4- «و قال الذین کفروا لا تأتینا الساعه قل بلی و ربی لتأتینکم عالم الغیب.»
(سوره سبأ، آیه 3).
5- «ربنا إنک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد.»
(سوره آل عمران، آیه 9).
6- «ألا إن الذین یمارون فی الساعه لفی ضلال بعید.»
(سوره شوری، آیه 18).
7- «والذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الآخره حبطت اعمالهم هل یجزون إلا ما کانوا یعملون.»
(سوره اعراف، آیه 147).
8- «و أن الذین لا یؤمنون بالآخره اعتدنا لهم عذابا الیما.»
(سوره اسراء، آیه 10).
9- «و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یوم هذا و مأواکم النار و ما لکم من ناصرین.»
(سوره جاثیه، آیه 34).
10 - «و إن تعجب فعجب قولهم ءإذا کنا ترابا ءإنا لفی خلق جدید اولئک الذین کفروا بربهم و اولئک الاغلال فی اعناقم و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.»
(سوره رعد، آیه 5).
ترجمه:
1- خداوند معبودی جز او نیست، و به طور قطع همه شما را در روز رستاخیز که شک در آن نمی باشد جمع می کند، و کیست که از خداوند راستگوتر باشد؟
2- کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو آری، به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) مبعوث خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید به شما خبر می دهند، و این برای خدا آسان است.
3- از تو می پرسند: آیا آن (وعده مجازات الهی) حق است؟ بگو آری، به خدا سوگند قطعا حق است، و شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید!
4- کافران گفتند قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد، بگو آری، به پروردگارم که از غیب آگاه است سوگند که به سراغ همه شما خواهد آمد.
5- پروردگارا! تو مردم را در روزی که تردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد، خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند.
6- ... آگاه باشید آنها که در قیامت تردید می کنند در گمراهی عمیقی هستند.
7- و کسانی که آیات ما و لقاء رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند اعمالشان نابود می گردد، آیا جز آنچه را عمل کرده اند پاداش داده می شوند؟!
8- آنها که به قیامت ایمان نمی آورند عذاب دردناکی برایشان آماده ساخته ایم.
9- و به آنها گفته می شود: امروز شما را فراموش می کنیم، همان گونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید، و جایگاه شما دوزخ است، و هیچ یاوری ندارید!
10- و اگر می خواهی (از چیزی) تعجب کنی، عجیب، گفتار آنها است که می گویند: آیا آن هنگامی که خاک شدیم (بار دیگر زنده می شویم و) به خلقت جدیدی باز می گردیم؟! آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده اند، و آن غل و زنجیرها است در گردنشان، و آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.
تفسیر و جمع بندی
تأکیدهای پی در پی
در آیات فوق مسأله معاد و حیات پس از مرگ با تأکیدات فراوانی به صورتهای مختلف مطرح شده است، و همه بیانگر اهمیت خاصی است که قرآن برای این مسأله قائل است.
در نخستین آیه، سخن از اجتماع قطعی انسانها در آن روزی که هیچ شک و تردیدی در آن نیست به میان آمده می فرماید: «هیچ معبودی جز الله نیست، و به طور قطع همه شما را در روز قیامت که شک و تردیدی در آن راه ندارد جمع می کند» «الله لا اله إلا هو لیجمعنک الی یوم القیامه لا ریب فیه».
سپس برای تأکید بیشتر می افزاید: «چه کسی از خدا راستگوتر است»؟! «و من اصدق من الله حدیثا».
آغاز و انجام آیه، و بند بند آن، هر کدام تأکیدی است بر این مسأله، و نشان دهنده میزان اهمیتی است که قرآن برای این موضوع قائل است. (آیات فراوان دیگری نیز در قرآن است که همه بر این موضوع تأکید می کند که در معاد هیچ ریبی نیست، مانند آیه 7 حج، و آیه 9و 25 آل عمران، آیه 12 انعام، آیه 21 کهف، آیه 59 غافر، آیه 7 شوری، و آیه 26 و 33 جاثیه.) قابل توجه اینکه «ریب» به گفته «مقائیس اللغه» در اصل به معنی هر گونه شک است، یا شکی که آمیخته با خوف و ترس باشد، و اگر این واژه بر «حاجت» نیز اطلاق می شود به خاطر آن است که صاحب حاجت معمولا شک در حصول آن دارد، شکی آمیخته با خوف از دست رفتن!
در «فروق اللغه» میان «شک» و «ریب» تفاوتی ذکر شده، که «ارتیاب» شکی است آمیخته با تهمت.
شاید به کار رفتن این واژه در قرآن مجید در مورد معاد نیز به خاطر همین باشد که مخالفان علاوه بر اینکه درباره معاد اظهار شک می کردند پیامبر را نیز متهم می نمودند که این مطالب را از خود ساخته است.
البته جای این سئوال باقی می ماند که چرا قرآن در اینجا و مانند آن تنها به ادعا قناعت کرده و دلیلی ذکر نفرموده است؟
این به خاطر آن است که اولا دلائل معاد در جای جای قرآن مجید بارها و به طور مکرر مطرح شده، و نیازی نبوده است که در هر آیه تکرار گردد، ثانیا گویی قرآن می خواهد این حقیقت را بیان کند که دلائل معاد آن قدر روشن و واضح و آشکار است که جای هیچ گونه شک و تردید را باقی نمی گذارد. (باید توجه داشت که «لام» در «لیجمعنکم» علامت قسم است، سپس با نون تأکید ثقیله همراه شده، و بعد با جمله «لا ریب فیه» تأکید گردیده، و سرانجام با جمله: و من اصدق من الله حدیثا مؤکدتر شده است. (در اینکه چرا «لیجمعن» در اینحا با «الی» متعدی شده، با اینکه قاعدتا باید با «فی» باشد؟ بعضی از مفسران گفته اند یا به خاطر این است که «لیجمعن» به معنی «لیحشران» است که با «الی» متعدی می شود، و یا «الی» در اینجا به معنی «فی» می باشد).
* * *
در دومین آیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور می دهد که مؤکدا سوگند یاد کند که قیامت و حشر و نشر در کار است، می فرماید: «کافران گفتند: هرگز بر انگیخته نخواهند شد! بگو: آری به پروردگارم سوگند که همه شما بر انگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید به شما خبر می دهد، و این برای خدا آسان است». «زعم الذین کفروا أن لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم و ذلک علی الله یسیر.»
می دانیم سوگند یاد کردن معمولا کار خوبی نیست، آن هم سوگند به پروردگار، و لذا قرآن مردم را از آن نهی می کند و می گوید: «و لا تجعلوا الله عرضه لأیمانکم»: «خدا را معرض سوگندهای خود قرار ندهید» (بقره 224).
ولی گاه مطلب به قدری مهم است که یاد کردن سوگند در مورد آن نه تنها ممنوع نیست، بلکه لازم است.
قابل توجه اینکه علاوه بر تأکیداتی که در «لتبعثن و لتنبئن» وجود دارد، در پایان آیه نیز تصریح می کند که این کار برای خدا آسان است، و لذا نباید در آن شک و تردید کنید. («زعم» (بر وزن «طعم») در اصل به معنی سخنی است که یقینا یا احتمالا دروغ است، و گاهی به پندار باطل که خالی از سخن باشد نیز گفته می شود، بعضی از مفسران مانند شیخ طوسی در «تبیان» و «قرطبی» و نویسنده «روح البیان» نقل کرده اند که «زعم» کنیه دروغ است.)
* * *
در سومین آیه همین مطلب را به صورت سؤال و پاسخی که در میان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مشرکان رد و بدل شده است مطرح می کند، می فرماید: «آنها از تو می پرسند آیا وعده عذاب الهی حق است»؟! «و یستنبؤنک» از «نبأ» به معنی «خبر مهم» است، و به گفته «راغب» در «مفردات» به معنی خبر مفید و با عظمت است که انسان علم یا ظن غالب نسبت به آن دارد، و تا این امور سه گانه (فایده، عظمت، و علم) در آن نباشد، به آن «نبأ» گفته نمی شود (بنابراین اخبار مشکوک، یا کم اهمیت، یا بی فایده را «نبأ» نمی گویند، و اگر می بینیم در سوره نبأ توصیف به «عظیم» شده برای تأکید بیشتر است) و اگر به پیامبر نبی گفته می شود نیز به خاطر خبرهای او است که واجد این ویژگیهای سه گانه است.
سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور می دهد: «بگو آری سوگند به پروردگار من که این حق است» «قل إی و ربی إنه لحق».
تکیه بر عنوان «رب» اشاره به این معنی است که قیامت ادامه ربوبیت پروردگار، و از مظاهر آن می باشد، توضیح این سخن در بحث دلائل معاد به خواست خدا به زودی خواهد آمد.
و در پایان آیه باز تأکید بیشتری کرده، می گوید: «و شمنا نمی توانید خدا را ناتوان سازید و از چنگال عدالت او فرار کنید.» «و ما أنتم بمعجزین».
جمعی از مفسران این آیه را اشاره به حقانیت قرآن یا نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دانسته اند، در حالی که آیه قبل و بعد آن به خوبی گواهی می دهد که منظور از این نبأ همان مسأله معاد و عذاب بدکاران در قیامت است که با انواع تأکیدات، به عنوان یک واقعیت مسلم، بیان شده.
کلمه «إی» و سوگند «ربی» و «ان» و «لام» در «لحق» و خود واژه «حق» و اسمیه بودن جمله، و جمله «و ما انتم بمعجزین» هر کدام بیانگر تأکیدی در این زمینه است.
* * *
در چهارمین آیه همین مطلب در شکل تازه ای مطرح شده، نخست از زبان کافران نقل می کند که آنها گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد» یعنی اصلا قیامتی در کار نیست. «و قال الذین کفروا لا تأتینا الساعه ».
سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور می دهد: «بگو: سوگند به پروردگارم که آگاه بر اسرار نهان است به طور قطع و مسلم قیامت به سراغ شما خواهد آمد»!
«قل بلی و ربی لتأتینکم عالم الغیب».
تکیه بر عنوان «عالم الغیب» ممکن است از این نظر باشد که علت انکار منکران معاد به خاطر این بود که می گفتند: چه کسی می تواند این ذرات پراکنده را از اطراف و اکناف زمین جمع آوری کند؟ و چه کسی می تواند اعمال انسانها را که همگی محو و نابود شده، و آثاری از آن باقی نمانده، محاسبه کند، و پاداش و کیفر دهد؟ قرآن با یک کلمه می گوید همان خدائی که عالم الغیب و آگاه از همه اسرار نهان است، این کار را بر عهده گرفته.
اما اینکه چرا یکی از نامهای قیامت «ساعه » است؟ به خاطر آن است که به گفته ارباب لغت «ساعه » دراصل به معنای جزء کوچکی از اجزاء زمان است، یا به تعبیر دیگر لحظات زودگذر، و از آنجا که حساب بندگان در قیامت، یا اصل قیام قیامت، به سرعت انجام می گیرد، این نام برای قیامت انتخاب شده است. (فعل «ساع» به معنی زوال آمده است که مفهوم زودگذر بودن در آن نهفته است، المنار می گوید: ساعه در اصل لغت به معنی زمان کوتاهی است که با عمل معینی که در آن واقع می شود تعیین می گردد(المنار، جلد7، صفحه 359)).
ضمنا باید توجه داشت که به گفته لسان العرب واژه «ساعت» هم به لحظه ناگهانی پایان جهان گفته می شود، و هم به قیام قیامت که آن نیز به طور ناگهانی رخ می دهد.
بعضی «ساعه » را به سه گونه تقسیم کرده اند: «ساعت کبری» و «ساعت وسطی» و «ساعت صغری».
اولی روز رستاخیز، و دومی روز مرگ ناگهانی اهل یک زمان (مانند قوم نوح که همزمان با طوفان غرق شدند) و سومی روز مرگ هر انسانی است. (تاج العروس فی شرح القاموس و مفردات راغب).
* * *
در پنجمین آیه همین معنی از زبان «راسخان در علم» مطرح شده که آنها نیز به هنگام مناجات با خداوند روی مسأله معاد و رستاخیز به عنوان یکی از قطعی ترین مسائل تکیه می کنند، و می گویند: «پروردگارا! تو مردم را برای روزی که هیچ شک و ریبی در آن نیست جمع می کنی» «ربنا إنک جامع الناس لیوم لا ریب فیه».
و برای تأکید بیشتر می افزایند: «خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند» «إن الله لا یخلف المیعاد».
در این آیه نیز چندین تأکید به چشم می خورد (واژه «ان»، جمله«اسمیه» جمله «لا ریب فیه» و جمله «ان الله لا یخلف المیعاد»).
* * *
انکار معاد عین گمراهی است:
تا اینجا سخن همه از تأکیدات بود ولی پنج آیه باقیمانده از آیات مورد بحث همگی مشتمل بر تهدیدات مختلف نسبت به منکران رستاخیز و معاد است، هر کدام به تعبیری مخصوص خود، مثلا در آیه ششم می فرماید: «آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند در گمراهی عمیقی هستند» «ألا إن الذین یمارون فی الساعه لفی ضلال بعید».
«یمارون» در اصل از «مراء» یا «مریه» گرفته شده که به گفته «مقاییس اللغه» دو معنی دارد: نخست کشیدن دست بر پستان حیوان برای دوشیدن شیر، و دوم صلابت و استحکام است، ولی راغب در مفردات تنها همان معنی اول را ذکر کرده است.
سپس این واژه به معنی تردید و شک آمده است، هر چند راغب می گوید مفهومی محدودتر از شک دارد (شاید از این نظر که «مریه» شک آمیخته با جستجوگری و تحقیق را می رساندۀ، همانگونه که دوشنده شیر تلاش و کوشش برای بیرون کشیدن شیر از پستان می نماید).
و «مماراه » به معنی مجادله در بحث، و اصرار در جدال است، گوئی هر یک از طرفین می خواهند آنچه را در فکر دیگری است استخراج کنند. و یا به گفته مقاییس هر یک از آن دو، دارای صلابت و خشونت در بحث اند، و همان گونه که در بالا اشاره شد یکی از معانی مریه، صلابت است.
قابل توجه اینکه تعبیر به «ضلال بعید» در ده آیه از قرآن مجید آمده است که عموما درباره کفار و مشرکان و منکران معاد است، و این تعبیر به خوبی نشان می دهد که گمراهی عمیق از آن این گروه است، چرا که اگر ایمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد، گمراهی جنبه سطحی خواهد داشت، و احتمال هدایت و بازگشت به جاده حق زیاد است، ولی انکار توحید یا معاد انسان را به آخرین مرحله گمراهی می کشاند و از صراط مستقیم هدایت کاملا دور می سازد. یا به تعبیر دیگر دلایل خداشناسی و معاد آن قدر روشن است که شبیه مسائل حسی است، کسی که در این دو امر گرفتار گمراهی شود، گمراهی او عمیق خواهد بود.
* * *
در هفتمین آیه به مسأله «حبط اعمال» (نابود شدن ثواب کارهای نیک) منکران معاد اشاره کرده می گوید: کسانی که آیات ما و لقای آخرت را تکذیب کردند اعمالشان نابود می شود، آیا جز آنچه را عمل می کردند جزا داده می شوند»؟
«والذین کذبوا بآیاتنها و لقاء الآخره حبطت أعمالهم هل یجزون إلا ما کانوا یعملون».
«حبط» در لغت در اصل به معنی باطل شدن یا بیمار گشتن است (مقاییس اللغه «ماده حبط») و در تعبیرات آیات و روایات به معنی نابودی ثواب اعمال به خاطر پاره ای از گناهان است.
در «لسان العرب» آمده است که «حبط» به این معنی است که انسان کاری را انجام دهد و سپس آن را باطل کند.
در اینکه آیا «حبط» به طور کلی در مورد طاعات و معاصی حاکم است و اینها دائما در یکدیگر اثر می گذارند؟ در میان علمای علم کلام گفتگو است که به خواست خدا در جای خود مشروحا از آن بحث خواهیم کرد، ولی این مسأله به صورت قضیه جزئیه جای تردید نیست که بعضی از امور مانند «کفر» سبب نابود شدن پاداش تمام اعمال نیک است، یعنی اگر کسی بی ایمان از دنیا برد تمام اعمال خیری را که انجام داده همچون خاکستری در میان یک تندباد محو و نابود می شود، آیه فوق در مورد منکران آیات خدا و معاد همین را می گوید و این دلیل روشنی بر اهمیت معاد از نظر قرآن مجید است.
* * *
در هشتمین آیه کسانی را که ایمان به آخرت ندارند صریحا به عذاب الیم تهدید کرده، می فرماید: «و برای آنها که به قیامت ایمان نمی آورند عذاب دردناکی آماده کرده ایم» «و أن الذین لا یؤمنون بالآخره اعتدنا لهم عذابا الیما».
از یکسو می گوید هم اکنون این مجازات آماده است تا کسی گمان نکند وعده نسیه داده شده، و از سوی دیگر عذاب الهی را به «الیم» و دردناک بودن توصیف می کند، تا اهمیت ایمان به معاد را روشنتر سازد.
واژه «عذاب الیم» دهها بار در قرآن مجید در آیات مختلف تکرار شده، و غالبا در مورد کافران و منافقان است، و گاه در مورد گناهان مهمی همچون کناره گیری از جهاد (توبه 39) و تعدی به هنگام قصاص (بقره 178) یا اشاعه فحشاء (نور 19) یا ظلم و ستم (زخرف 65) و مانند آن از گناهان عظیم و کبیره، به کار رفته است.
* * *
در نهمین آیه سه مجازات دردناک برای کسانی که روز قیامت را به فراموشی بسپارند بیان کرده، می فرماید: در قیامت (به کافران) گفته می شود ما امروز شما را فراموش می کنیم همانگونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید»
«قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا».
«و جایگاه شما آتش است» «و مأواکم النار».
«و هیچ یاوری برای شما نیست» «و ما لکم من ناصرین».
در واقع به فراموشی سپردن قیامت سرچشمه هر گونه ضلالت است. همان گونه که قرآن می گوید: إن الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب: «کسانی که از راه خدا گمراه گشتند عذاب شدیدی دارند به خاطر اینکه روز حساب را به فراموشی سپردند» «سوره ص، آیه 26». (تفسیر المیزان، جلد 13، صفحه 50).
البته خداوند همه جا حاضر است، و همه چیز نزد او حاضر، و فراموشی برای او معنی ندارد، منظور این است که این فراموش کاران را چنان از رحمت خود بی نصیب می سازد که گوئی آنها را به فراموشی سپرده است!(دقت کنید).
* * *
بالأخره در دهمین و آخرین آیه، منکران معاد را به خلود در آتش و جاودانگی عذاب تهدید می کند روی سخن را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کرده، می فرماید: «اگر می خواهی تعجب کنی عجیب است گفتار آنها که می گویند: آیا هنگامی که خاک شدیم به خلقت جدیدی باز می گردیم»؟ «و إن تعجب فعجب قولهم ءإذا متنا و کنا ترابا ءإنا لفی خلق جدید.»