اوضاع جبهه دارخوئین قبل از حمله 21/3/60:
دشت خوزستان واز جمله منطقه ای دارخوئین و اطراف آن از نظر جغرافیایی دارای آب وهوای گرم ومرطوب می باشد و زمین آن نیز صاف وهموار است و به ندرت تپه های خاکی کم ارتفاع طبیعی در آن یافت می شود.
در این دشتصاف تانک ها وانواع خودرو ها نظامی به راحتی می توانند عبور کنند وکوچکترین حرکت در آن از فاصله ی دور به وضوح دیده می شود وشب های آن دارای هوای نسبتا خنکی می باشد.صاف وهمواربودن دشت خوزستان ومنطقه دارخوئین از شمال تا اهواز و ازجنوب تا آبادان وازجنوب شرقی تا ماهشهر ادامه دارد ودرحوالی شادگان تا آبادان و ماهشهر در زمستان و اوائل بهار به علت ریزش باران وبالاآمدن سطح آب رودکارون درمنطقه آب جمع شده و به صورت باتلاق و نیزار در می آید که قابلیت قایقرانی برای قایق های کوچک رادارد.
در ادامه حملات لشکر تجاوز گر عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران یعنی درتاریخ «10 الی 12 مهرماه 59» نیروی عراق از غرب رودخانه کارون به شرق ان تعرض نمودند و پادگان «حمیدیه» را گرفتند وسپس توسط زدن یک پل مهندسی نسبتا قوی نظامی به نام « پل مادر» بر روی رودخانه کارون تجهیزات وتانکهای خود را به سرعت از روی پل عبور داده و وارد منطقه دارخوئین شده و دشت آزادانه حرکت می کردند که بنا به گفته یکی از اسرا عراقی که در مصاحبه ای گفت:«مادرخوزستان به قدری سریع پیشروی می کردیم که می ترسیدیم نکته تله ای برای ماگسترده باشند وبا اینکه در حال پیشروی به سوی آبادان واهواز بودیم حالت شک وترسی عجیبی داشتیم».
عراقیها درست پس از 48 ساعت که از حمله گذشته بود در ناحیه شرق رودخانه کارون از شمال گرفته تا جنوب اهواز-خونین شهر را هم قبلا در قسمت غرب رودخانه ی کارون به اشغال خود در آورده بودند، ظاهرا راههای اصلی و ارتباطی آبادان را متصرف وشهر آبادان را در محاصره ای کامل خویش دراوردند و مجددا جهت محاصره اهواز به طرف خوئین پیشروی نمودند که بر اثر آگاهی افراد محلی و مشاهده ی نیروهای عراقی سریعا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز گزارش دادندوآنها را از پیشروی نیروهای اعزامی از بسیج و سپاه شهرستان های دیگر سریعا یک گروه ضربت جهت جلوگیری از پیشروی نیروهای متجاوز عراقی به دارخوئین فرستاد.
این تعداد نیرو هر چند که از لحاظ مجهز به اسلحه ای سنگین نبودند و ازطرفی هم تجربه ی جنگ کلاسیک نداشتند، ملی با تجهیزات بسیار کم در منطقه سلمانیه با نیروهای اشغالگر عراقی درگیر شده و با ایمانی راسخ وعزم استوار توانستند جلوی نیرو های ارتش بعثت عراق را بگیرند. و هر چند که تعداد زیادی از برادران سپاه وبسیج در این درگیری به درجه ی شهادت نائل آمدند ولی در اثر صبر و مقاومت همه جانبه، نیروهای مزدور عراقی مجبور به عقب نشینی شده وچندین کیلومتر به عقب رانده شدند.ارتش بعثت عراقی که خیلی برایشان مشکل بود به محمدیه و آبادان حمله کند و از جانبی هم صدام تکدیتی و ابرقدرت ها فشار می آوردند که هر چه زیادتر باید آبادان و اهواز محاصره شود تا کلیه منطقه خوزستان به دست ارتش عراق سقوط کند، لذا دوباره نیروهای مزدور عراقی طرح یکحمله قویتر، به آبادان ومحمدیه ریختند و در سحرگاه «29/8/59» به نیروی پیاده رزمی و پشتیبانی تانک ونفر بر به محمدیه «خط شیر» حمله نمودند که با مقاومت همه جانبه ی نیروهای بسیج وسپاه مواجه شدند و برادران یکی پس از دیگری حملات را دفع نمودند و پس از چند ساعتی نبود توانستند 110 نفر از مزدوران صدام را به هلاکت برسانند و 8نفر از آنها اسیر شدند.