مساله معراج پیغمبر یعنى عروج و بالا رفتن حضرت از زمین مانند اعتقاد به وجوب ناز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و امر به معروف و نهى از منکز از ضروریات دین اسلام است. معناى «ضروریات» این است که همه مسلمانان باید معتقد به آن باشند، و هرکس آن را انکار کند کافر است. آن هم معراج جسمانى به معراج روحانى، به شرحى که خواهیم گفت.
شرح اجمالى معراج و عقیده مسلمانان نسبت ره آن بدین گونه است که ما معتقدیم قدرت خداوند مافوق تصور ماست. خداوند بارها در قرآن مجید و کلام حمید خود آن را یادآور مىشود و مىگوید: «خداوند قدرت بر هر چیزى دارد» و «هرگاه اراده کند و به چیزى بگوید بشو، مىشود.»( والله علیکل شى قدیر، ان الله على کل شى قدیر، انما امره ادا اراد شیا ان یقول له کن فیکون.)با توجه به این مطلب مىگوییم: مطابق آیات قرآنى و روایات متواتر اسلامى، خداوند جبرئیل امین را مامور داشت تا در یکى از شبها پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) را از شهرمکه و مسجد الحرام به وسیله مرکبى به نام «براق» به فلسطین و نقطهاى که بعدها «مسجد القصى» یعنى دورترین مسجد نسبت به مسجد الحرام خوانده شد، ببرد.( راجع به روز و ماه و سال معراج روایات مختلف است. همچنین درباره جائى که پیغمبر از آنجا اسراء نمود و مطابق صریح قرآن به مسجد اقصى رفت نیز دو نظر هست. بعضى آنرا ازشعب ابیطالب و بیشتر از خانه ام اهانى در شهر مکه، بعضى آنرا در ماه رمضان و برخیدرماه ربیع الاول دانستهاند و آخرین تاریخ آن یکسال قبل از هجرت است.)
پیغمبر با براق وارد مسجد القصى شد، و پس از بازدید آنجا و خواندن نماز، سوار بر براق که جبرئیل آنرا هدایت مىکرد. به آسمانها پرواز نمود. در اسمانها برخى ازآثار قدرت الهى و مخلوقات آنجا را دید. آنها از ساکنان زمین پرسشها کردند و پیغمبر پاسخ داد. پیغمبر هم از آنها و جبرئیل راهنماى خود راجع به آنچه مىدید سؤالها کرد و جوابها شنید. پس از دیدن دیدنىها و شنیدن شنیدنىها، با یک دنیا دیدنىها و گفتنى ها، قبل از طلوع آفتاب به جاى خود در مکه بازگشت.
خدا پیغمبر خاتم و سرور انبیاء رابدین گونه به سیر آسمانها و دیدن عجایب و غرائب عالم بالا برد تا پس ازبازگشت به زمین دیدى دیگر و اطلاعى بیشتر و اعتمادى محکمتر ازهمه پیغمبران داشته باشد،و با رهنمودهائى که مدهدذ و احکام و قوانینى که مىآورد یا وضع مىکند، دین او «اسلام» که آخرین دین الهى است با جامعیتخود تا پایان روزگارباقى بماند، و حلال او تا قیامتحلال و حرام او تا ابد حرام باشد.
بنابر این عروج و رفتن پیغمبر به آسمان ها در شب معراج ظرف چند ساعت و بازگشت مجدد آن حضرت به زمین، در اعتقاد ما مسلمین یکى از معجزات بزرگ الهى است. مانند خلقت آدم از گل، اژدرها شدن عصاى حضرت موسى، و جارى شدن 12 چشمه آب گوارا از صخره به وسیله برخورد عصاى موسى به آن، و حامله شدن ساره همسر پیر حضرت ابراهیم و آوردن اسحاق در آن سن و سال (حدود نود سالگى یا بیشتر) و بچهدار شدن حضرت مریم و تولد حضرت عیسى ازمادرى دوشیزه، و رفتن حضرت عیسى و ادریس به امر خدا به آسمان و نشیمن در آنجا، و بیرون آمدن ناقه صالح و بچه آن از لاى سنگ خارا و غیره که همه برخلاف موازین طبیعى و علم و دانش بشرى و قوانین جارى سیاره ماست، ولى خدا در قرآن صریحا وقوع آنها را اعلام مىدارد و مىفرماید. «این کارها براى من آسان است.»(قال ربک هو على هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا - سوره مریم آیه 9)و اما تفصیل مطلب و استدلال ما براى اثبات معراج از آیات قرآنى و روایات اسلامیبدین گونه است که خداوند در آغاز سوره«اسراء» مىفرماید: پاک و منزه استخدائى که سیر داد بنده خود را در شبى از مسجدالحرام تا مسجد اقصى که اطراف آن را پربرکت نمودهایم تا قسمتى از آیات و نشانههائى از قدرت خود را به او نشان دهیم. خدا همه چیز را مىشنود و مىبیند.( سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجدالحرام الى المسجد القصا الذى بارکنا حوله لنریه من آیاتنا، انه هو السمیع العلیم. سوره اسرى آیه اول)
تفسیر بیشتر این سیر فضائى و سفر شگفت انگیز آسمانى ضمن چند آیه در آغازسوره مبارکه «والنجم» آمده است، و در پایان خدا مىفرماید: «پیغمبر در آن شب قسمتى از آیات بزرگ خداى خود را دید»( لقد راى من آیات ربه الکبرى - سوره والنجم آیه 17)
در احادیث و روایاتیکه از پیغمبر (صلى الله علیه و آله) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) در تفسیر آیات معراج در آغاز دو سوره یاد شده آمده است، توضیح بیشترى راجع به مساله معراج مىدهدکه البته بسیارى از روایات ضعیف و مجعول و «اسرائیلیات» هم در میان آنها دیده مىشود. زیرا نظر به اینکه مساله معرج موضوع شگفت انگیزى بوده، دوستان نادان یا دشمنان داناى اسلام پیرایهها بر آن بستهاند.به طورى که مىتوان گفت واقعیت معراج در لابلاى انبوه احادیث مربوط به آن پوشیده مانده است.
ولى از صریح آیات قرآنى و احادیث صحیح اسلامى که در تفسر آنها دردست داریم واقعیت معراج را مىتوانیم به طور خلاصه چنین بیان کنیم: پیغمبراسلام به امر خداوند و راهنمائى جبرئیل در شبى از شبها سوار بر مرکبى به نام «براق» که سرعتى مافوق تصور داشته است از مسجدالحرام یعنى شهر مکه به پرواز درآمد و به فلسطین رفت. در فاصله این دو معبد الهى پیغمبر با راهنمائى جبرئیل که از جانب خداوند مامور این کار شده بود، توانستشهرها و
نقاط مختلف میان راه و شهر اورشلیم ( اورشلیم نام عبرى شهر بیت المقدس است. در تورات و انجیل به همین نام آده است. اورشلیم از دو کلمه ترکیب شده: «اور» که در زبان پارسى ایران باستان به معنى شهر بوده و «سلیم» که نام مردى از اعراب کنعانى یعنى سکنه اصلى فلسطین پیش از آمدن بین اسرائیل از مصر به فلسطین مىباشد. مطابق تحقیقاتى که به عمل آمده سالم یا سلیم عرب این شهر را در زمانى که فلسطین جزو متصرفات پادشاهان هخامنشى بود بنا کرد، و چون حکمران فلسطین ایرانى بود و زبان ایران باستان که قوم غالب بودند شیوع داشته،لذا شهر مزبور را به فارسى «اورسالم» یا «اورسلیم»یعین شهر سالم یا سلیم خواندند.
چون حرف سین در زبان عبرى شین است، اورسلیم را «اورشلیم» خواندند که هنوزهم قوم یهود بیت المقدس را به زبان تورات کنونى که بعدها تدوین شد، بدین نام مىخوانند.
اگر دلیل قوم یهود بر سابقه مالکیت فلسطین از جمله این اسم عبرى شهر بیت المقدس باشد، باید گفتخود این دلیل است که آنها چنین حقى ندارند. زیرا اولا شهر را سلیم یا سالم عرب از سکنه بومى فلسطین ساخته بود، ثانیا در آن موقع فلسطین ازمتصرفات ایران بودن، به دلیل کلمه فارسى «اور». علیهذا ما ایرانیان پیش از آمدن بنى اسرائیل به اورشلیم آن را در اختیار داشتهایم. ولى ما چنین حقى به خود نمىدهیم، چون اشغالگر بودهایم، همان طور که بنى اسرائیل هم مهاجرین اشغالگر بودهاند، ولى از آن زمان تا کنون مالکین اصلى فلسطین مردم عرب بوده و مىباشند.
) و معابد و نقاط دیدنى و مذهبى آن جا را که محل سکونت و دفن حضرت ابراهیم نیاى اعلاى آن حضرت و پیغمبران دیگر از دودمان ابراهیم مانند اسحاق و یعقوب و یوسف و داود . سلیمان و زکریا و یحیى و غیره و زادگاه حضرت عیسى بود، ببیند، و در محرابهاى آن اماکن مقدسه که یادگار پیغمبران پیشین بود نماز گزارد. آن گاه دوباره سوار براق شد و در حالى که جبرئیل هدایت آن را به عهده داشت به آسمان عروج کرد.
در آسمانها پیغمبر خاتم که سرآمد انبیاى الهى بود با پیغمبران پیشین و ساکنالن هر آسمان ملاقات کرد، و هرجا به ناز ایستاد، همه به او اقتدا کردند. در آن شب خداوند قسمتى ازعجائب خلقتخود را در صحنه پهناور آفرینش به پیغمبر خاتم نشان داد تا پس از بازگشت به زمین با دیدى دیگر به جهان و جهانیان بنگرد، و با زبانى دیگر و با قلبى آگاهتر از وسعت دائره خلقت و موجودات الهى در زمین و آسمانها و هوا و فضا، با مردم سخن بگوید. تا از این راه قادر باشد بار گران نبوت آخرین، و مسؤولیتسنگین خاتمیت و هدایت نهائى جامعه انسانى را چنان که مىباید به منزل مقصود رسانده و ایفا نماید.