ناسخ و منسوخ
نسخ در لغت به معناى ابطال و ازاله است و در اصطلاح علوم قرآنى عبارت است از رفع تشریع سابق - که ظاهرا مقتضى دوام بوده - به تشریع لاحق , به نحوى که جمع آنها یا ذاتا یا به دلیل تنافى آشکار یا به دلیل خاصى از اجماع یا نص صریح ممکن نباشد. ( التمهید , 2/720 ) یا ساده تر : رفع حکم شرعى , به دلیل شرعى ( مناهل العرفان , 2/72 ) یا پایان یافتن تعبد مؤمنان به قرائت یک آیه یا حکم مستفاد از آن یا به هر دو. ( تفسیر بیضاوى ). خود قرآن مجید به وقوع نسخ در قرآن تصریح دارد. چنانکه مى فرماید : هر آیه اى را که نسخ کنیم یا فروگذاریم , بهتر از آن یا همانندش را در میان آوریم . ( بقره , 106 ). همچنین : و چون آیه اى را جانشین آیه دیگر سازیم - و خدا داناتر است که چه فرو فرستاده است - گویند تو دروغزنى , چنین نیست بلکه اکثرشان نمى دانند. ( نحل , 101 ). همچنین : خداوند هرچه را بخواهد مى زداید یا مى نگارد , و ام الکتاب نزد اوست . ( رعد , 39 ). از نظر قرآن پژوهان مسلمان اعم از اهل سنت و شیعه , نسخ هم در قرآن و هم در سنت رواست , و نسخ قرآن به قرآن , و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جایز است و سابقه دارد ( براى تفصیل تفسیر ابوالفتوح رازى , ذیل آیه 106 بقره ). بعضى نیز مانند یهودیان , منکر نسخ هستند و ایراد آنان به نسخ این است که مى گویند خداوند عالم مطلق و علام الغیوب است و همه کلیات و جزئیات گذشته و حال و آینده را مى داند , چرا حکمى مى فرستد که بعد آن را تغییر دهد ؟
در پاسخ گفته اند خداوند عالما و عامدا حکم اول را مى فرستد و خود مى داند که آن موقت و زماندار است , اگرچه این زماندارى آن بر بندگان یا حتى بر پیامبر (ص ) پوشیده باشد. سپس چون زمان آن سررسید , حکم دوم را که متضمن تبدیل اعم از تشدید یا تضعیف حکم اول است , فرومى فرستد. موارد نسخ در قرآن بسیار است از جمله تبدیل عده زن شوهر مرده از یک سال ( بقره , 240 ) به چهار ماه و ده روز ( بقره , 234 ) ; یا مساله تغییر و تحویل قبله از بیت المقدس به سوى کعبه ( بقره , 144 ) ; یا پرداخت صدقه اى پیش از نجوا با پیامبر (ص ) که حکم آن در آیه 12 سوره مجادله , و نسخ آن بلافاصله در آیه بعدى همان سوره آمده است . یا تبدیل وجوب نماز شب به استحباب که حکم آن در اوایل سوره مزمل , و نسخ آن در آخرین آیه همان سوره آمده است . سیوطى بر آن است که 19 مورد نسخ صریح در قرآن مجید وارد شده است . ( ترجمه اتقان , نوع چهل و هفتم , 2/69 به بعد ) زرقانى 22 آیه مشهور به منسوخه بودن را مشروحا یاد کرده و توضیح داده است . ( مناهل العرفان , 2/151 165 ). نسخ فقط در احکام که معروض امر و نهى است و همه از آیات محکمات است رخ مى دهد , نه در قصص و اخبار یا متشابهات . مگر آنکه یک نهى , در لباس نفى و بصورت خبرى وارد شده باشد. قرآن پژوهان براى نسخ , انواعى شمرده اند. 1 ) نسخ حکم و تلاوت با هم ( مانند آیات مجعولى که اهل سنت قائلند که ابتدا وحى شده و سپس حکم و تلاوت آنها باهم نسخ شده است . این مورد را شیعه نمى پذیرد ). 2 ) نسخ حکم و ابقاى تلاوت , مانند آیاتى که پیشتر یاد شد , و نسخ اصطلاحى و مشهور همین است . 3 ) نسخ تلاوت و ابقاى حکم ( مانند آیه مجعول به آیه رجم , این مورد را هم شیعه نمى پذیرد ). بعضى از مهمترین آثار ( چاپ شده ) درباره نسخ عبارتند از : کتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبید قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت که به کوشش جان برتون انتشار یافته است . 2 ) کتاب الناسخ و المنسوخ , اثر ابن متوج بحرانى , از علماى امامیه در قرن نهم هجرى . شرح سید عبدالجلیل حسینى قارى , که با ترجمه و تعلیق محمد جعفر اسلامى انتشار یافته است . 3 ) الناسخ و المنسوخ تالیف ابن العتائقى ( م . 790 ق ) , تحقیق عبدالهادى الفضلى که در مقدمه آن 73 کتاب در زمینه ناسخ و منسوخ معرفى شده است .
شان نزول ( اسباب نزول )
شناخت شان یا اسباب نزول همانند شناخت مکى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نیازمندند. آیات قرآن به دو دسته عمده تقسیم مى شود. قسمى که بخش اعظم را تشکیل مى دهد , آیاتى است که به اراده الهى بدون هیچ گونه انگیزه و ملاحظه دیگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم دیگر و کمتر آیاتى است که به دنبال حادثه اى یا پرسشى پیش آمده است . سبب نزول یا شان نزول عبارت از سؤال یا رویدادى است که در عصر رسالت پیامبر (ص ) پیش آمده و انگیزه نزول آیه یا آیاتى شده است . و چه بسیار آیه هاى قرآن هست که با کلماتى چون یسئلونک ( و مشتقات دیگر آن ) و یستفتونک از پیامبر (ص ) حکم یا حکمت الهى پرسیده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسیار موارد هست که خواننده از ظاهر آیه یا آیات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آیه نمى برد. مثلا از و للّه المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , 115 ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا که روى آورید , رو به سوى خداوند است ) , چنین گمان مى برد که در نماز استقبال یعنى رو به قبله بودن واجب نیست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصیل مباحث فى علوم القرآن , 131 ; تاریخ قرآن , رامیار , 628 ). یا از اینکه گفته مى شود بر کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نیست . ( مائده , 93 ) , چه بسا استنباط شود که خوردن خمر هم در گذشته بى اشکال بوده است و در آینده هم بى اشکال است . یا آنجا که گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون کسى حج یا عمره بگزارد , بر او گناهى نیست که بین آن دو را بپیماید. ( بقره , 158 ) ممکن است چنین استنباط شود که سعى بین صفا و مروه مکروه است یعنى ترک آن اولى است . حال آنکه این عمل جزو شعائر و مناسک حج و انجام آن واجب است . علت اینکه با تعبیر نفى جناح ( گناهى و عیب و ایرادى ندارد ) بیان شده این است که در محل تپه هاى صفا و مروه در عصر جاهلیت دو بت بوده است و مسلمانان اندیشناک بوده اند که مبادا سعى بین صفا و مروه یادآور خاطره بت پرستى جاهلیت و لذا ناروا باشد. پس پى بردن به حکمت تشریع و یافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتکا به سبب نزول , امکان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شیعه برآنند که معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روایت صحیح , یعنى احادیث و اخبار صحیح مروى از پیامبر (ص ) و صحابه یا معصومین علیهم السلام ندارد. یعنى علمى است على الاصول نقلى و تاریخى . اصولیان و قرآن پژوهان برآنند که خصوص سبب , مانع عموم لفظ یا معنى نمى گردد . یعنى با آنکه ممکن است شان نزول یک آیه یا گروهى از آیات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى محدود و مقید به همان مورد نمى شود , و با آنکه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ یا معناى آن قابل تسرى و تعمیم به موارد دیگر هم هست (عموم لفظ یا معنى ). نظیر آیه ظهار , یا لعان یا کلاله یا آیه حد قذف ( در داستان افک ) که ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و این بیشتر در آیات الاحکام و فقه القرآن پیش مى آید. از آنجا که شان نزول کاملا روایى - تاریخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنکه پى ببرند که آیا هر آیه یا گروه آیات , اسباب نزولى دارند یا نه , باید به مظان و منابع خاص آن مراجعه کنند. این منابع عبارتند از 1 ) مجموعه هاى حدیث 2 ) تفسیرهاى قرآن , مخصوصا تفسیرهاى روایى که سرشار از احادیث و ماثورات هستند. 3 ) کتبى که مستقلا درباره شان نزول تدوین شده که معتبرترین و معروفترین آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سیوطى است . قرآن پژوهان شیعه در عصر جدید , سه اثر در این زمینه تدوین کرده اند : الف ) شان نزول آیات قرآن , تالیف صدرالدین محلاتى شیرازى , ب ) آیات بینات در شان نزول آیات , تالیف دکتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تالیف حجه الاسلام دکتر سید محمد باقر حجتى .
محکم و متشابه
محکم از احکام به معناى اتقان است و مراد از کلمه یا آیه محکمه , آن است که معناى آن واضح است و چند وجهى یا مبهم نیست . و به قول راغب اصفهانى چه از نظر لفظ , چه از نظر معنى , شبهه در آن راه ندارد. مانند اکثر آیات تشریع ( آیات الاحکام ) و مواعظ و آداب و اخلاق قرآن . متشابه از تشابه است یعنى همانندى , و هم ریشه با شبهه و اشتباه است . و عبارت یا آیه متشابه به گفته راغب اصفهانى ظاهرش بیانگر باطنش نیست . شیخ طوسى مى نویسد : محکم آن است که به خاطر وضوحش بدون قرینه یا دلالت [ خارجى ] به صرف توجه به ظاهرش مراد از آن دانسته شود .... و متشابه آن است که با توجه به ظاهرش مراد از آن دانسته نشود , مگر آنکه قرینه اى [ خارجى ] بر آن افزوده شود که معناى مراد را برساند. ( تبیان , ذیل تفسیر آیه 7 سوره آل عمران ). به تعریف دیگر متشابه لفظى است محتمل وجوه معانى که در معرض شک و شبهه است و لذا محتاج به تاویل است ; و هم قابل تاویل صحیح است و هم تاویل فاسد. مانند اکثر آیات خلق ( آفرینش انسان و انسانها , و تقدیر و صفات و افعال الهى . ( التمهید , 3/8 ). اکثریت عظیم آیات قرآنى محکم , و اقلیت آنها ( در حدود دویست آیه التمهید , 3/14 ) متشابه است . بعضى از متکلمان و جدل پیشگان با تمسک به آیاتى چون هذا بیان للناس ( آل عمران , 138 ) و کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر. ( هود , 2 ) منکر وجود متشابهات در قرآنند. و به عکس با تمسک به آیاتى چون اللّه الذى انزل احسن الحدیث کتابا متشابها. ( زمر , 23 ) برآنند که همه قرآن متشابه یا متشابهات است . اخباریه نیز کمابیش همین حرف را مى زنند و فهم قرآن را جز از طریق اخبار و احادیث معصوم (ع ) جایز نمى دانند ( التمهید , 3/15 ). قرآن کریم خود به فصیح ترین وجهى به وجود محکمات و متشابهات در قرآن تصریح دارد و درباره هر یک توضیح مى دهد : او کسى است که کتاب [ قرآن ] را بر تو نازل کرد که بخشى از آن محکمات است که اساس کتاب است و بخش دیگر متشابهات است .