مقدمه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمد للَّه ربّ العالمین، وصلّى اللَّه على النبىّ المصطفى وآلهالطاهرین، واللعنه على أعدائهم أعداء الدین.
آیا مى دانى که چرا نماز ستون دین است؟ و حکمت اینکه اگرنماز مورد قبول حضرت حقّ واقع شود، سایر اعمال انسان هم قبول مىشود و اگر نماز رد شود، ماسواى آن هم رد مىشود، چیست؟
رمز و راز مسأله دراین است که نماز ذکر و یاد خدا و نیایش به درگاه اوست. تو در محراب نماز و در آن هنگام که پروردگاررحمان و رحیم خود را مىخوانى، با او سخن مىگویى و درآن هنگام که از قرآن مجید در نماز قرائت مىکنى، سخن خدایت را فرا مىگیرى، یعنى انسان نماز گزار هم با خدا سخن مىگوید و هم سخنان خدا را دریافت مىکند.
در فرداى قیامت که در محضر خداوند حضور مىیابى، نمازت به بهترین شکل و نیکوترین صورت در کنارت مىایستد تا تو راشفاعت کند.
به همین جهت برتولازم است که اوقات نمازت را میعادگاه ملاقات و دیدار با پروردگارجهان قراربدهى وبراین باورباشى که وقت نماز، وقت دیداربا خداوند است ولذا برتواست که درهنگام وضوبا طهارت گرفتن وپاکیزه ساختن،خود را ازنظرروانى وروحى براى این ملاقات آماده سازى وبااذان واقامه به استقبال آن بروى وبا تکبیرگفتن درآغازوافتتاح نماز، ازشرّ وسوسهگرخنّاس، به خداوند پناه ببرى. پس برتولازم است درآیات سوره حمد و هر سوره دیگرى که بعد از حمدانتخاب مىکنى، چنان تدبّروتأمّل نمائى گواینکه این آیات را بطورمستقیم از خداوند دریافت مىکنى و درهنگام رکوع و سجود با تقدیس و تسبیح خداوند و زارى و تضرّع درپیشگاه او و در خواست حوایج خود ازاو، به او تقرّب بجویى و خود را به مقام ربوبى اونزدیک سازى و در تشهّد هم به عبودیت او و رسالت حضرتمحمّدصلى الله علیه وآله اقرار نمایى.
اگربا توفیق وکمک خداوند، خود را با نمازت منسجم وهماهنگ سازى و با روح نمازدمسازشوى، زندگى تودگرگونمىشود وتوأم با صلاح و رستگارى، تکامل مىیابد و تو هر روزخود را بهتر از گذشته خواهى یافت.
تفسیر نماز
عبادت و عبودیّت:
عبادت چیست؟
بسم اللّه الّرحمن الرّحیم
عبادت، هدف آفرینش ماست. قرآن مىفرماید: « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إ ِلَّا لِیَعْبُدُونِ»
کارهایى را که انجام مىدهیم، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند کسب و کار، تحصیل علم، ازدواج و یا خدمت به مردم، براى رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد.
آنچه یک امر را عبادت مىکند، آنست که به انگیزهاى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى «صبغه اللّه» داشته باشد.
فطرت و عبادت:
بعضى کارهاى ما براساس عادت است وبرخى برپایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مىتواند باارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مىتواند بىارزش باشد، مانند عادت به سیگار.اما اگرامرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
امتیازفطرت برعادت آنست که زمان ومکان، جنس ونژاد، سنّ وسال درآن تأثیرى نداردوهرانسانى ازآن جهت که انسان است آن را دارا مىباشد؛ مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مىدارد. اما مسائلى مانند شکل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زمانها و مکانهاى مختلف، متفاوت است. در بعضى مناطق، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست.
عبادت وپرستش نیزیکى ازامورفطرى است ولذا قدیمىترین، زیباترین و محکم تر ین آثارساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکدهها و آتشکدههاست.
البتّه درشکل ونوع پرستشها تفاوتهاى زیادى دیده مىشود. یکى تفاوت درمعبود ها که از پرستشِ سنگ و چوب وبتها گرفته تا خداى عزیز، ویکى درشکل وشیوه عبادت که ازرقص و پایکوبى گرفته تا عمیقترین و لطیفترین مناجاتهاى اولیاى خدا تغییر مىکند.
ریشه پرستش:
کیست که خداوند را با اوصاف وکمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سرتسلیم و خضوع فرونیاورد؟ قرآن ازطریق داستانها وتاریخها، نشانههایى ازقدرت وعظمت او را براى ما بیان مىدارد.
مىفرماید: خداوند به مریمِ بىهمسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شکافت و
فرعون را درآن غرق کرد. انبیا را با دست خالى برابرقدرتهاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوتها را به خاک مالید.
اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.
کیست که ضعف وناتوانى وجهل ومحدودیت خود وخطرات وحوادثِ پیشبینى شده ونشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهندهاى نکند و سر تسلیم خم نکند؟
قرآن درلابلاى آیات، ضعف انسان را به اوگوشزد مىکند ومىگوید: توهنگام تولّد هیچ نمىدانستى وهیچ آگاهى نداشتى، یکپارچه ضعف بودى، چنانکه پس ازقدرت هم باز رو به ضعف مىروى.
توهرلحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى.
عمق پرستش:
پرستش،عملیست که ما ظاهراً آن را یک نوع خضوع مىبینیم،اماعمق زیادى دارد.
پرستش برخاسته از جان است، برخاسته از معرفت است، برخاسته از توجه است، برخاسته از تقدّس است، برخاسته از ستایش است، برخاسته از نیایش است، برخاسته از التجا و استعانت است، برخاسته از عشق به کمالات معبود است.
آرى، پرستش عملى است در ظاهر ساده، ولى تا مسائل فوق نباشد، آن پرستش از انسان سر نمىزند. پرستش یعنى دل کندن از مادیّات و پرواز دادن روح، پا را فراتر از دیدنىها و شنیدنىها نهادن. پرستش تأمین کننده عشق انسانهاست که گاهى با ثنا و ستایش و زمانى با تسبیح و تقدیس و پارهاى اوقات با شکر و اظهار تسلیم، ادب خود را نسبت به پروردگارش اظهار مىدارد.
بىتفاوتى نسبت به عبادت:
حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: اى انسان! چشمت روشن، اگر با گذشت این همه سال از عُمرت (وبا داشتن این همه استعداد، قابلیت، امکانات، عقل، علم و وحى)، باز هم مثل حیوانى در چراگاهى گامى نهى و خوابى کنى.
آرى، تمدن وتکنولوژى وپیدایش و پیشرفتِ ابزار جدید، زندگى را راحتتر کرده و رفاه و آسایش را به ارمغان آورده است، ولى مگر کمال انسان در کسب همین رفاه مادى است؟
اگر چنین باشد، حیوانات که در خوراک و پوشاک و مسکن و ارضاى شهوت از انسان جلوترند!
درخوراک بهتروبیشتر وراحتترمىخورند و نیازى به پختن و آماده کردن ندارند!
در پوشاک، دوختن و شستن و اطو کردن ندارند!
در شهوت، بدون گرفتارى و مشکلى، خود را ارضاء مىکنند.
در تأمین مسکن، چه بسا پرندگان و حشراتى که تکنیک آنها در ساختِ لانه و آشیانه، انسان را به تعجّب وامىدارد.
اصولاً آیا این پیشرفتِ تکنولوژى، موجب رشد انسانیّت هم شده است؟