چکیده
این مقاله سیستمهای اطلاعات مدیریت MIS را پوشش میدهد. از آنجا که MIS ترکیبی از سه پدیده سیستم، اطلاعات و مدیریت میباشد ابتدا این موارد را بررسی میکند. به علت تأثیرات قابل توجه سیستمهای اطلاعاتی بر روی MIS مبحث دیگر مقاله، درباره آن میباشد. متخصصان اطلاعاتی شامل تحلیلگر سیستمها، مدیران پایگاههای داده، متخصصان شبکه، برنامهنویسها و اپراتورها در قسمت بعدی بررسی شده است. بعد از بررسی اجزای MIS به سیستمهای اطلاعات مدیریت در حالت کلی پرداخته میشود.سیستمهای پشتیبانی تصمیم(DSS)، تأثیرات هوش مصنوعی و سیستم های خبره بر روی این سیستمها دیگر مبحث مقاله میباشند. آخرین قسمت نتیجه گیری، همراه با ذکر بعضی نظرات در باب مزایا و معایب کنترل از طریق نرم افزار و گسترش آن در عصر اینفوکراسی یا اطلاعسالاری میباشد.
مقدمه
موضوع این بحث مقاله سیستم اطلاعات مدیریت میباشد سیستم اطلاعت مدیریت به معنی مدیریت برپایه اطلاعات میباشد همانطور که میدانیم برای مدیریت درقرن 21 نمی دانیم از دوعامل چشم پوشی کنیم:
1-استراتژی رقابت؛ و 2-کاهش هزینه ها، که خودیک سیاست رقابت صادراتی میباشد.برای لحاظ کردن این دواستراتژی به کاربردن سیستمهای اطلاعات مبنی برفن آوریهای اطلاعت وارتباطات ضروری مینماید.
مدیران امروز، با انبوهی از اطلاعات روبرو هستند. اطلاعاتی که به عنوان دادههای سیستم بایستی پردازش گردیده وقابل فهم وتمیرو نگهداری وبازیابی گردد. از طرف دیگرسیستمهای مدیریت وابزارهای کنترل درطول زمان تغییرات زیادی پیدا کرده اند این تغییرات رامی توان درچهارزمینه کلی عنوان کرد:1-کنترل سنتی 2-کنترل بروکراتیک 3-کنترل کاریزماتیک 4-کنترل اینفورماتیک.
در ساختارهای سنتی فئودالی، کنترل از طریق سنت، ادراک و اعمال میشد، مقامات کنترلی به طور سنتی و موروثی به نسل های بعد منتقل میگردید و جامعه نیز این نوع ساختار کنترلی را چون سنت بود میپذیرفت و بدان گردن مینهاد. دروضعیت کاریزماتیک، کنترل از طریق رابطه بین رهبرو پیروان اعمال میگردید. در این حالت، رهبران کاریزما، شیوه عمل را انتخاب میکردند وپیروان نیزازآنها تبعیت میکردند زیرا آنها را قبول داشتند. دربروکراسی، کنترل درساختارسازمانی تعبیه میشد، ساختاری که برقانون ومقررات استوار بود وجنبه غیرشخصی داشت وتبعیت از آن الزامی بود. دراینفوکراسی، کنترل ازطریق نرم افزارها اعمال میشود. مجموعه دانش ها وآگاهی های تخصصی، بسیار رشد کرده است و اینفوکراسی میتواند هر نوع اطلاعاتی را از طریق شبکههای الکترونیکی بدست آورد. از سیستمهای خبره، استفاده کند و به تمامی دانش های تخصصی و حرفه ای مجهز شود (زاهدی 1380،123).
با توجه به ویژگی خطیر سیستمهای اطلاعاتی مدیریت، مدیر این سیستمها هم ارزش بسیار زیادی برخوردارند. دامنه حقوق پراختی به این افراد درآمریکا سالیانه 100000تا 300000 دلاراست (مومنی 1372،32). عملاً کارمدیر سیستم اطلاعات مدیریت ارائه گزارشات روزآمد واطلاعات مفید به مدیرشرکت یا موسسه برای برنامه ریزیهای آینده وتصمیم گیری میباشد این مدیر برای گردآوری دادهها وپردازش آنها نیاز به سیستمهای اطلاعاتی ورایانهای وحتی سیستمهای خبره میباشد پس مدیریت سیستم هم باید دید مدیریتی وسیستمی داشته واز امکانات سیستمهای اطلاعاتی وفن آوری اطلاعات استفاده کند که لازمه این استفاده، دانش سوادرایانهای وسواد اطلاعاتی میباشد.
درباره بوجود آوردن چارچوب برنامهریزی مدیریت کتابخانه که بر اساس مفهوم سیستمهای اطلاعات مدیریت پیریزی شده باشد، کارهایی توسط همبرگ و دیگران[1](1978) انجام گرفته است. آنها چارچوبی بر خدمات و مفاهیم کتابخانه ارائه دادند که بر اساس مسائل تصمیم گیری ممکن در کتابخانه و بحث درباره عناصر دادههای مورد نیاز برای پشتیبانی از چنین تصمیماتی شکل گرفته بود. بومر و کروبا (1983) شش حوزه کلیدی اخذ دادههای مورد لزوم برای تصمیمگیری مدیریت را شناسایی کردهاند. این حوزهها عبارتند از: مجموعهگستری خدمات فنی، خدمات مرجع و کتابشناختی، دسترسی مجموعه، دسترسی امانت بین کتابخانهای و امکانات فیزیکی. بطورکلی میتوان گفت که گزینش عناصر دادهها و انتخاب روشی بر گردآوری آنها هسته سیستم اطلاعات مدیریت کتابخانه میباشد(Kraft,Boyce 1991, 138,144 (.
مفاهیم سیستمها
سیستم، گروهی از عناصر میباشد که به خاطر خواسته مشترک رسیدن به یک هدف با هم ترکیب شوند (Mcleod 1998,12).مثلاً دریک مرکز اطلاعاتی، منابع انسانی، رایانهای واطلاعاتی برای رسیدن به هدف مشترک که همان ارائه اطلاعات به کارکنان یا مدیران آن موسسه میباشد باهم ترکیب میشوند. درهرسیستمی پنج عنصر درونداد، برونداد، تبدیل، مکانیسم کنترل ودرنهایت اهداف وجود دارند. بطوریکه حرکت سیستم بطوری است که درونداد به برونداد، تبدیل میشود. دراین میان مکانیسم کنترل، فرایند تبدیل رابرای اطمینان از رسیدن به اهداف سیستم، زیرنظر قرار میدهد. مکانیسم کنترل توسط حلقه بازخود به جریان منابع متصل میشود. بطوریکه حلقه بازخورد اطلاعات رااز برونداد سیستم کسب میکند وآن رابرای مکانیسم کنترل قابل دسترسی قرار میدهد. مکانیسم کنترل، علائم بازخورد را با اهداف تطبیق داده ومنجر به علائمی به عنصر دررونداد میشود تا وقتی که سیستم لازم است عملیاتش راتغییر دهد (Mcleod l998,12). وقتی سیستم ما یک مرکز اطلاعاتی چون کتابخانه میباشد دروندادها، کتابها، مجلات، منابع الکترونیک و….می باشند وفرایند خدمات فنی، منابع کتابخانه ای مذکور را به برونداد که همان موادقابل دسترسی برای ارائه خدمات بهتر وکارآمدتر به مراجعان وکاربران میباشد، تبدیل میکند.مکانیسم کنترل دراینجا رئیس یا شخصی است که آن ارتباط میان این مراکز خدمات فنی ومجموعه سازی و خدمات عمومی را به عهده دارد وحلقه بازخورد دراینجا ارتباطات و روابطی است که شخص رئیس را با قسمتهای مختلف کتابخانه مذکور مرتبط میکند.
هر سیستمی میتواند عملیات خود را کنترل کند. یک سیستم بدون مکانیسم کنترل، حلقه بازخورد و عناصر اهداف یک سیستم حلقه باز نامیده میشود. یک سیستم با سه عنصر کنترل (اهداف، مکانیسم کنترل وحلقه بازخورد) یک سیستم حلقه بسته نامیده میشود (Mcleod 1998,12-13) وهمانطورکه میدانیم حلقهای که بازباشد، حلقه نیست. حال سیستمها رااز جهت ارتباط با محیط پیرامون خود به دودسته تقسیم میکنند: سیستمی که با محیط پیرامون خود ارتباط داشته باشد را سیستم باز گفته وسیستمی که با محیط پیرامون خودارتباط نداشته باشد یک سیستم بسته است. البته قابل ذکراست که سیستم کاملاً بسته وجود ندارد. یک زیرسیستم بطور ساده، سیستمی درون سیستم دیگر میباشد. مثلاً دریک اتومبیل یک سیستم کلی وجود داردبنام اتومبیل وچندین سیستم فرعی وشاید درون آن سیستمهای فرعی، سیستمهای فرعی تری وجودداشته باشند مثلاً موتور خودرو یک سیستم دیگر است که درون آن هم سیستم دیگری بنام کاربراتور قرار دارد. وقتی که یک سیستمی، جزء سیستم بزرگتر میباشد، سیستم بزرگتر سوپرسیستم یا فوق سیستم نامیده میشود. برای مثال سیستم دولتی یک شهر یک سیستم است، امادرعین حال قسمتی ازیک سیستم بزرگتر بنام سیستم دولتی یک استان یا ایالت میباشد که آن هم خود یک زیرسیستم دولت ملی میباشد. یک شرکت تجاری یک سیستم فیزیکی میباشد. این شرکت ازمنابع فیزیکی تشکیل یافته است. یک سیستم ادراکی، سیستمی است که از منابع ادراکی (فکری) چون اطلاعات ودادهها برای نشان دادن یک سیستم فیزیکی استفاده میکند. یک سیستم ادراکی عموماً یک تصویر ذهنی درذهن مدیر میباشد مانند تصاویر یا خطوطی که برروی یک برگه کاغذ یا درشکل الکترونیکی ذخیره شده دررایانه (Mcleod 1998,23-24).
روش سیستمها و دیدگاه سیستمی
بطورکلی هرموسسه ای برای تداوم جریان کاری خود نیازبه یک دید سیستمی دارد. دیدسیستمی که همه بخشهای درونداد وبرونداد وفرآیند تبدیل را ازطریق مکانیسم کنترل وحلقه بازخورد، زیرنظرداشته ویک نوع یکپارچگی درتصمیمگیری، که لازمه موفقیت یک مؤسسه میباشد، بوجود میآورد که اثرات هرتصمیم را در دیگر بخشهای به ظاهر غیر مرتبط هم در نظرداشته باشد. افراد ماهر در حل مسائل کسانی هستند که محیط خودرا شناخته وسیستمهای موثر جمع آوری اطلاعات رابوجود آورند آنان لزوم معیارهای عملکرد و شبکههای ارتباطی خوب را با کارمندان خود تشخیص داده اند. تمام اینها اجزاء پذیرش یک تفکر سیستمی است. اصطلاح مفهوم سیستمی برای نشان دادن این دیدگاه استفاده میشود. (مک لوید 1378، 136).
حل کنندگان مسائل بازرگانی جزو اولین کسانی نبودند که به بررسی فرآیند حل مسأله پرداختند. این افتخار به دانشمندان علوم فیزیکی چون فیزیکدانان وشیمیدانان ودانشمند علوم رفتاری چون روانشناسان وجامعه شناسان باز میگردد. این دانشمندان حل نمودن مسأله رابه عنوان ابزاری جهت انجام آزمایشات کنترل شده مطالعه کردند (مک لوید 1378،200). مدیران برای حل مسائل مربوطه به موسسات نیازمند نوع نگرش ودیده سیستمی میباشند که به روش سیستمی مشهور است دراین روش اولین اقدام مدیر در شکل گرفتن موسسه به عنوان یک سیستم میباشد درمرحله دوم باید ازآنجا که هر سیستمی با محیط خود ارتباط دارد، محیط موسسه درک شود. درمرحله سوم سیستمهای فرعی وزیرسیستمهای موسسه باید شناسایی شوند بعد از این مراحل یا فاز تجزیه و تحلیل مسأله میرسیم یعنی درمراحل قبلی شناخت کلی ودادههای موردنیاز به دست آمد وهرحال باید آنها را پردازش کرد. اولین مرحله از این فاز گذر از سیستم به سطح زیر سیستم میباشد. دومین مرحله تحلیل ترتیبی اجزاء سیستم میباشد و حال به سومین فاز یعنی فاز طراحی و ترکیب میرسیم. اولین مرحله این فاز شناسایی راهحلهای گوناگون، دومین مرحله ارزیابی راه حلهای شناخته شده، سومین مرحله انتخاب بهترین راه حل، مرحله بعدی اجرای راه حل وآخرین مرحله هم پیگیری جهت حصول اطمینان از تاثیر گذاری راه حل میباشد که همان مکانیسم کنترل در روش سیستمی میباشد. متخصصان مدیریت اغلب معتقدند که اگریک مدیرسازمان خودرابه عنوان یک سیستم درنظرگیرد، مکانیسم حل مسأله آنها آسانتر وکارآمدتر خواهدبود (Mcleod1998,11). باید متذکر شد که ایده مشاهده هرچیری به عنوان یک سیستم، منحصر به اقتصاد نیست. درواقع یک نهضتی برای استفاده از مفهوم سیستم به عنوان یک وسیله فهم بهتر هرپدیده ای بوجودآمده است. این ایده اولین باردرسال 1937 توسط لودویگ وان برتالانفی( Ludwig von Bertallanffy) یک زیست شناس آلمانی ارائه شد. او این روش جدید راکه اشاره به فرمالیته کردن اصولی که درسیستمها عموماً بکارمی روند،چه ماهیت عناصر شکل دهنده یا روابط یا نیروهای بین آنها، تئوری عمومی سیستم ها، نامگذاری کرد. بعدها درسال 1956 کنث بولدینق (Kenneth boulding) تئوری عمومی سیستمها را به یک روش دیگر ارائه کرد. بولدینق دورویکرد درتوصیف تئوری عمومی سیستمها درنظرگرفت(Mcleod1998,152).حاصل نگرش سیستمی استفاده از مدلهابرای توصیف پدیده هامی باشد. یک مدل چکیده چیزی است که یک موجود (entity) نامیده میشود. چهارنوع مدل وجوددارند. فیزیکی، داستان وار، گرافیکی وریاضی، همه این مدلها به کاربر اجازه فهم بهتر وارتباط برقرار کردن با «موجود» رامی دهد، که ازاین طریق،دیگر عناصرهم درک میشوند. یک مدل عمومی سیستمهای شرکت میتواند برای تحلیل هرنوع سازمانی بکاررود، اما نمیتوان انتظارداشت که یک مدل برای یک سازمان خاصی ساخته شود. ارزش واقعی مدل عمومی سیستم ها، وقتی که فردتازه فارغ التحصیل شده وکارش را شروع کند، آشکار میشود. مدل به فردبرای تنظیم شرکتش کمک خواهد نمود. درآغاز، هرچیزی تازه خواهدبود:چهرههای جدید، تسهیلات جدید، واژگان (ترمینولوژی) جدید، هیچ فرد را شگفت زده نخواهد کرد،به این علت که مدل یک تصویر ذهنی ازآنچه مورد انتظاراست رابرای فرد، فراهم خواهدکرد (Mcleod1998,155-154). باید به یادداشته باشیم که بهترین سیستمها درصورتیکه کاربران آن را بکارنبرند توفیقی نخواهد داشت. وامروز سیستم هاومدلها با ابزارهای وسیستمهای رایانهای طرح ریزی شده وبه ندرت ازروشهای دستی برای یک سیستم یا مدل استفاده میشود.
چرخه حیات سیستم
هرزیرسیستمی در سیستمهایهای اطلاعاتی رایانهمحور مانند یک ارگانیسم زنده میباشد:آن متولد میشود، رشدمی کند، تا به بلوغ میرسد، عمل میکند ونهایت میمیرد. این فرآیند تحول چرخه حیات سیستم[2] (SLC) نامیده میشود وشامل مراحل ذیل میباشد: برنامه ریزی، تحلیل، طراحی، اجرا، به کاربردن.دوره حیات یک سیستم مستلزم گذراز مراحل استانداردی است که هریک به فعالیتهای مدیریتی نیازدارد. سیستم ممکن است به دلایل فنی یا سایر اشتباهات یاعدم مطابقت با تغییر محیط کمترمفید وموثر واقع شود. همچنین احتمال دارد زمانی که برای یک سیستم جدید برنامه ریزی میشود، نقایص زیادترگردد. مرحله نهایی دوره حیات یک سیستم، جایگزینی آن است. طول حیات هریک ازاین مراحل درسیستمها متفاوت است (رولی 1380،9-198). البته قابل ذکراست چون که امروزه اکثرسیستمها بصورت رایانهای طرح ریزی میشوند ورشد رایانه وفنآوریها واطلاعات وارتباطات زیاداست دوره حیات سیستمهای رایانهای نسبتاً کوتاه میباشد. اصل اساسی تجزیه وتحلیل یک سیستم وطراحی، عبارت است ازتشخیص نیازیک سیستم به تجدید نظرویا جانشینی آن واصل دوم سلسله مراتب واولویت وآمادگی جانشین سازی سیستم قبلی است (مومنی1370،313). امروز برای نشان دادن چرخه حیات یک سیستم ازمنحنیها استفاده میکنند وبه آن منحنی عمومی حیات یک سیستم میگویند این مدل دارای چهارجزء ومرحله متفاوت است که درکارآیی هرسیستمی تأثیر بسزایی دارد:1-بسط وگسترش (development) 2-رشد (growth) 3-اشباع(Saturation) 4-استهلاک (deterbation) (مومنی 72-314)