هزینه ها در اصطلاح توسط گروهی از چیزهای ساخته شده، به کار گرفته شده یا پردازش شده در یک زمان مشخص بوجود می ایند؛ هزینه ها در برخی اوقات مربوط به فراهم سازی سطوح کاری اند؛ یک مثال خوب از هزینه های مربوط به فراهم سازی سطوح کاری، سرمایه است که صرف راه اندازی یا تعمیر یک اتومبیل میشود؛ گهگاه راهاندازی یک اتومببیل ممکن است با توجه به قطعات مختلف به کار رفته در آن به حدود 900 دلار برسد؛ اگر هر بخشی در طی یک روز راه اندازی شود و هزینه ای معادل "900 دلار" مفروض داشته باشد، بنابراین در دو روز به حد 1800 دلار خواهد رسید. نخستین مرحله کاری بالغ بر 3000 قطعه نوع A به وجود میاورد؛ مرحله دوم هم بالغ بر 600 قطعه نوع B تولید خواهد کرد؛ این کمییت ها به طور خاص احتیاج به تولید کالا با خدمات دارند زیرا یک شرکت با کمپانی دارای یک سیستم تولید لحظه ای است و در ازای ایجاد کالای بیشتر روند رو به رشد تولید را نشان میدهد. اگر از پایه و مبتا هزینه های اجرایی را محاسبه کنیم، برای 36000 قطعه تقسیم شده حدودا 1800 دلار سرمایه لازم داریم ؛ به اصطلاح برای هر قطعه تقریبا 0.3 دلار هزینه مصرف میشود؛ بر اساس این روش، اصل هزینه براورده شده برای قطعات نوع A حدود 1300 =0.3 × 3000 تعیین میگردد؛ بنابراین، سرمایه براورده شده برای 3000 قطعه نوعA با فرض اینکه هزینه اختصاصی برای هر کدام 0.3 باشد، به حدود 900 دلار میرسد و اگر 600 قطعه نوع B را داشته باشیم، برای هر قطعه اگر 1.5 دلار برآورده شود، چیزی در حدود 900 دلار میشود؛ برای اینکه هزینه های برآورده شده کاملا اقتصادی و منطقی باشند، بایستی رابطه اصولی میان راه اندازی ( نصب ) و کارکرد (اجرای ) دستگاه ها برقرار نمود؛ هزینه هایی که در اثر توسعه،
تولید و
آموزش برنامه های مختلف ایجاد میشود را در اصطلاح هزینه های تولید- پردازش میگویند؛ برای اینکه مفهوم سطح هزینه ها به طور واضح روشن شوند، به نظر میرسد که میبایست مثالی از سازمان مهندسی شرکت های باربری آورد؛ در عین حال روزانه حدودا 3 دستور العمل تغییر مهندسی در طول ماه کی (MAG ) صادر شدند که در اصطلاح ECOS نام داشتند؛ در میان این دستور العمل های ECOS 4موردR را ایجاد میکردند و تنها یک مورد S را تولید مینمود و هیچکدام نیز نقش تولید T را نداشتند؛ هزینه های مربوط به ECO را نزدیک به 7500 دلار تعیین کرده ایم ؛ ضمن اینکه در طول ماه می، شرکت حدودا 1000 واحد از کالای نوع R را تولید نموده و 1500 واحد کالای نوع s و در نهایت نیز 5000 واحد کالای نوع T را تولید میکند؛ اگر هزینه های مربوط به ECO برای هر واحد سطح به طور مجزا محاسبه نمائیم، کل هزینه ECO را نزدیک به 37500 دلار تخمین زدیم. البته با این فرض که نزدیک به 7500 عدد کالا با قیمت فرضی 5 دلار تولید شوند؛ با این تفاسیر هزینه ECO را نزدیک به 2500 دلار برای تولید کالای نوعT برآورد نمودیم که هیچ گونه دستورالعمل تغییر مهندسی را برای آن اعمال نکردیم ؛ هزینه های براورد شده برای سطوح تولید ∕ پردازش ECO را به ترتیب حدودا 30000 دلار برای کالای R و 7500 برای کالای نوع S میباشد؛ مقاپردازش ECOدیر به دست آمده تنها شامل کالاهای تولیدی S و R بودند و فرآیند تولید ماه جاری را تا زمان اتمام آن به شمار نمی آورتد؛ هزینه های ECO را برای تمام واحدهای S و R که در اینده تولید میشوند، دقیقا تخمین زده و در عین حال تاثیرات جانبیECOS ها را نیز مد نظر قرار دادیم؛ زیرا گهگداری طرحهای متفاوت ارائه شده ، ارزش و سود آوری بیشتری نسبت به هزینه هایECOS دارا بودند؛ لذا با انجام این سری عکس العمل های اختصاصی بیشتر به مفهوم (نظریه) چرخه حیات دست پیدا میکنیم؛ هزینه های ویژه در سطوح سازمانی برای اهداف به خصوصی غیر قابل درمان
( بهسازی ) در نظر گرفته میشوند که تداوم این هزینه ها توسط قابلیت های ابزاری تعیین میشوند؛ این گونه هزینه های مربوط به سطوح سازمانی، برای فعالیت ها و تولیدات و سرویس های مختلفی عمومیت پیدا میکند و معمولا هم جنبه اختیاری دارند؛ با این وجود هزینه های مربوط به سطوح سازمانی از لحاظ نظری به هیچ وجه برای تولیدات ( کالاهای ) صرف در نظر گرفته نمی شوند. در واقع شرکت ها آنها را برای کالاهای تولیدی و خدمات تبدیلی شان لحاظ میکنند که معمولا هزینه های مذکور دارای شاخه های فرعی میباشند. طبق نظر حسابداران مجرب و با سابقه اگر هزینه ها و قیمت ها با هیچگونه از تغییرات اعمال شده در سطوح تولید، فرقی نکنند، میتوان گفت که هزینه ها با قیمت های مذکور به حالت تثبیت شده در آمدند؛ در واقع فراهم سازی، تولید و پردازش در کنار هزینه های مربوط به سطوح سازمانی باعث ایجاد تغییر میشوند، در حالیکه هر کدام بنا بر دلایل و شرایط مختلفی باعث ایجاد تغییر در حجم تولید میشوند. بنابراین برای تغییر یک ارزیابی غلط از هزینه های تولید یا خدمات، بایستی هزینه ها را در سطحی بالاتر از حالت مرسوم جمع آوری نمود؛ زیرا هزینه های مربوط به سطوح فراهم سازی، تولید و پردازش دقیقا با واحد های تولید شده ارتباط دارند (مگر اینکه در سطوح مختلفی قرار داشته باشیم)؛ این هزنه ها را میتوان در سطح تولید با هم دیگر جمع نمود تا اینکه با تولیدات قبلی توسط فروشندگان کالا هماهنگ شوند؛ قیمت های سطوح سازمان بندی شده به یکدیگر ارتباط و وابستگی تولیدی ندارند، لذا آنها را فقط میبایست فقط از مجموع درآمد خالص قبلی تفریق نمود؛ تصویر شماره 3-4 چگونگی جمع شدن قیمت ها یا هزینه ها را در سطوح پردازش تولید و فراهم سازی (راه اندازی ) را نشان میدهد که هزینه های مذکور در محاسبه هزینه های تولیدی مجموع نقش مهمی دارند؛ هر هزینه تولیدی را میبایست در تعداد واحدهای فروخته شده ضرب نمود و سپس مقدار هزینه کالاهای فروخته شده را از درامدهای تولید کل تفریق نمود؛ به این وسیله سود یا منفعت خط تولید را براورده کرده و سپس کمبودها یا کاستی های موجود را بدست می آوریم؛ تمامی این محاسبات را برای هر خط تولید مجزا بایستی انجام داد و سپس آنها را با یکدیگر جمع کرد تا از این طریق درآمد یا ضرر تولید خالص را بدست آورد؛ اگر در آمد یا ضرر تولید خالص را از هزینه های پنهان سطوح سازمان بندی کسر کنیم به سود یا زیان شرکت برای ارزیابی مدیریت داخلی دست پیدا میکنیم؛ در این روش تفاوت های قدیمی ( مطابق آنچه در بخش سوم آورده شده است) میان هزینه های تولید و دوره کاری را بایستی نا دیده گرفت؛ این تجزیه و تحلیل ها آنالیزهای موشکافانه مدیریت داخلی شرکت برای سود و زیان تولید اهمیت زیادی دارند؛ در واقع انعکاس دقیقی از سرمایه گزاری های خارجی انجام شده ارائه میکند؛ زیرا تفاوت هزینه تولیدی پردازش برای الگوهای محاسباتی پذیرفته شده، مشخص نشده است؛ مدل نشان داده شده در شکل 3-4 هنوز بزای گزارشهای مالی خارجی مورد پذیرش نمی باشد ؛اطلاعات به دست آمده از شرکت های کارخانه ای باشد خط تولید را در شکل 6-4 ملاحظه میکند؛ تفاوت اطلاعات نتیجه شده مربوط به ضرب کردن هزینه ی سطوح تولید مختلف میباشد؛ قبل از اینکه برخی از هزینه هایی را که در سطوح سازمان، تولید، پردازش و راه اندازی ایجاد میشوند را تشخیص بدهیم، شرکت هزینه های اصلی کارخانه را 3 خط تولیدش بر حسب یک ساعت ماشینی (MH ) برآورد میکند؛ اصولا هر کالای تولیدی با خط تولیدی احتیاج به یک ساعت ماشینی دارد ولی مسئول ویژه نوع D حجم کمی داشته و در عین حال به خط فرمان مخصوصی احتیاج دارد؛ همانطوری که در بخش اول شکل 6-4 ملاحظه میکنید، اطلاعات مربوط به هزینه ها نشان میدهند که کالای نوع D یک تولید سودمند (مفید ) میباشد؛ سپس از آن آنالیز و بررسی این فعالیت ها، شرکت شروع به تبدیل و بهسازی هزینه ها در سطوح مختلف میکند؛ سپس هزینه های راه اندازی را بر پایه کالا های تولید شده برآورده میکند؛ جزئیات به خصوصی در بخش دوم شکل 6-4 نمایش داده شده اند که به طور دقیق ارقام سود و زیان محصول را ارائه میکند؛ با انجام آنالیزهای موشکافانه میتوان پی برد که برای تولید کالای نوع D، هزینه های اختصاصی داده شده بر نمی گردند یا در اصطلاح اقتصادی یا سودمند نیست؛ هزینه های قابل مشاهده یا ملموس نمی باشند، زیرا شرکت ها در انواع مختلفی از فعالیت ها حضور دارند و بالتبع این فعالیتها منابع سرمایه ای شرکت را مصرف می کنند؛ حسابداران از قدیم الایام روش های ویژه ای را برای محاسبه هزینه های معمله با تجارت به کار میبرند، به جای اینکه روی منبع هزینه تمرکز شود، دقیقا به هزینه های انجام شده توجه میکردند؛ با این وجود مدیران فعلی معتقدند که سیستم اجرائی معاملات سنتی دارای هزینه های جانبی متعددی برای کاربر میباشد و بالتبع هزینه های کنترل و نگهداری با شکست رو به رو میشوند؛ ضمن اینکه محصولی که معیوب تولید شود، اطلاعات هزینه اشتباه و غلطی را ارائه میکنند؛ قیمت گذاری به شیوه قدیمی تنها برای کالاهای تولیدی با حجم پایین موثر است و بایستی محصولات ویژه را با کمک های همه جانبه دولتی تولید نمود