بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم
وَ صَلَّی اللَهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّیِّبینَ
الطّاهِرینَ
وَ لَعْنَه ُ اللَهِ عَلَی أعْدا´ئِهِمْ أجْمَعینَ مِنَ ا لاْ نَ إلَی
قِیامِ یَوْمِ الدّینِ
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّه َ إلاّ بِاللَهِ الْعَلیِّ الْعَظیم
سبب مکاتیب، دو بیت از عطّار نیشابوری است در سنواتی که مرحوم فخر المحقّقین و شیخ الفقهاء و المجتهدین آخوند مولی محمّد کاظم خراسانی قدّس الله سرّه الشریف، در قید حیات بودهاند[1] یکی از طلاّب نجف اشرف که اهل ذوق بوده است، به نام شیخ اسمعیل تبریزی، و متخلّص به تائب[2] به عنوان استفتاء از حضرت ایشان، در نامهای از یک بیت از دیوان «منطق الطّیر» شیخ عطّار سؤالی میکند، بدینگونه که شیخ عطّار در «منطق الطّیر» گوید:دائماً او پادشاه مطلق است در کمال عزّ خود مستغرق است او به سر ناید ز خود آنجا که اوست کی رسد عقل وجود آنجا که اوست؟
پاسخ آیه الله آخوند مولی محمّد کاظم خراسانی از معنای دو بیت عطّارمرحوم آخوند، جواب مختصری در سه سطر میدهند؛ و میگویند: مقام بیش از این گنجایش إطاله را ندارد.آقای شیخ اسماعیل این سئوال را کتباً از مرحوم آیه الله: آقا حاج شیخ محمّد حسین اصفهانی معروف به کمپانی مینماید؛ و ایشان جواب مفصّلی کتباً در إزاء سؤال او میدهند.و نیز در همین میان این سؤال را کتباً از مرحوم آیه الله: آقا حاج سیّد احمد طهرانی معروف به کربلائی مینماید؛ و ایشان نیز جوابی کتباً مرقوم میدارند.
جواب آقا حاج سیّد احمد با جواب حاج شیخ محمد حسین، مخالف در آمد. زیرا حاج شیخ بر اساس مسأله توحید عند الحکماء که میگویند: صفات ثبوتیّه حضرت حقّ با ذات او عینیّت دارند، پاسخ میدهد؛ و حاج سیّد احمد بر اساس مسأله توحید عندالعرفاء پاسخ میدهد که: ذات أقدس او از هر اسم و رسمی بالاتر است، و این بیت میرساند که: أشیاء در آن مقام منیع راه ندارند؛ و عقل را توان ادراک نیست. زیرا قبل از وصول به آن مقام، مضمحل و فانی خواهد شد.
شیخ إسمعیل پاسخ حاج سیّد أحمد را حضور حاج شیخ میآورد و ایشان پس از مطالعه، جوابی بر ردّ مکتوب سیّد مینویسند. او جواب شیخ را حضور سیّد میآورد، و ایشان پاسخی بسیار مفصّل و مستدلّ بر علیه شیخ مینویسند.
دیگر در اینجا مطلب گسترش پیدا نموده؛ و به کیفیّت حدوث اعیان ثابته و کیفیّت وجود علمی أشیاء در صُقع ربوبی و ذات حقّ جلّ و علا کشیده میشود. و به کیفیّت عدم وجود صفات در ذات او، و توحید خواصّ که: و کمال توحیده نفیُ الصِّفاتِ عَنْهُ منتهی میشود. و بالاخره کم کم به بسیاری از موارد اختلاف مذهب حکماء با مذهب عرفاء منجر میگردد.
زیرا شیخ اسمعیل در این هنگام پاسخ دوّم سیّد را به نزد شیخ میبرد؛ و شیخ مکتوب سوّمی بر ردّ سیّد مینویسند؛ و همینطور مرتّباً هر نامه را به نزد دیگری میبرد؛ و او جواب میدهد. وَ هَلُمَّ جَراً بطور مسلسل چهارده مکتوب از طرفین مسأله ردّ و بدل شده است، هفت مکتوب از مرحوم شیخ؛ و هفت مکتوب از مرحوم سیّد.در این مکاتیب مرحوم شیخ به آنچه بر ردّ عرفاء در کتب حکمت آمده است، تمسّک جسته، و برای شکستن طرف مقابل خود از آن استمداد کرده است. و مرحوم سیّد به آنچه عرفاء بدان تمسّک دارند و اتّکاء مینمایند، برای خرد کردن طرف و حریف خود، از آن استفاده نموده است. و بطور خلاصه هر کدام آنچه تیر در ترکش خود داشتهاند، به کمان زده؛ و به طرف مقابل خود پرتاب نمودهاند.مرحوم حاج شیخ از برهان استمداد کرده، و مرحوم حاج سیّد احمد هم از برهان و هم از ذوق و شهود و وجدان استفاده نموده؛ و در اداء حقّ مطلب دریغ ننمودهاند.
مرحوم واسطه و پیک در میان دو جانب، تمام نامهها و مکاتیب را جمع نموده است؛ چون مردی متأمّل، و در حفظ این آثار ساعی و کوشا بوده است، چنانکه بعضی از نامههای مرحوم آیه الله العظمی و سند الحقّ و العرفان: آخوند ملاّ حسینقلی همدانی رضوان الله علیه[3] و نامههای همین اسطوانه علم و اُسطوره عرفان یعنی آقا حاج سیّد احمد طهرانی و نامههای عدیل و همردیف او: مرحوم حاج شیخ محمّد بهاری رضوان الله علیهما را در مجموعهای نیز جمع نموده و به نام «تذکره المتّقین» تا به حال دوبار به طبع رسیده است.[4]
تدریس علاّمه حاج سیّد محمّد حسین طباطبائی تبریزی، مکاتیب را در حوزه علمیّه قم چون در این مکاتیبی که بین دو عَلمین: حضرت سیّد، و حضرت شیخ ردّ و بدل شده است؛ بسیاری از مطالب عالیه و نفیسه آورده شده است، که هم حفظ آنها دارای اهمیّت است؛ و هم فهمیدن آنها نیز از عظمتیبرخوردار است، زیرا قابل فهم همه نیست؛ و بلکه علمای وارد در فنّ حکمت و فلسفه الهیّه باید از آن بهر گیرند؛ و أرباب شهود و ولایت باید از آن متمتّع گردند، فلهذا استاد گرامی ما: حضرت علاّمه بی بدیل: آیه الحقّ و نمونه بارز از عقل و فهم و حکمت و عرفان، در همان ایّامی که این حقیر در حوزه مقدّسه علمیّه قم صانها الله عن الحدثان تحصیل میکردم؛ در روزهای پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود، برای بعضی از شاگردان خود تدریس میفرمودند؛ که احلقّ درسهای عالی و فراموش نشدنی بود.حضرت علاّمه رضوان الله علیه بنا گذاشتند که آراء و نظریّات خود را مرقوم فرمایند؛ و در پایان هر مکتوبی آنچه به خاطر مبارک خطور نموده است، به عنوان تذییلات و محاکمات بنویسند؛ تا نفع آن عامّ باشد. و للّه الحمد و له الشکر موفّق آمدند تا شش تذییل: سه تا بر مکاتیب حضرت شیخ، و سه تا بر مکاتیب حضرت سیّد مرقوم نمایند.[5]
سبب اهتمام مؤلّف بر نشر مکاتیب و تذییلاتدر این حال تعطیلی تابستان پیش آمد؛ و حقیر هم برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف: آستانه مبارکه مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین مشرّف شدم. و ایشان هم در سال جدید تحصیلی مجال ننمودند که در ایّام تعطیل، دنباله دروس و کتابت بقیّه سلسله مکاتیب را ادامه دهند. و بنابراین در تذییلات به همین مقدار اکتفا شد. حقیر پس از مراجعت از نجف اشرف تا تقریباً زمان نزدیک به رحلت ایشان، چندین بار با حضرت ایشان درباره اتمام قبل از بنده و بیش از بنده واقف بودند، متذکّر میشدم. و ایشان هم وعده میفرمودند، ولیکن چون نیاز به فراغت و مجال واسعی داشت، و حضرت ایشان اهتمام شدید به اتمام دوره تفسیر «المیزان» داشتند، فلهذا تمنّای حقیر صورت عملی نپوشید، تا ایشان به صورت ظاهر لباس تن را خلع، و به خلعت بقاء مخلّع شدند. رحمه الله علیه و رضوانه.
چون حضرت استاد علاّمه نَفَعَنا الله من تراب مرقده الشّریف، از این سرای اعتبار و مجاز به عالم خلود و بقاء ارتحال نمودند؛ بعضی از دوستان از حقیر خواستند تا تذییلات را دنبال کنم و با مقدّمه و تعلیقهای، این مکاتیب نفیسه را در اختیار أنظار افکار عالی قرار دهم؛ تا شاید خداوند از برکت أنفاس قدسیّه سابقین، لاحقین را به سرمنزل مقصود برساند؛ و از زلال مَعین چشمه علم و ینبوع حکمت سیراب کند.حقیر فقیر نیز دریغ ننمودم؛ ولیکن بواسطه تراکم مشاغل و شواغل علمی، و بالاخص برای اتمام دوره و سلسله معارف و علوم اسلام که مجال را ضیق کرده بود؛ وعده را به وقت تمکّن و زمان فرصت دادم.للّه لحمد و له المنّه اینک که در تحت رعایت حضرت ثامن الحج: علیّ بن موسی الرّضا، علیه و علی آبائه و أبنائه آلاف من التحیّه و السّلام، در شهر مقدّس مشهد، قسمت «معاد شناسی»، و «امام شناسی» به پایان رسیده است، و هنوز مشغول به نوشتن دوره «الله شناسی» نشدهام، در این فَتْرت، موقع را مغتنم شمرده و حفظاً لاداء حقّهم العظیم، بدین سطور مبادرت کرده؛ و توفیق و تسدید را از حضرت منّان
مسئلت دارد. و ما توفیقی إلاّ بالله علیه توکلتُ و إلیه اُنیب.و قبل از شروع و إیراد مکاتیب و تذییلات، چون شناختن این آیات عظمای الهی، و همچنین دانستن «منطق الطّیر»، و شرح أحوال آن، و فهمیدن مقدّماتی که جزء اجزاء علوم است؛ لهذا به ذکر آنها مبادرت میگردد:
ترجمه أحوال حاج سیّد احمد کربلائی قدس الله نفسهمرحوم آیه الله حاج سیّد أحمد طهرانی کربلائی از أعاظم فقهاء شیعه إمامیّه و از أساطین حکمت و عرفان الهی بوده است. امّا در حکمت و عرفان همین بس که پس از رحلت مرحوم عارف بیبدیل و حکیم مربّی، و مدرّس وحید، و فقیه عالیقدر: حضرت آیه الله العظمی آخوند مولی حسینقلی همدانی رضوان الله علیه، در نجف اشرف، با عدیل و همردیف
خود: مرحوم حاج شیخ محمّد بهاریّ، در میان سیصد تن از شاگردان آن مرحوم، از مبرّزترین شاگردان، و از أساتید وحید این فنّ بودهاند؛ و پس از مهاجرت آیه الله بهاریّ به همدان[6]، یگانه عالم أخلاق و مربّی نفوس و راهنمای طالبان حقیقت در طیّ راه مقصود، و ورود در سُبُل سلام و ارائه طریق لِقای حضرت أحمدیّت، و سیر در معارج و مدارج کمال نفس انسانی، و ایصال به کعبه مقصود، و حرم معبود بوده است.