محمدعلی شاه (1289 ه تبریز - فروردین 1304 خ بندر ساوونا / ایتالیا) ششمین پادشاه از دودمان قاجار در ایران بود و در 1285 هجری خورشیدی به حکومت رسید. او فرزند مظفرالدین شاه قاجار بود. مخالفت او با مشروطه بود که پدرش پیش از مرگ آن را پذیرفته بود. این رویداد که بدان خُرده خودکامگی یا استبداد صغیر میگویند به خونریزی بسیاری انجامید و سرانجام محمدعلی شاه هم تاج و تخت خود را بر سر این خودکامگی اش باخت.
او پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسرش احمد شاه در سنین کودکی به عنوان شاه انتخاب شد.
محمد علی شاه پیش از شاهی
محمد علی شاه تا پیش از پادشاهی با لقب محمدعلی میرزا فرمانروای آذربایجان بود. در زمان او بود که میرزا آقاخان کرمانی و یارانش را به گناه کشتن ناصرالدین شاه قاجار از عثمانی به قاجارها سپردند و محمدعلی میرزا نیز ایشان را سربرید و پوست سر کاه اندودشان را برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد.
محمدعلی شاه و مشروطه خواهان
وی از روز تاجگذاری سر مخالفت با مشروطه را گذاشت،در روز تاجگذاریش نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. پس از آن به ستیز با مشروطه پرداخت و پس از چندی کش و قوس سرانجام شمشیر را از رو بسته و دستور به توپ بستن مجلس را داد. آنگاه تنی چند از مشروطه خواهان سرشناس چون میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و تنی دیگر را کشت و یا به بند کشید و دیگران را نیز به گریز واداشت.
ولی سرانجام مقاومت کسی به نام ستارخان در یکی از کویهای شهر تبریز و آنگاه پیوستن بختیاریها، داشناکها، مجاهدان قفقاز،محمدولی خان تنگابنی و مردم گیلان و...به گشوده شدن تهران و گریختن محمدعلی میرزا به سفارتخانه روسیه و پناه جستن به خاک این کشور انجامید.
محمد علی میرزا پس از شاهی
پس از چیرگی مشروطه خواهان بر کشور و گریز شاه به سوی روسیه؛مجلس پسر او را به شاهی گماشت و حتی یک پول ماهیانه نیز برای محمدعلی میرزا پرداخت کرد.ولی با این همه محمد علی میرزا چندی پستر باز در اندیشه بازگشت به شاهی افتاد و با سپاهی که فراهم کرده بود به ایران تاخت ولی سخت شکست خورد و آن پول ماهیانه را نیز باخت.
باور های شاه
او مردی خرافی بود و انجام بسیاری از کارهایش را به جای اندیشیدن و رایزنی به فال و استخاره میسپرد.مادرش بر او چیرگی و نفوذ داشت.با روحانیون مسلمان پیوندهای سختی داشت و چون بیشتر شاهان قاجار انسان باورمندی به دین و باورهای اسلامی بود.
محمد علی شاه و جمعی از رجال و درباریان هنگام استقرار در باغشاه از راست به چپ : محمدولی آصف السلطنه،محمود علاالملک(دیبا)،مهدی قلی مجدالدوله،سید علی موثق الدوله،احمد خان مشیرالسلطنه،شاهزاده مشدی (پسر کامران میرزا)،حسین قلی میرزا نصرت السلطنه(برادر محمدعلیشاه )،محمدعلیشاه قاجار،حسنعلی میرزا،اعتضاد السلطنه (پسر محمدعلیشاه)،احمد میرزا قاجار (ولیعهد)،پالکونیک لیاخوف،حسین پاشاخان،امیر بهادر،محمدعلی خان علاالسلطنه،محمدعلی خان سردار افخم(آقا بالاخان سردار)،مصطفی حاجب الدوله دولو
ضیاء السلطنه
شاه بیگم خانم یکی از دختران فتحعلیشاه از زن یهودیش، به نام مریم خانم بود. مریم خانم از زنان آغا محمد خان قاجار بود که به دلیل زیبایی بسیار مورد توجه فتحعلیشاه و برادرش حسینقلی خان قاجار قرار گرفت و یکی از عوامل عمده اختلاف بین آن دو گردید. این اختلاف در نهایت منجر به کوری و قتل حسینقلی خان شد.1 شاه بیگم خانم ملقب به ضیاء السلطنه از همان بدو تولد نزد مهد علیای بزرگ والده فتحعلیشاه بزرگ شد. رفتار و سلوک مهد علیای بزرگ (مادر فتحعلیشاه) در او تأثیر فراوان گذاشت. بعد از فوت مهد علیای بزرگ جواهرات و وسایل تجمل او به ضیاء السلطنه واگذار شد. درباره او نظریات مختلفی ابراز شده است. اسماعیل رایین در کتاب خود می گوید: « ضیاء السلطنه زشت رو، قد کوتاه، بد قواره و بد خوی بود. این خانم به دلیل داشتن این خصوصیات تا چهل و پنج سالگی شوهر نکرد، کسی حاضر نبود با وی سر کند.»2
اما گویا آقای اسماعیل رایین در این نظریه خود به راه خطا رفته است. چه شیوه ازدواجهای عصر قاجار، به ویژه ازدواجهای دختران شاه به میل پسر و دختر نبوده و بیشتر به دلایل و مقاصد سیاسی انجام می یافت، نه به دلیل زیبایی، چه دختر شاه با خود سیلی از ثروت و مکنت و امتیازات فوق العاده به خانه داماد می برد. از سویی دیگر مادر ضیاء السلطنه به زیبایی معروف بود و فتحعلیشاه نیز از شاهان خوبروی قاجاری بود
قدر مسلم زندگی با مادر فتحعلیشاه که از قدرت بسیار زیادی در دربار برخوردار بوده، تأثیراتی چشمگیر در ضیاء السلطنه داشته و علاوه بر اینکه خصوصیات اخلاقی او مطبوع عامه نبوده، خود نیز به دلیل داشتن قدرت بسیار زیاد در دربار فتحعلیشاه، مایل به ازدواج با هر کسی نبود. وی تا زمان فوت فتحعلیشاه راضی به ازدواج نشد و پس از مرگ پدر، در سن سی و هفت سالگی به دستور محمد شاه همسر حاجی میرزا مسعود وزیر امور خارجه شد .
شبی که از حرمخانه بیرون مرحوم شاهنشاه خلد جایگاه محمد شاه به دیدن ضیاء السلطنه تشریف فرما شدند، تمام شاهزادگان تا خانه وزیر آغاسی و میرزا مهدی امام جمعه اعلی الله مقامه برای اجرای عقد آمدند. خود ضیاء السلطنه از عقب پرده صحبت و احوالپرسی از آنها می نمود و به حاجی میرزا می گفت: چون شما از عرفان دم می زنید و از طرف حاجی میرزا مسعود وکالت دارید، وکیل من هم باید میرزا نصرالله صدور الممالک باشد که سالک طریقت است.3