مقدمه :
قصه گویی در کشور ما سابقه ای بس دیرینه و قدیمی دارد ، اما نفوذ عوامل و وسایل ارتباط جمعی و علاوه بر آن مسائل خاص حوزه های شهرنشینی ، موجب شده تا نقش قصه گویی در طول دوران و به ویژه در نظامهای آموزشی کم رنگ شود . همچنین به قصه گویی هنوز به عنوان یک فن نگاه نمی شود و در نظام آموزش و پرورش جایگاه شایسته ای برای قصه گویی به چشم نمی خورد . بسیاری از علاقمندان به این فن ، به تجارب خود متکی هستند و کمتر با روشهای علمی و اصول قابل قبول این فن آشنایی دارند . بحث در باره ی نظام تعلیم و تربیت بسیار گسترده است ، به گونه ای که وارد شدن به هر حیطه از آن ، نیازمند دانش و تخصص است و اگر محققی واجد تخصص نباشد و علاوه برآن در زمینه ی مسائل تربیتی صبر و حوصله و دقت لازم را به کار نبرد ، بی شک نمی تواند این نظام را به سر منزل مقصود هدایت کند .
همانگونه که می دانید در کشور ما به رغم وجود گنجینه های علم و معرفت و داستانها و افسانه های زیبا و آموزنده ، اولیا و مربیان بیشترین وقت خود به مسائل آموزشی کودکان اختصاص می دهند و دانش آموزان نیز، در خانه و مدرسه بیشتر اوقات خود را صرف یادگیری های غیر فعال کرده ، از سختی و خشکی دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج می برند . بدین ترتیب اغلب اولیا ومربیان از هدف اصلی تعلیم و تربیت که پرورش انسانهای خلاق ، مبتکر و کارآمد است باز می مانند .
آنچه که این مقاله در پی آن است ، بررسی جایگاه قصه گویی در نظام آموزش رسمی کشور است . این نظام گسترده بخش بسیار وسیعی از جامعه را تحت پوشش قرار می دهد . از دوران پیش دبستان تا دوران دانشگاه گستره ی نظام تعلیم و تربیت است ، اما در این مقاله هرجا به نظام آموزشی اشاره می شود ، مراد دوران پیش دبستان و دبستان است . این دو بخش نیمی از جمعیت دانش آموزی را تحت پوشش خود دارد . با این اوصاف این مقاله در پی آن است که به این سوالات پاسخ دهد : آیا قصه گویی می تواند در رقابت با فعالیتهای رسمی مدرسه به جایگاهی مطمئن دست یابد ؟ آیا در نظام آموزشی ما به قصه گویی به عنوان فعالیتی جدی نگاه می شود یا فعالیتی تفننی است که ارزش علمی - آموزشی خاصی ندارد ؟ و ...
با توجه به همه ی عوامل فوق در این مقاله ضمن مطالعه ی آرا و نظرات صاحب نظران سعی شده است تا با نگاهی دوباره به فعالیت قصه گویی جایگاه واقعی آن در نظام آموزشی کشور مورد ارزیابی قرار گیرد .
● قصه چیست ؟
ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و ... است . ادبیات کودکان عبارتست از : تلاشی هنرمندانه در قالب کلام برای هدایت کودک به سوی رشد ، با زبان و شیوه ای مناسب و در خور فهم او . به بیانی دیگر ادبیات عبارت است از چگونگی تعبیر و بیان احساسات ، عواطف و افکار به وسیله ی کلمات در اشکال و صورتهای گوناگون .
برای شناخت جایگاه واقعی قصه گویی در نظام تعلیم و تربیت ابتدا لازم است عناصراصلی این سرفصل را مورد دقت قرار دهیم .
مطمئناٌ با شناخت و تعریف صحیح از کلیدهای واژگانی اصلی این عنوان ، زمینه برای دستیابی مطمئن تر به جایگاه قصه گویی فراهم می شود .
در این عنوان به دو کلمه ی اصلی بر می خوریم نخست :
▪ قصه و دوم :
نظام تعلیم و تربیت برای شروع بحث بهتر است ابتدا کلمه ی قصه و قصه گویی را مجدداٌ تعریف کنیم : خانم سیما داد در کتاب فرهنگ و اصطلاحات ادبی ذیل کلمه ی قصه آورده است : " قصه در لغت به معنی حکایت و سرگذشت است و دراصطلاح به آثاری اطلاق می شود که در آنها تاکید برحوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است . در قصه یا حکایات محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه قرار دارد . حوادث قصه ها را به وجود می آورند و در واقع رکن اساسی بنیادی آن را تشکیل می دهند ؛ بی آنکه در گسترش و بازسازی قهرمانها و آدمهای قصه نقشی داشته باشد . "
همچنین در لغت نامه ی دکتر معین درباره ی کلمه ی تعلیم آمده است : "آموختنی های مربوط به مسائل اجتماعی ، تمدن و امور اجتماعی . آموختن و یاد دادن" و تربیت : "پرورش دادن ، رشد کردن "معنی شده است .
با توجه به دو تعریف فوق زمینه های بررسی جایگاه قصه گویی در نظام های آموزشی مشخص تر می شود .
● جایگاه قصه
برای بهبود نظام تعلیم و تربیت با توجه به گستره ی بسیار وسیع آن ؛ نخست لازم است نوع جامعه ای که درآن به نقش و جایگاه قصه می پردازیم را بشناسیم . در برسی جوامع و تا حدود پانزده سال قبل به دو نوع جامعه برمی خوریم : جامعه ی کشاورزی و جامعه ی صنعتی . هرکدام از این دو جامعه از ارتباطاتی یک سویه بهره می بردند و وسیله ی انتقال پیام در آنها عمدتاٌ نوشته ، رادیو و تلویزیون بود . در اواخر قرن بیستم شاهد پیدایی جامعه ی دیگری به نام جامعه ی اطلاعاتی بودیم که اصلی ترین منبع در این جامعه دانش و اطلاعات است و عمده ترین سازمانهای آن مراکز تحقیقاتی ، دانشگاها و نظامهای آموزشی می باشد . در این جامعه ارتباطات دوسویه و چند سویه است و این توانایی علاوه بر افزایش دادن سرعت ارسال و دریافت اطلاعات باعث افزایش فوق العاده ی سرعت رشد دانش نیز شده است . بنابراین در بخش آموزش دیگر نیازی به حفظ کردن مطالب نیست و باید هدف گذاری ، برنامه ریزی و فرایندتدریس به سرعت از شیوه ی حفظ کردن و انبارداری اطلاعات به سمت ایجاد مهارت در فراگیرندگان به منظور توانایی دریافت اطلاعات مفید و مورد نیاز ، چگونگی تجزیه و تحلیل داده ها و کسب نتایج تولید دانش تغییر جهت دهد و زمینه برای یافتن روابط و حقایق به جای آموزش آنها فراهم شود .
با این اوصاف آیا نظام تعلیم و تربیت قابلیت این را دارد که مجدداٌ به فعالیتهایی نظیر قصه گویی رویکرد تازه ای ایجاد کند یا خیر ؟
اکنون همه ی نظامهای تعلیم و تربیت به گونه ای با فناوری های ارتباطی درگیر می باشند . با توجه به هزینه های بسیار بالایی که در بسیاری از مدارس جهت بهبود امر تدریس و یادگیری به کار برده اند، انتظار می رفت که این عوامل به سمت ساده سازی و هیجان بخشیدن به آموزش پیش رود؛ اما متاسفانه در عمل مدارس فاقد نشاط و شادابی لازم می باشند . جریان تعلیم و تربیت نه فقط باید موجب شود تا خلاقیت در دانش آموزان توسعه یابد بلکه باید زمینه های آن را هم فراهم کند .
از سویی در نظام آموزشی رسمی کشورها و به ویژه در کشورهای جهان سوم به دلیل نیاز روزافزون جوامع به نیروهای متخصص تاکید بر یادگیری تئوریک است و به آموزشهای نظری بیش از سایر آموزشها توجه می شود .
به نظر می رسد نظامهای آموزشی به ویژه نظام تعلیم و تربیت در کشور ما نیاز به بازسازی در زیربناهای فکری دارد . برای این منظور باید افراد آگاه و خبره بتوانندنیازهای جامعه ی اطلاعاتی را در کنار امور آموزشی به گونه ای سازماندهی کنند که تنوع فعالیتها حفظ شده و همه چیز در خدمت سازندگی افرادی پرشور قرار گیرد .
● نقش قصه
از جمله فعالیتهایی که می تواند بدون ایجاد حساسیت در نظام آموزشی از عهده ی مسئولیت خطیر پرورش کودکان بر آمده و همه چیز را همانند حلقه ای واحد به دور خود جمع کند، فعالیت قصه گویی است . قصه به لحاظ نیاز فطری انسان ، همیشه یکی از برنامه های مورد علاقه ی اوست . در طول تاریخ علی رغم پیشرفتهای سریع تکنولوژی هنوز زبان ساده ی قصه نقش بسیار مهمی در بیان مسائل آموزشی دارد. هرچند با توجه به تغییرات تکنولوژی ، تغییراتی اساسی در استفاده از قصه ها صورت گرفته است و به سختی رویکردهای سابق نسبت به قصه گویی ایجاد می شود ، اما با هماهنگی بین بخشهای مختلف نظام های آموزشی می توان خلا موجود در آن را پر کرد .
در این راستا توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد ، که یکی از بخشهای مهم ادبیات کودک ، قصه می باشد . قصه کودک را در همه ی اوقات زندگی پرورش می دهد و باعث مسرت خاطر ، وسعت تخیل و قوت تصور او می شود و نیز نیروی ابتکار و ابداع به او می بخشد . قصه هایی که کودکان می خوانند و می شنوند اثری عمیق در فکر و روحیه ی آنان می گذارد و آنها را برای رویارویی با مسائل رشد و معاشرت با دیگران آماده می سازد و نیز در درک و فهم مشکلات زندگی آنها را یاری می دهد .
قصه ، به ویژه در زمینه های زبان آموزی و آموختن کلمات تازه به کودکان نقش قاطعی دارد .
هدفهای برنامه ی ادبیات کودکان و به ویژه قصه در آموزش و پرورش دوره ی ابتدایی عبارتند از :
۱) کمک به پرورش قدرت بیان و عواطف و افکار کودکان
۲) تقویت و پرورش نیروی تخیل در کودکان
۳) تحریک قوه ی ابتکار و ابداع در کودکان
۴) ایجاد عشق و علاقه به ادبیات در کودکان
۵) رشد اعتماد به نفس کودک و علاقمند ساختن او به آزادی و عدالت اجتماعی
۶) برآوردن نیازهای عاطفی کودک و آماداه ساختن او برای دریافت پیامهای اخلاقی و انسانی و شهروندی خوب بودن .