در پی شکست قرارداد 1919، گروهی از دولتمردان انگلستان که به دنبال ایجاد دولتی مقتدر و نظامی در ایران با استفاده از نیروهای بومی بودند به اقدامات خود برای برگزیدن فردی نظامی که به خواسته های بیگانگان تن در دهد و مجری سیاست های آنان شود، شدت بخشیدند. در این میان، اردشیر جی که از دوره ناصرالدین شاه به عنوان مسئول تشکیلات جاسوسی انگلستان در ایران فعالیت می کرد، از سایرین موفق تر بود. او در مورد آشنایی با رضاخان در وصیت نامه خود می نویسد که از سال 1917 م. با قزاقی به نام رضا آشنا شده و او را تحت تعالیم خود قرار داده است. لازم به ذکر است که در این دوره، انگلیسی ها به شدت در پی نفوذ در نیروی قزاق بودند. به همین دلیل، اردشیر جی سعی داشت که با تربیت نیروهای مورد نظر خود قوای قزاق را تحت کنترل انگلستان درآورد تا در فرصت مناسب مورد استفاده قرار گیرند. همچنین سید ضیاءالدین طباطبایی که روزنامه نگاری مشکوک و ماجراجو بود، در اقدامی هماهنگ با سایر بخش های دست اندر کار طرح کودتا با همکاری دوستانش زمینه های کودتا را فراهم آورد. آنان موفق شدند در قوای قزاق نفوذ کنند و فرماندهی آن را تغییر دهند. اردشیر جی، رضاخان قزاق را به ژنرال آیرونساید که وظیفه خارج کردن نیروهای انگلیسی و برقراری حکومت نظامیان در ایران را برعهده داشت، معرفی کرد و نیروهای قزاق به سمت تهران حرکت کردند. در روز سوم اسفند، کودتاگران که با همکاری انگلیسی ها تجهیز شده بودند، با کمک مالی بانک شاهنشاهی و به فرماندهی رضاخان پایتخت را تصرف کردند و بدین ترتیب، کودتای سوم اسفند 1299 اتفاق افتاد. این کودتا آغاز سیاه ترین دوره در تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. با موفقیت کودتاگران زمینه روی کارآمدن رژیمی فراهم شد که بیگانگان ایجاد کرده بودند تا استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران را فدای منافع استعمارگران کنند. نگاهی به عوامل مؤثر در کودتای سوم اسفند 1299 کودتای 1299 را به ظاهر قوای قزاق به ثمر رساندند. آنها توانستند بدون هیچ دردسری قدرت را در کشور به دست بگیرند. تاریخ نویسان وابسته به رژیم پهلوی با بزرگ نمایی در خصوص وخامت وضعیت ایران قبل از کودتا رضاخان میرپنج را به عنوان منجی ایران معرفی می کنند و او را فرد مستقلی قلمداد می نمایند. عده ای دیگر که نمی توانند با توجه به اسناد متعدد نقش انگلستان را در وقوع کودتا نادیده بگیرند، اذعان دارند که رضاخان با کمک انگلیسی ها بر روی کارآمد اما پس از دست یابی به قدرت رویه و سیاستی مستقل اتخاذ کرد. به منظور بررسی این ادعاها عوامل مؤثر در کودتای 1299 را معرفی می نماییم. .1 کانون های استعماری: در تحلیل رایج از سیاست های انگلستان و استعمار در ایران معمولاً نگاه ها معطوف به دستگاه های رسمی و دیپلماتیک انگلستان است. این در حالی است که استعمار اروپایی بر بنیاد عملکرد کانون های اقتصادی و سیاسی غیر دولتی پدید آمده است که ضمن استفاده از ظرفیت های دیپلماتیک و عملکردهای رسمی دولت های متبوع دارای خصلت فراملیتی است و در مواقعی مستقل از دولت های متبوع عمل می کنند. نفوذ فوق العاده این کانون ها در ساختار سیاسی دولت های غربی موقعیتی برای آنها ایجاد کرده است که می توانند از امکانات آنها استفاده کنند. گستردگی فراملیتی این کانون ها، موجب پیدایش شبکه ای جهانی شده است که سیاست های خود را از طریق قدرتهای معارض پیش می برد. حضور فعال خاندان روچیلد و خانواده ساسون در کودتای 1299 حکایت از ارتباط تحولات ایران در آن زمان با منافع این کانون دارد که از سالها قبل ایران را هدف مطامع استعماری خود قرار داده بود. .2 حکومت انگلیسی هندوستان: با اشغال هندوستان توسط قوای انگلیس سرزمین ما جایگاه ویژه ای در برنامه های استعماری انگلستان یافت. اهمیت هندوستان برای استعمارگر پیر و لزوم حفظ آن، درکنار مطامع استعماری آنان در ایران باعث شد که کشور ما جولانگاه شبکه های اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا گردد. اعضای این شبکه در پوشش های تجاری - اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی اطلاعات ارزنده ای را در اختیار کشور متبوع خود گذاشته و در شکل دهی به تحولات ایران نقش ویژه ای ایفا کردند. در بعد دیپلماتیک افرادی نظیر سرجان ملکم، سرگوراوزلی، سرجان مک نیل، سرهنگ شیل، چارلز آلیسون، هنری راولینسون، سر هنری دراموندولف نمونه های بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی و ضمن لطمه زدن به منافع کشور ما با تحمیل قراردادها، اطلاعات گسترده ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه نموده و با تشکیل کانون های استعماری نظیر فراماسونری حلقه ای از مأموران استعمار را در ایران سازمان دادند. در کنار این اقدامات به ظاهر دیپلماتیک، با توسعه فعالیت روسیه در آسیای میانه و تهدید هندوستان از طریق افغانستان پس از جنگ کریمه، جاسوسان حرفه ای از سوی حکومت هند بریتانیا در ایران مستقر شدند و موفق به ایجاد شبکه گسترده جاسوسی گردیدند. «مانکجی لیمجی هاتریا» مؤسس این شبکه بود که در دوره ناصری در پوشش رسیدگی به امور زرتشتیان از هند به ایران آمد. این فراماسون هندی به سرعت توانست باطیف گسترده ای از فراماسون ها، روشنفکران، بابی ها و بهائیان رابطه برقرار کند. ارتباط وی با جلال الدین میرزا، رئیس فراموشخانه ملکم، آخوندزاده، میرزا ملکم خان و. . . گفت وگو در خصوص باستان گرایی، تاریخ سازی برای بابیه وبهائیه با استخدام بهائیان سرشناسی نظیر ابوالفضل گلپایگانی در تجارتخانه خود شمه ای از اقدامات وی است که تأثیری مخرب بر وضعیت سیاسی ایران داشت. جانشین وی اردشیر ریپورتر بود که دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه یعنی در 1311 قمری به ایران آمد. وی طی سال های طولانی حضور در ایران دربسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت ساز، حضور جدی و فعال داشت.