علیقلی خان سردار اسعد چهارمین فرزند حسینقلی خان ایلخانی است. او پس از کشته شدن پدرش، یکسال در زندان ظل السلطان بسر برد و خانوادهً آنها تا زمان بقدرت رسیدن اتابک در انزوا بسر بردند. اما با بقدرت رسیدن اتابک، باز ستاره ًاقبال آنها درخشید و برادرش اسفندیارخان سردار اسعد اول، ایلخانی بختیاری و خودش فرماندهً سواران بختیاری در تهران شد. در قتل ناصرالدین شاه ماًمور نظم تهران گردید و در زمان مظفرالدین شاه نیز فرماندهً سواران بختیاری با لقب سرتیپی باقی بود. در سال 1314 هجری قمری هزار تومان مقرری به پاس وفاداریش به دولت برای او تعیین گردید. مدتی نیز به عنوان ایلخانی بختیاری از جانب مظفرالدین شاه انتخاب شد. اما در این سمت با رقابت شدید برادرش نجفقلی خان صمصام السلطنه که از او بزرگتر و طبق پیمان نامه های سران ایل، حق ایلخانیگری از آن او بود، مواجه شد و کنار گرفت. او بعد از عزل اتابک دیگر به گارد سلطنتی مراجعه نکرد و بیشتر اوقات خود را در بختیاری گذرانید. در سال 1318 هجری قمری به هندوستان و مصر سفر کرد و به زیارت مکه نائل گردید و سپس عازم پاریس شد. دوسال تمام در پایتخت ها و شهرهای مهم اروپا زندگی کرد و به عضویت فرماسونری درآمد.
او در سال 1320 هجری قمری به تهران آمد. در سال 1321 هجری قمری که اسفندیار خان، برادر بزرگش فوت کرد، راهی بختیاری شد و بین برادران و عموزاده هایش ( فرزندان حاج امامقلی خان ) صلح و آشتی برقرار کرد. در سال 1322 هجری قمری به پیشنهاد عین الدوله از طرف مظفرالدین شاه لقب سردار اسعد و نشان حمایل بوی داده شد و ماًمور نظم لرستان گردید.
پس از افتتاح مجلس اول، در 18 شعبان 1324 هجری قمری برای معالجهً چشم خود باردیگر به اروپا رفت و در پاریس اقامت گزید و به مطالعه و ترجمهً کتب خارجی پرداخت. پس از بمباران مجلس، در روز سه شنبه 24 جمادی الاول سال 1326 هجری قمری که تعدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند او در پاریس بود.
سردار اسعد در بین خوانین بختیاری، امتیازات ویژه ای داشت. در تاریخهای بختیاری که شرح اختلافات و درگیری های داخلی را نگاشته اند، بندرت از او در دسته بندیهای خانوادگی یاد شده است. سردار اسعد را می توان محور اتحاد در ایل دانست. سردار ظفر می نویسد: " حاج علیقلی خان هیچوقت مایل به جنگ نبود، خاصه جنگ مابین بنی اعمام و برادران".
سردار اسعد در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را با حضور گسترده اش در دستگاه دولتی از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود. سردار اسعد در آثار مربوط به رجال معاصر دارای سیمای مثبت و روشنی است. قزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانسته است. علاقه به علم و دانش و مطالعهً کتب داخلی و خارجی، بخصوص مطالعه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگی های دیگر اوست؛ قزوینی می نویسد:
"من آن مرحوم را خوب می شناسم و در تمام مدت اقامت او در پاریس هفته ای دوسه مرتبه او را می دیدم و غالبا صحبت ما از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار علاقه داشت ".
وی دراین باره اشاره به تالیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتابهای زیادی از زبانهای خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جمله سفرنامهً شرلی تاورنیه و مجلات و کتب آبی انگلیسی را می توان نام برد. ملک زاده در این باره می نویسد:
"حاج علیقلی خان سردار اسعد که از خوانین روشنفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معلمینی از تهران برای تدریس اجیر نمود؛ و نظافت آن مدرسه را به شیخ علی ناظم که از مردان روشنفکر بود سپرد
وی می آفزاید، بدستور او تعدادی از دانش آموزان این مدرسه به خارج اعزام شدند. کسروی نیز او را مردی دانش دوست و آگاه دل نامیده است؛ و یحیی دولت آبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از افراد علم دوست در رجب 1315 هجری قمری تشکیل شده است، می آورد. و احمد پژوه وی را یکی از چهار پنج تن مبارز با وقوف به کار، آگاه و صمیمی می داند.
بنا به تصریح ملک زاده، سردار اسعد همکاری خود با مجامع آزادیخواهی را از سال 1322 هجری قمری آغاز کرده است. در دوازدهم ربیع الاول همین سال، جلسه ای از رجال آزادیخواه در باغ شخصی سلیمان خان میکده و به رهبری او برگزار شد. ملک زاده این مجمع را هستهً اصلی انقلاب مشروطیت ایران می داند.
گرچه نام سردار اسعد در لیست اصلی نیامده است، اما او می نویسد:
"بطوری که نگارنده این تاریخ از کسانی که هنوز زنده اند و در آن جمع حضور داشته اند تحقیق کرده ام، بحرالعلوم کرمانی، برادر شهید سعید مرحوم روحی و حاجی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری و سلیمان میرزا هم در آن جلسه حضور داشتند".
اما با این وجود در طی سالهای بعد تا سال 1326 هجری قمری از او برای حمایت از مشروطه حرکتی مشاهده نگردیده است، و یا نگارنده به موردی دسترسی نیافتم. قبل از سال 1324 هجری قمری که مبارزه ضد استکباری مردم شکل می گرفت، سردار اسعد مشغول امورات ایل بختیاری بوده و افزون طلبی هایی از او و برادرش سردار ظفر مشاهده می گردد، و چنانکه گفته شد در سال 1324 هجری قمری عازم اروپا می شود.
سردار اسعد همکاری خود با آزادیخواهان را پس از بمباران مجلس شورای ملی و در سال 1326 هجری قمری بطور آشکار، آغاز کرده است. در این سال، با تجمع مشروطه خواهان و رجال مخالف محمدعلی شاه در اروپا، سردار اسعد نیز به جرگه آنان پیوست. این افراد در سه شهر متمرکز شده بودند.
کتیبه سردار اسعد
این کتیبه به دستور حاج علیقلی خان سردار اسعد در سال 1323 هجری قمری نوشته شده است. این کتیبه شجرنامه او و ریاست اجدادش بر ایل بختیاری را بیان می کند. محل این کتیبه در منطقهً با صفایی در پنج کیلومتری جنوب فارسان معروف به پیرغار می باشد. شنیدم که جمشید فرخ سرشت بر چشمه و بر سنگی نوشت بر این چشمه چون ما بسی دم زدند برفتند تا چشم بر هم زدند.
چنین گوید حاج علیقلی خان سردار اسعد ابن حسینقلی خان ایلخانی ابن جعفر قلی خان ابن حبیب الله خان ابن عبدال خان بن علی صالح خان ابن عبدالخلیل آقا ابن خسروآقا ابن غالب آقا ابن حیدر که اجداد من همه وقت به ریاست طائفهً هفت لنگ بختیاری برقرار بودند تا زمان پدرم حسینقلی خان ایلخانی، طوائف چهارلنگ و جوانکی گرمسیر و سردسیر و فلارد، ضمیمهً حکومت او شدند. در سنه 1299 هجری قمری مرحوم برادر ارشدم، اسفندیارخان سردار اسعد، در اصفهان شش سال محبوس ماند؛ حکومت بختیاری و مضافات با اعمام کرامم بود. بعد از شش سال برادرم مرخص و به منصب سردار اسعد منصوب شد. چند سال با اعمام و بنی اعمام دشمن و جنگهای خونریز کردیم. عاقبت صلح کرده متحد شدیم تاکنون که سنه 1323 هجری قمری و سال دهم جلوس اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار خلدالله ملکه می باشد؛ با وجود وفات چهار نفر از بزرگان با کمال اتحاد مشغول ریاست هستیم از ثمرهً اتحاد براملاک موروثی افزودیم. الآن که ربع چهارمحال و تمام رامهرمز، زیدون، و حومهً بهبهان املاک زیادی از عربستان چندین قریه از بربرود، چندین قریه از لنجان و سمیرم ملک زر خرید این خانواده است. از چهارمحال ناحیهً میزدج و چند قریهً دیگر ملکی من و گرامی برادرم حاج خسروخان سالار ارفع است. امید که اولاد و احفاد ما اتحاد را از دست ندهند.
در پائین این کتیبه این جمله افزوده شده است: " در تاریخ هفتم محرم 1336 هجری قمری مطابق اول میزان مرحوم سردار اسعد در طهران به رحمت ایزدی پیوست.
همچنین این جمله نیز افزوده گردیده است: " لغو شد القاب در سال اول هزار و سیصد و چهار شمسی بامر مجلس شورای ملی یک دسته که از حیث تعداد زیادتر بودند و از حیث نام و آوازهً حکومتی مشهورتر، افرادی بودند که در پاریس جمع شده بودند. علاءالدوله ، سردار اسعد، ظهیرالسلطان، احتشام السلطنه، مخبرالسلطنه و امیر اعظم از آن جمله بودند. اینها از گروه اعیان، وزراء، شاهزادگان و نمایندگان مجلس بودند، و افرادی از این قبیل با آنها در تماس بودند، مانند محمد خان قزوینی، دکتر اسماعیل خان مرزبان(امین الملک)، دکتر جلیل خان ثقفی، دکتر عبداللطیف گیلانی و چند تن دیگر.
دسته دوم لندن را پایگاه خود قرار داده بودند و کمیتهً ایران را به کمک عده ای از انگلیس ها تاًسیس کرده بودند. تقی زاده، میرزا آقا تبریز(حسین زاده تبریزی) و سید محمد صادق طباطبایی از این گروه بودند و معاضد السلطنه پیر نیا نیز ابتدا در جمع آنها بود.
دسته سوم کسانی بودند که در سویس مستقر شدند. علی اکبر دهخدا، قاسم خان صوراسرافیل و معاضد السلطنه پیرنیا چهرهای معروف آنها بودند. هتل لاپرری در شهر ایوردن مرکز تجمع آنها بود. این گروه نظام نامهً ترکهای جوان را در اختیار داشتند و بر اساس آن فعالیت می کردند.
این سه گروه هماهنگی کاملی نداشتند و ترکیت سیاسی آنها با هم فرق می کرد. اما در موقعیت حساس سال 1326 هجری قمری با هم متحد شدند.
سردار اسعد، در این برهه حساس از تاریخ ایران، در بین این مجامع، مهره ای است که به لحاظ موقعیت حساس و قدرت جنگی ایل بختیاری، برای نجات کشور از استبداد محمد علیشاهی برگزیده می شود. زیرا به لحاظ عدم وجود نیروی نظامی سازماندهی شده، قدرت نیروئی ایلات تعیین کننده بود. پاولویچ می نویسد:
"ایلها، یگانه نیروی مسلح کشور محسوب می شدند. به علت ضعف شاه، نیروی مسلح ایلها برای نگهداری تاج سلطنتی بهر قیمتی می بایست حفظ شود ".
قدرت ایل بختیاری در بین ایلات در این زمان، تعیین کننده بود. بطوریکه شاه نیز برای نجات خود به آنها دل بسته بود و چنانکه گفته شد، عین الدوله برای غلبه بر تبریز، هزار سوار بختیاری درخواست کرده، و خود خوانین نیز براین قدرت واقف بودند و حتی آنهایی که در رکاب شاه بودند نیز گاهی وسوسه می شدند که به مشروطه خواهان بپوندند و نام نیکی از خود بر جای بگذارند. شاه نیز از پیوستن آنها به انقلابیون وحشت داشت.