اِبْنِ خُرْدادْبِهْ، ابوالقاسم عُبَیدالله بن عبدالله بن خردادبه (د ح 300ق/913م). مؤلفان نام و نام پدر او را به گونههای متفاوت آوردهاند: مسعودی (1/22) نام او را عبیدالله بن عبدالله به خرداذبه و ابن ندیم (ص 165) عبدالله بن احمد خرداذبه و ابن حجر عسقلانى (4/96) عبیدالله بن احمد آورده است، ولى به احتمال قوی نام وی عبیدالله و نام پدرش عبدالله بوده است. محمد بن جریر طبری (225-310ق/840 -922م) که در زمان حیات ابن خردادبه مىزیسته، نام پدر او را عبدالله ابن خرداذبه نوشته است (8/556) و گمان نمىرود که نام پدرش احمد بوده باشد. نام جدّ او را به صورت خرداذبه (خردادبه) آوردهاند. خرداذبه یا خُرَّداذبه ظاهراً به معنای «داده نیک خورشید» یا «آفریده خورشید نیک» است ( 2 EI). کراچکوفسکى بر پایه تحقیقات آماری1، نالینو2 و اسکیاپارِللى3 پیرامون نوشته ابوعبدالله محمد بن محمد ادریسى این نام را به همین صورت پذیرفته است )، IV/283) اما در نسخهای منحصر به فرد از مختار من کتاب اللّهو و الملاهى ابن خردادبه که اغناطیوس عبده خلیفه، روحانى یسوعى و مدیر مجله المشرق آن را در 1961م در بیروت به چاپ رسانده، این نام به شکل خُرزادبِهْ نیز آمده است (محمد، 316).
نام خرزاد در نوشتههای کهن پارسى مسبوق به سابقه است. یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى خرزاد پسر هرمزد را در جلولا جانشین خویش کرد (مقدسى، البده، 5/177). یکى از فرمانروایان ایرانى یمن نیز خرزاد نام داشت که 6 ماه در آن سرزمین پادشاهى کرد (مسعودی، 2/63). محمد محمدی درباره نام جدّ این جغرافىنگار تردید روا داشته است (ص، 316-317)، ولى سایر مؤلفان او را خردادبه نامیدهاند. به هر تقدیر این نام چه خردادبه بوده باشد و چه خُرزادبه، گفته شده که خردادبه ایرانى و نخست به آیین زرتشت بوده و از سوی برمکیان دین اسلام را پذیرفته است (ابن ندیم، 165). از پدر ابن خردادبه، عبدالله آگاهى اندکى بر جای مانده و آن نوشته طبری پیرامون حوادث سال 201ق/816م است که گوید وی در این سال والى طبرستان بود، دو ناحیه از ولایت دیلم را گشود و آن را به ولایات اسلامى افزود. وی جبال طبرستان را نیز فتح کرد و شهریار پسر شروین را از تخت شاهى طبرستان فرود آورد. عبدالله بن خردادبه، مازیار پسر قارن را نزد مأمون فرستاد و ابولیلى شاه دیلم را بىپیمان به اسیری گرفت (8/556).
شاعری به نام سلاّم خاسر، عبدالله بن خردادبه را مردی امین و استوار نامیده است (همانجا). از اسلام آوردن خردادبه که به دست برمکیان صورت پذیرفته، چنین برمىآید که وی از مردم خراسان بوده است. عبیدالله بن عبدالله بن خردادبه نیز در خراسان و در خاندانى ایرانى دیده به جهان گشود. در مورد سال ولادت و مرگ او اختلاف است. مؤلفان دو تاریخ، سال 205ق/820م (زرکلى، 4/343) و سال 211ق/826م (محمدی، 317) را به عنوان زمان ولادت ابن خردادبه ذکر کردهاند. وی در اوایل زندگى به بغداد رفت و در سایه توجه و مراقبت پدر به تحصیل دانش پرداخت و مدتى نیز نزد اسحاق موصلى موسیقىدان بزرگ و مشهور آن عصر به فراگرفتن هنر موسیقى اشتغال ورزید (کراچکوفسکى، .(IV/146 چنین به نظر مىرسد که ابن خردادبه در روزگار خلافت الواثق بالله (227-232ق/842 -847م) از امکانات پرورشى و مطالعاتى گستردهای برخوردار بوده و مدتى در بخشى از سرزمین ماد قدیم که جغرافىنویسان آن را جبال مىنامیدند، «صاحب البرید و الخبر» یعنى رئیس پُست و اطلاعات بود. گمان مىرود وضع دربار عباسیان موجب انتصاب وی به مقام صاحب البرید شده باشد و شاید همین شغل سبب تألیف اثر جغرافیایى او پیرامون راهها و کشورها بوده است.
جبال یا جبل شامل منطقه وسیعى از ماد کهن بود که محتمل است جایگزین نام ماد غربى شده باشد، زیرا در بیشتر نوشتهها نام جبال در کنار آذربایجان آمده است. در روزگار جانشینان مأمون که همزمان با دوران زندگى ابن خردادبه بوده، امارت ولایت جبل همره با آذربایجان بوده است (حمزه اصفهانى، 146). سالهای خدمت و زمان انتصاب ابن خردادبه در سمت «صاحب البرید و الخبر» دقیقاً مشخص نیست (کراچکوفسکى، )، IV/148 ولى جای تردید نیست که وی در عهد خلافت معتمد خلیفه عباسى (256- 279ق/870 -892م) مدتى این سمت را داشته است (ابن حجر، 4/96). چنین به نظر مىرسد که این شغل موجب آگاهى وسیع ابن خردادبه پیرامون وضع راهها، میزان خراج و اوضاع جغرافیایى و اداری ایران و سرزمینهای اسلامى و غیراسلامى و نیز سبب تألیف کتاب شده باشد. او یکى از ندیمان و خاصّانِ با نفوذ معتمد خلیفه عباسى به شمار مىرفت (ابن ندیم، 165؛ کراچکوفسکى، همانجا). مقدسى مىنویسد که ابن خردادبه «وزیر خلیفه بود و به دانشهای انباشته در گنجینههای امیرالمؤمنین دست داشت» ( احسن التقاسیم، 362). بىگمان نزدیکى او با خلیفه و شرکت در خوشگذرانیها و سرگرمیهای ادبى و هنری سبب شد که ابن خردادبه جز از رشته جغرافیا به مطالعه و نوشتن آثاری در زمینههای ادب، موسیقى، طباخى، و غیره نیز بپردازد. این نکته را از نامهای نوشتههای او مىتوان یافت.
تاکنون 10 اثر از ابن خردادبه شناخته شده است که 8 اثر آن با نامهای: کتاب ادب السّماع، کتاب جمهره انساب الفرس و النّوافل (یا النّواقل)، کتاب المسالک و الممالک، کتاب الطبیخ، کتاب اللّهو و الملاهى، کتاب الشراب، کتاب الانواء، کتاب الندام و الجلساء (یا النّدماء و...) در الفهرست ابن ندیم آمده است (ص 165). نام دو کتاب دیگر ابن خردادبه را ابن ندیم ذکر نکرده است، ولى در نوشتههای مسعودی و گردیزی نام آنها آمده است. مسعودی در شرح ملاحت تصنیف و چیرهدستى ابن خردادبه در کار تألیف و پیروی مؤلفان معتبر از او، از اثر وی به نام کتاب الکبیر فى التاریخ یاد کرده است (1/22). گردیزی در شرح احوال و انساب ترکان از کتاب اخبار نوشته ابن خردادبه سخن به میان آورده است (ص 545). آنچه گردیزی بدان اشاره مىکند، در کتاب المسالک و الممالک و رساله مختار من کتاب اللهو و الملاهى نیست. به نظر عبدالحى حبیبى، گردیزی مطالب خود را از کتاب جمهره انساب الفرس او گرفته است (حبیبى، 7). اما آنچه محتمل به نظر مىرسد این است که منظور کتاب اخبار در تاریخ گردیزی همان کتاب الکبیر فى التاریخ باشد.
از مجموع آثار ابن خرداد به متأسفانه جز دو اثر المسالک و الممالک و مختار من کتاب اللهو و الملاهى بقیه از بین رفته است. مؤلفان قدیم غالباً به آثار ابن خردادبه اشاره مىکنند و گاهى منقولاتى از آنها را به دست مىدهند. مسعودی درباره کتاب الکبیر او چنین مىنویسد: «مؤلفان معتبر پیرو او شدند و از او اقتباس کردند و به راه وی رفتند و اگر خواهى صحت این گفتار بدانى کتاب الکبیر فى التاریخ او را بنگر که از همه کتابها جامعتر و منظمتر و پرمایهتر است و اخبار بیشتری درباره اقوام و سرگذشت ملوک عجم و دیگران دارد. از جمله کتابهای گرانقدر وی المسالک و کتابهای دیگر است که اگر بجویى توانى یافت» (1/22).
از نوشته مسعودی چنین برمىآید که این اثر ابن خردادبه عمدتاً به تاریخ ایران پیش از اسلام اختصاص داشته است. گویا شخصیتى از عباسیان در تألیف کتاب المسالک مشوق ابن خردادبه بوده است (کراچکوفسکى، همانجا) و تنى چند از جغرافىنگاران عهد اسلامى آثار خود را زیر عنوان المسالک و الممالک نوشتهاند. ابن ندیم، ابوالعباس جعفر بن احمد مروزی را نخستین نویسنده کتاب المسالک دانسته و نوشته است که اثر او پایان نپذیرفت و خود او در اهواز درگذشت، کتاب وی را به بغداد بردند و به سال 274ق/887م در آنجا فروختند (ص 167). از نوشته ابن ندیم مىتوان چنین نتیجه گرفت که نگارش کتاب ناتمام مروزی احتمالاً مربوط به همین تاریخ بوده است، اما بارتولد معتقد است که همین نوشته ابن ندیم موجب مىشود که نسبت به قدمت نگارش کتاب المسالک و الممالک مروزی تردید روا داشت .(VIII/513) در الفهرست از کتاب المسالک و الممالک ابن خردادبه نیز ذکری به میان آمده است، ولى ابن ندیم از زمان حیات ابن خردادبه سختى به میان نیاورده و تنها وی را از زمره ندیمان و خاصّان معتمد خلیفه عباسى شمرده است (ص 165). ابن خردادبه اثر خود را به یکى از شخصیتهای سلسله عباسیان تقدیم داشته و بىآنکه به ذکر نام شخصیت مذکور بپردازد او را به عنوان دوم شخص مخاطب قرار داده است (بارتولد، 13).
زندگى ابن خردادبه و زمان تدوین اثر او را دخویه در دیباچه طبع وی از کتاب المسالک به تفصیل آورده است. دخویه مىکوشد ثابت کند که ابن خردادبه نخست کتاب خود را در حدود 232ق/847م آخرین سال خلافت الواثق بالله نوشت و پس از آن به تناوب مطالبى بر آن افزود و سرانجام «تحریر دومى» از آن به دست آمد، اما پیش از 272ق/885م در دوران خلافت معتمد کامل نشد (دخویه، مقدمه، .(20 هرگاه تاریخ ارائه شده از سوی دخویه درست باشد، آنگاه دو نکته مشخص مىگردد: نخست آنکه ابن خردادبه در روزگار الواثق بالله به ریاست دیوان برید و خبر منصوب گردیده، دیگر آنکه کتاب المسالک وی قبل از کتاب ابوالعباس جعفر بن احمد مروزی نوشته شده است. مارکوارت خلاف نظریه دخویه را ابراز داشته و معتقد است که تاریخ نخستین تحریر کامل کتاب ابن خردادبه پیش از 272ق نبوده است (ص .(390 مارکوارت معتقد است که ابن خردادبه در کتاب خود که دخویه آن را تألیف مقدم و متعلق به سال 235ق/849م مىداند از وجود تُغُزْغُزْ در اراضى تورفان آگاهى داشته است. این مطلب علىرغم نظر دخویه نمىتواند مربوط به دوران پیش از 252ق/866م باشد. بارتولد استدلال مارکوارت مبنى بر ردّ نظر دخویه را کافى و قانع کننده نمىشمارد. وی معتقد است محلى که جغرافىنگاران عرب جایگاه تغزغز مىنامیدند، بنابر مآخذ چینى اقامتگاه ایغوران بود که پس از 225ق/840م توسط قرغیزان از سرزمین مغولستان بیرون رانده شدند و در حدود 252ق در اراضى نزدیک تورفان سکنى گزیدند. از اینجا چنین نتیجه گرفته شده که گویا تغزغز مندرج در مآخذ عربى و اویغوران در مآخذ چینى یکى هستند. بعضى دانشمندان از جمله ماکوارت این نکته را محقق و ثابت شده مىپنداشتند. حال آنکه در مآخذ عربى نام تغزغز مدتها پیش از این تاریخ وجود داشته. در نخستین اثر جغرافیایى عربى که دست کم متعلق به نیمه نخست سده 9م است به سرزمین تغزغز اشاره شده است. طبری نیز از وجود تغزغز در 205ق/820م در ناحیه اسروشنه یاد کرده است (بارتولد، II(I)/554-555 .(VIII/514,