مقدمه:
بر خلاف هوش و استعداد که توانایی هستند سبک یادگیری توانایی نیست. از این رو، سبک یادگیری به اینکه یادگیرنده چگونه یاد می گیرد اشاره می کند نه به اینکه به چه خوبی از عهده یادگیری برمی آید. بنابراین افراد متناسب با تفاوتهای فردی خود در یادگیری از سبکهای متفاوت استفاده می کنند. می توان سبک یادگیری را به عنوان روشی که یادگیرنده در یادگیری خود آن را به روشهای دیگر ترجیح می دهد تعریف کرد. به همین سبب بعضی روانشناسان پرورشی از جمله وولفلک[1](2004) اصطلاح ترجیح یادگیری را بهتر از سبک یادگیری می دانند و برای آن تعریف زیر را ارائه می دهند: راههای مورد پسند فرد برای مطالعه و یادگیری، مانند استفاده از تصاویر به جای کتاب، کارکردن با دیگران عوض به تنها کارکردن، یادگیری موقعیت های ساختمند در مقابل موقعیت غیر ساختمند، و غیره(ص 120) سبک یادگیری یا ترجیهات افراد بسیار گوناگونند با این حال می توان آنها را به سه دسته شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم کرد( سیف، 1387).
سبک یادگیری دانش آموزان از جمله مسائلی است که آموزش و پرورش امروز با آن مواجه است، و معلمان و دیگر کادر آموزشی را با مشکلات مهمی مواجه کرده است. زیرا معلمانی در تدریس خود موفق هستند که با سبک یادگیری دانش آموزان خود آگاه باشند و بتوانند روش تدریس خود را بر اساس سبک یادگیری دانش آموزان انتخاب و استفاده کنند. و همچنین کادر آموزشی باید در انتخاب اهداف، محتوا و دیگر امکانات آموزشی باید از سبک یادگیری دانش آموزان آگاه باشند و متناسب با آن اقدام کنند. همچنین دیدگاهی روشن و دقیق از مفهوم تیزهوشی برای هرگونه تصمیمگیری و سیاستگذاری در امر آموزش و پرورش تیزهوش امری ضروری و بنیادین است. تا هنگامی که مفهوم تیزهوشی با دقت معلوم و تعریف نشود، گزینش تیزهوش و تمرکز در آموزش و پرورش آنان ناممکن خواهد بود (محبی, 1386).
دیوید کلب(1981) به منظور فراهم ساختن درک بهتری از روشهای متفاوت افراد در یادگیری وحل مسئله، نظریه سبکهای یادگیری خود را مطرح ساخت. وی که سبک یادگیری را روش فرد در تاکید بر برخی از تواناییهای یادگیری نسبت به دیگر تواناییهای یادگیری می داند معتقد است آگاهی افراد از پیامدهای سبکهای یادگیری خود ودیگر روشهای یادگیری در دسترس، مزیتهای برای آنان دارد. نظریه یادگیری تجربی اساس نظریه کلب است.ازآنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تاکید می نماید. یادگیری تجربی نامیده می شود. از این رو، تاکید برتجربی بودن یادگیری سبب تمایز این نظریه از سایر نظریه های یادگیری می شود وتفاوت آن را با نظریه های یادگیری شناختی ونظریه یادگیری رفتاری که نقش تجربه ذهنی را در فرایند یادگیری نمی پذیرند. مشخص می کند. دراین نظریه، یادگیری فرایندی توصیف می شود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید می کند.
لذا محقق در پژوهش حاضر به دنبال بررسی سبک یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی شهرستان گرمی و مقایسه دو گروه می باشد. لذا مسئله محقق در پژوهش این است که آیا بین سبک یادگیری دوگروه (دانش آموزان عادی و تیزهوش) تفاوت وجود دارد یا خیر؟ که در حین انجام پژوهش به مسئله حاضر جواب داده خواهد شد.
روش
تحقیق حاضر با توجه به روش گرد آوری داده ها و ماهیت، توصیفی از نوع پیمایشی می باشد و از نظر هدف تحقیق، علی مقایسه ای است.
جامعه آماری مورد مطالعه
جامعه آماری در پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان اول و دوم متوسطه مدارس عادی و تیزهوش شهرستان گرمی در سال تحصیلی 93-92 می باشد.که تعداد آنها 1800 نفر می باشد..
حجم نمونه و روش نمونه گیری (در صورت نمونه گیری)
روش نمونه گیری در پژوهش حاضر به صورت تصادفی ساده بود. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شده است که تعداد آنها 100 نفر بود.