صداها هر روز گوش ما را آماج قرار می دهند ، صداهایی مانند سروصدای عبور وسایل نقلیه و بوق اتومبیل ها خنده کودک ، پارس سگ و ترنم باران . از راه این صدا هاست که هر چه را که رخ می دهد در می یابیم ، برای برقراری ارتباط با محیط خود به صداها نیاز داریم .
با گوش دادن به گفتار ، فریاد و صدای خنده دیگران ،آموخته ایم که دریابیم آنها به چه می اندیشند و چه احساسی دارند. اما سکوت و نبود صدا نیز می تواند گویا باشد . هنگامی که هیچ صدایی در خیابان نمی شنویم ، می فهمیم که اتومبیلی نمی گذرد .
هنگامی که کسی پاسخ پرسشی را نمی دهد ویا جمله ای را ناتمام می گذارد ، توجهمان بی درنگ جلب می شود و از سکوت او برداشتی می کنیم .
صدا ها ممکن است به گوش ما خوشایند یا ناخوشایند باشند . خوشبختانه می توانیم حواسمان را به صداهایی خاص معطوف کنیم و آنهایی را که برایمان جالب نیستند نا شنیده بگذاریم . در یک مهمانی ، اگر بخواهیم می توانیم صدای کسانی را که نزدیکمان هستند ناشنیده بگیریم و توجهمان را به گفتگویی که در آن سوی اتاق جریان دارد معطوف کنیم .
شاید مقصود جان کیج (۱۹۹۲-۱۹۱۲ )در اثرش با عنوان چهار دقیقه و سی و سه ثانیه ،که در آن پیانیست به مدت ۴دقیقه و ۳۳ ثانیه در برابر پیانو نشسته و هیچ چیز نمی نوازد ، نمایاندن همین نکته باشد . سکوت شنوندگان را وامی دارد تا متوجه تمام سرو صداهای محیط یا صداهایی شوند که خود پدید می آورند . به تعبیری شنوندگان این قطعه را می آفرینند .
برای درک این تاثیر، به صداهایی که در همین لحظه سکوت پیرامون شما را انباشته است گوش دهید .
صداهایی که می شنویم چه هستند؟ صوت چیست؟ چه چیز آن را پدید می آورد و ما چگونه آن را می شنویم . صوت با نوسان یک شیء،مانند میزی که بر آن مشت کوبیده یا سیمی که بر آن زخمه زده شده باشد ، پدید می آید . نوسان ها از راه یک واسطه ، به طور معمول هوا ، به گوش ما منتقل می شوند.
بر اثر این نوسان ها پرده گوش به نوسان در می آید و پیام های عصبی یا سیگنال هایی به مغز گسیل می شوند . در مغز ، پیام های عصبی دستچین ، منظم و تفسیر می شوند . موسیقی بخشی از این جهان صوتی، و هنری است مبتنی بر نظام اصوات در قالب زمان .
موسیقی را از راه شناخت چهار ویژگی بنیادی صداهای موسیقایی ، یعنی : زیرو بم ( ارتفاع صوت ) ، دینامیک (شدت صوت ) ، رنگ صوتی ( طنین صوت ) و کشش (مدت تداوم صوت ) ، صداهای دیگر متمایز می سازیم . اکنون به بررسی سه ویژگی نخست صداهای موسیقایی می پردازیم .
زیرو بم یا ارتفاع صوت
ارتفاع زیر یا بم بودن هر صوت نسبت به دیگر اصوات است . بی تردید متوجه شده ابد که اغلب مردان با صدایی بم تر از زنان و کودکان صحبت می کنند و آواز می خوانند . هنگام خواندن یک ترانه نیز واژه ها نسبت به یکدیگر با زیرو بم های متفاوتی ادا می شوند .
گفتار بدون زیر و بم خسته کننده است و بدتر آنکه بدون صداهای زیر و بم گوناگون ، موسیقی به معنایی که می شناسیم وجود نخواهد داشت . زیر و بم صداها با بسامد نوسان های آن تعیین می شود. هر چه نوسان تندتر، صدا زیرتر و هر چه کندتر باشد صدا بم تر خواهد بود .
بسامد نوسان بر حسب سیکل در ثانیه سنجیده می شود . به طور عام هر چه شیء نوسان کننده کوچکتر باشد نوسانی تندتر خواهد داشت و صدای حاصل از آن زیرتر خواهد بود . ازمیان دو سیم که درازای متفاوتی دارند سیم کوتاه تر با زخمه زدن صدایی زیرتر ایجاد می کند همانند سیم های کوتاه ویولون نسبت به سیم های طویل کنترباس .
صد صدایی که دارای زیرو بم یا ارتفاع معین باشد ، صدای موسیقایی نامیده می شود . چنین صدایی دارای بسامد معین ، برای نمونه ۴۴۰ سیکل در ثانیه ، است.نوسان های یک صدای موسیقایی دقیق است و در فواصل زمانی منظم ویکسان به گوش می رسد .
از سوی دیگر سر و صداها زیر و بمی معینی ندارند و از نوسان هایی نامنظم پدید می آیند . دو صدای موسیقایی هنگامی متمایز به گوش می رسند که زیر و بمی آن ها متفاوت باشد . تفاوت زیر و بمی یا ارتفاع دو صدای موسیقایی فاصله نامیده می شود .
زمانی که فاصله ی میان دو صدا یک اکتاو باشد آن دو کیفیتی بسیار مشابه خواهند داشت . در این حالت بسامد صدای زیرتر دو برابر دیگری است . به عنوان مثال اگر بسامد صدای بم تر ۴۴۰ سیکل در ثانیه باشد ، بسامد صدای دیگر ۸۸۰ سیکل در ثانیه خواهد بود .
هنگامی که دو صدا با فاصله اکتاو و همزمان به صدا در آیند ، چنان در هم می آمیزند که به نظر می آید در صدایی واحد ادغام می شوند . فاصله اکتاو در موسیقی دارای اهمیت است .
این فاصله ، فاصله میان نخستین و آخرین صداهای موجود در گام معروف موسیقی است .
گام زیر را به آرامی از چپ به راست بخوانید :
سی دو سی لا سل فا می ر دو
می بینید که با رسیدن به نت دو بالا فاصله اکتاو را با هفت صدا که هر کدام زیر و بمی متفاوتی دارند پر کرده اید . این گروه هفت صدایی ، اساس موسیقی در تمدن غرب بوده است . صداهای هفت گانه با شستی های سفید پیانو نواخته می شوند .
با گذشت زمان ، پنج صدا به هفت صدای اصلی افزوده شد این صداها با شستی های سیاه پیانو نواخته می شوند . تمام صداهای دوازده گانه مانند هفت صدای اصلی در اکتاو های بالاتر و پایین تر از خود مضاعف می شوند . ( در موسیقی غیر غربی اکتاو ممکن است به تعداد دیگری از صداها تقسیم شود . برای نمونه ، هفده یا بیست و دو صدا ) .
فاصله ی میان بم ترین و زیر ترین صداهایی که یک آواز خوان یا یک ساز می تواند اجرا کند ، وسعت صوتی یا به طور ساده وسعت نامیده می شود . وسعت صدای کسی که تعلیم آواز ندیده است به طور معمول میان یک تا دو اکتاو و وسعت صوتی پیانو بیش از هفت اکتاو است . هنگامی که دو آوازخوان زن و مرد یک ملودی را با هم می خوانند ، اغلب آن را به فاصله ی یک اکتاو از هم اجرا می کنند .
سازمان بخشیدن به صداهای زیر و بم ، نخستین کار یک آهنگساز است . آهنگساز می تواند حس و حالتی ویژه را به کمک صداهای بسیار زیر یا بسیار بم در موسیقی اش بیآفریند .
برای مثال صداهای بم می توانند حزن و اندوه یک مارش عزا را فزونی بخشند و صداهای زیر یک رقص را سرزنده ترکنند . اوج گیری مداوم به سمت صداهای زیر تر، اغلب بر تنش و هیجان موسیقی می افزاید .
گر چه موسیقی متعارف و آشنا برای ما بیشتر مبتنی بر صداهایی با زیر و بم معین است تا صداهای بدون زیر و بم معین مانند صدای طبل بزرگ و سنج که ایفاگر نقش مهمی در جنبه ی ریتمیک موسیقی هستند . در مناطقی از آفریقا صدای طبل ها ، که فاقد زیر و بم معین است ، اهمیت بسیار دارد و با پیشرفت های نو در موسیقی الکترونیک ، این صداها اندک اندک در موسیقی غرب نیز نقشی بنیادی ایفا می کنند .
دینامیک
میزان شدت صدا در موسیقی ، دینامیک نامیده می شود . شدت صدا بستگی کامل به دامنه ی نوسانی دارد که آن را پدید می آورد . هر قدر سیم گیتار شدیدتر نواخته شود صدای پدید آمده قوی تر خواهد بود .
هنگامی که ساز ها قویتر یا ملایم تر نواخته شوند یا تعداد سازهای هم نواز تغییر کند ، تغییری دینامیکی پدید خواهد آمد چنین تغییری ممکن است تدریجی یا ناگهانی صورت گیرد . افزایش تدریجی شدت صدا ، به ویژه هنگامی که با افزایش ارتفاع صوت همراه باشد ، اغلب هیجان آفرین است . از سوی دیگر، کاهش تدریجی شدت شدت صدا می تواند حسی از سکون و آرامش را به شنونده انتقال دهد .