فارماکوکینتیک جنبه ای از داروشناسی میباشد که به بررسی پارامتر هائی چون فراهمی زیستی، کلیرانس، متابولیسم، نیمهعمر، حجم توزیعو اثر عبور اوّل داروها می پردازد.اغلب فارماکوکینتیک به صورت مزدوج همراه با فارماکودینامیک مطالعه می شود. در واقع اولی اثر بدن بر دارو است و دومی اثر دارو بر بدن.
فارماکوکینتیک
در مورد فارماکوکینتیک کافئینى تحقیق جامعى توسط Sawynok و Yaksh در ۱۹۹۳ صورت پذیرفته است. آنها به این نتیجه دست یافتند که جذب کافئین پس از مصرف خوراکى تقریباً ۱۰۰% است و کافئین مىتواند ۵ دقیقه پس از خوردن در خون پدیدار گردد. یک نکته مهم آنکه هرچند حداکثر غلظت پلاسمائى معمولاً ۶۰-۳۰ دقیقه پس از مصرف خوراکى ظاهر مىشود، ولى این مدت مىتواند بهخاطر تفاوتهاى فردى در تخلیه معده بین ۱۵ تا ۱۲۰ دقیقه متغیر باشد. در صورت مصرف دوز خوراکى ۱۷۵ میلىگرم، تقریباً ۹۰% دُز کافئین مىتواند از معده جذب شود و غلظت پلاسمائى ۱۰-۵ میکروگرم در میلىلیتر را ایجاد کند. کافئین در نوشابههاى کولا کُندتر از چاى یا قهوه جذب مىشود. کافئین به سرعت در تمام بافتها پخش مىشود و سریعاً از طریق انتشار ساده به مغز انتقال مىیابد. نیمه عمر پلاسمائى آن ۳ تا ۱۰ ساعت است که در صورت استفاده از داروهاى ضدّباردارى خوراکى و نیز در مصرفکنندگان عادتى تقریباً دوبرابر مىشود. کافئین در سراسر آب بدن از جمله مغز توزیع مىشود و بیشترین غلظت آن در عضله اسکلتى ایجاد مىگردد.
بسیارى از دارو هاى بتابلوکر و بهویژه داروهاى محلول در چربى عمدتاً در کبد متابولیزه مىشوند. در برخى موارد (مثل پروپرانولول) ممکن است اثر First pass قابل ملاحظهاى بهوجود آید، بهطورى که فراهمى زیستى دارو ممکن است بسیار کم شود و بهطور متوسط تنها حدود ۲۵% از دارو به گردش خون سیستمیک برسد. البته فراهمى زیستى دارو احتمالاً در اثر غذا خوردن و در زمان تجویز بلندمدت دارو افزایش مىیابد.
در برخى داروها نظیر پروپرانولول متابولیتها نیز داراى فعالیت فارماکولوژیک مىباشند که گاهى با فعالیت خود دارو مشابه و گاه متفاوت هستند. یکى از فرآوردههاى حاصل از متابولیسم کبدى ۴-هیدروکسى پروپرانولول است که داراى درجاتى از فعالیت آنتاگونیستى بتا آدرنرژیک مىباشد. پروپرانولول به شدت خاصیت لیپوفیلى دارد و فرآوردههاى خوراکى آن تقریباً بهطور کامل جذب مىشوند. بهعلاوه پروپرانولول توزیع گستردهاى در بدن دارد و به سهولت وارد سیستم عصبى مرکزى مىشود. تقریباً ۹۰% دارو در جریان خون به پروتئینهاى پلاسما متصل است. در اکثر موارد نیمه عمر پلاسمائى دارو نسبتاً کوتاه است (۸-۲ ساعت).
در برخى داروها نظیر Betaxolol ،Nadolol و Sotalolol نیمه عمر طولانى تر است (۲۰-۱۰ ساعت). برعکس یک دارو با نیمه عمر بسیار کوتاه به نام Esmolol ساخته شده که معمولاً توسط متخصص بیهوشى و بهصورت داخل وریدى تجویز مىشود و نیمه عمرى حدود ۱۰ دقیقه دارد. در اکثر موارد بتابلوکرها بهصورت خوراکى تجویز مىشوند، ولى به طرق دیگر نیز قابل استفاده هستند. بهویژه ممکن است بهصورت قطره چشمى (مثل Timolol) و براى درمان گلوکوم کاربرد داشته باشند و در این صورت جذب زیادى به داخل جریان خون سیستمیک دارند.
بهنظر مىرسد که در هنگام ورزش جریان خون به سمت عضله مخطط منحرف شده و کمتر به کبد (محل اصلى متابولیسم دارو) مىرسد. بنابراین کاهش محسوسى در کلیرانس پروپرانولول مشاهده مىگردد. البته نتیجهگیرى در این مورد مستلزم انجام تحقیقات بیشترى است.
چهار مرحله فارماکوکینتیک ADME
منحنی غلظت پلاسمایی بر زمان یک دارو پس از تزریق وریدیIV
در فارماکوکینتیک چهار مرحله (حوزه مطالعاتی) درنظر گرفته میشود.ADME سرنام چهار کلمه جذب٬ توزیع٬ متابولیزم٬ دفع میباشد.
جذب
فاز جذب(Absorption) فرایند ورود و گذشتن دارو از مسیر تجویز شده به درون جریان خون و پلاسما است. این فاز نخستین بستگی به چند عامل دارد:
میزان انحلال پذیری لیپیدی (لیپیدوسولوشن) دارو نخستین عامل است چراکه یک داروی محلولدرچربی مشکل کمتری برای عبور از غشاهای بیولوژیکی داشته و به راحتی میتواند از لایه فسفولیپید گذر کند، بنابراین بهتر از طریق پوسته و غشاهای مخاطی جذب می شود. در مقابل، یک ماده محلولدرآب٬ به ماندن در محیط آبکی تمایل داشته و به راحتی از غشا عبور نمیکند که باید از مکانیزم انتشار تسهیلشده،ترانسپورت فعال و یا اندوسیتوز استفاده کند.
میزان پیهاش عامل مهم بعدی است. یک داروی اسیدی مانند آسپرین در معده بهتر جذب میشود تا در محیط قلیایی مثل روده و برعکس داروی قلیایی پتیدین در روده بیشترین جذب را دارد.
حجم خون درگردش ناحیه تجویز دارو(مانند زیر زبان) اگر زیاد بوده و یا اگر تعداد زیادی از عروق خونی در محل ورود دارو وجود داشتهباشد و یا سطح جذبکننده بسیار بزرگ باشد٬ دارو با سرعت بیشتری جذب می شود.
دمای بدن یا ناحیه تجویز دارو عامل دیگر است. اگر این دما در سطح محل تجویز زیاد باشد٬ بدن برای دفاع در برابر دمای اضافی٬ از پدیده گشادشدنرگ (وازودیلاتاسیون) در جهت دفع گرمای اضافی استفاده کرده که پیآمد آن افزایش در کالیبر و گنجایش عروق خونی و بهمراه آن افزایش سرعت جذب دارو خواهد بود.
عملکرد و وظیفه دارو عامل دیگری است که مد نظر قرار میگیرد. به عنوان مثال برخی از داروهای تنگکننده عروق به محض تجویز(ورود به بدن) با عملکرد موقتی در موضع و با محدودکردن اندازهرگها و درنتیجه کند شدن جذب در آنها وجود دارند و گاهی پزشک میتواند ازاین پدیده بهرهبرداری کند، برای مثال برخی بیحسکنندههای موضعی را به همراه داروهای آلفا۱-آدرنرژیک (اپینفرین، نوراپینفرین، سینفرین) که تنگ کننده عروق هستند برای کندکردن جذب و تداوم اثر دارو در موضع مورد نیاز بهکار میبرند.