حماسه شکوهمند روز دهم سال 61 هجری، نگارینهای از زیباترین طرحها و نقشها را در تاریخ حک نمود. حماسه از سرخی خون برترین رادمردان خدا، خامه گرفت و دست نقاش چیره شهادت که از آستین بزرگ آموزگار آن، حضرت حسین(علیهالسلام) بیرون آمده بود، بر پرده کربلا، در آن ساعتی که عقربههای آفرینش لحظه عروج را نشان میدادند، چشم نوازترین تصویر را به نقش کشید.
منشور درخشنده عاشورا که تباناکی خود را از درخشش خورشید کربلا و ستارگانی که گرد منظومه آن نورافشانی میکردند. با عرفان و حماسه خود چراغ فرا راه بشر روشن نمودند که تا روز رستاخیز، راه آزاد زیستن و سربلند رهیدن را به بشریت نشان داد.
در این رهگذر، هر یک از آزاد مردان و شیر زنان عاشورا، به سهم خود بر اعتلا و سربلندی این حماسه افزودند اما کربلا از حماسه کودکانی که در این سفر جاودانه، هم پای ایثارگران و جانبازان عاشورا، چکامه حضور سرودند، خاطرهها بر لوح سینه دارد. کودکان بی گناهی که طعمه آتش افروزی پستترین آفریدگان خدا شدند. کودکانی که در جنگی نابرابر قربانی زراندوزی و زور مداری حریصترین شغالان بیشه طمع ورزی گشتند. کودکانی که در خون طپیدن پدران و برداران خود را پیش روی خویش دیدند، مبارزه با ستم و فریاد در برابر تفرعن را آموختند و به پدران و برادران خویش اقتدا نمودند. آنان اگر چه نجنگیدند اما حضور و شهادتشان نقش مهمی در عزت و عظمت ابعاد قیام و نیز شتاب بخشیدن در فروپاشی بنیان ظلم و استبداد در جامعه اسلامی گردید.
عاشورا، بالندهترین و پاکترین حماسهای است که در خاطره تاریخ نقش بسته و تابناکترین سرمشقی است که مادر فرتوت تاریخ آن را در کتاب کهن خویش نگاشته است، اما نقش زیبایی را که کودکان عاشورا، بر این کتاب افزودند: نباید از یاد برد. هر یک نمادی بالنده بر این نگار بودند که دختر خورشید کربلا، حضرت رقیه(علیهاالسلام) بهانهای به دست داد تا به دیگر کودکان سربلند عاشورا نیز اشارهای بکنیم و نقش برخی از آنان را در قالب نمادی از آموزههای بزرگ تربیتی که در دامان اهل بیت(علیهم السلام) فرا آموخته بودند، مورد بررسی قرار میدهیم.
نماد مظلومیت
شاید جانسوزترین ساعت واقعه عاشورا، لحظهای است که امام فریاد بر میآورد: «هَل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ؛ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یگانه پرستی هست که از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به ما کمک کند؟ آیا کسی هست که به امید آن چه خدا به او ارزانی خواهد داشت ما را یاری نماید؟»
زنان پرده نشین، با شنیدن آوای مظلومیت امام، بر حال او و خود گریستند. آن گاه امام فرمود، کودک شیرخوار من علی(علیهالسلام) را بیاورید. سپس برای سیراب نمودن او که از تشنگی بی تاب شده بود رو به لشگر دشمن نمود و فرمود: ای مردم! اگر به من رحم نمیکنید به این کودک رحم نمایید. در این لحظه تیری توسط حرمله بن کاهل اسدی از سوی دشمن به سوی کودک پرتاب شد و کودک به شهادت رسید. امام فرمود: خدایا! میان ما و این مردم که مرا دعوت کردند تا یاریام کنند و به عوض ما را در خون میکشند خود داوری کن1 امام خون او را به آسمان پاشید و گفت: [خدایا] این که تو این صحنهها را میبینی تحمل بر من آسان میشود.2 امام از اسب پیاده شد و بدن بی جان کودک تشنه را پشت خیمهها برد و با غلاف شمشیر، قبری کوچک حفر نمود و او را دفن کرد.3
این صحنه یکی از دردناکترین لحظات روز عاشوراست و این نوزاد کوچک امام، گویاترین سند مظلومیت در پهنه کربلاست. آن سان که با شهادت خود این مظلومیت را به اثبات میرساند. چرا که در هیچ آئینی، خواه آسمانی باشد و خواه غیر آسمانی، نوزاد شیرخوار هیچ گناهی ندارد که کسی بخواهد با او دشمنی کند و یا او را بکشد و در هیچ نقطهای از هستی و هیچ اندیشهای کشتن نوزاد بی گناه را بر نمیتابد. از این رو با کشته شدن طفلی تشنه، که توان هیچگونه دفاعی از خود نداشت. حجت بر دشمنان امام و عدم رستگاری آنان تمام شد و شهادت علی اصغر(علیهالسلام) با این وضع دلخراش خونخواری دشمنان و مظلومیت بی شائبه عاشورائیان را به اثبات رسانید.