گذشته ی نثر فارسی
بیش از هزار و صد سال پیش، در زمان سامانیان بود که پا به پای شعر، نثر فارسی نیز رواج گرفت؛ و در عرض صد سال کتاب های بسیاری در موضوع های گوناگون تألیف و ترجمه شد. بسیاری از این کتاب ها در سده های بعد از میان رفت و تنها شمار اندکی کتاب باقی ماند که مقدمه ی شاهنامه ی ابومنصوری قدیمترین و تاریخ بلعمی، مهم ترین آنهاست.(۱ -۲) نثر این دوره، نثر ساده یا مرسل، موجز و روان و از هرگونه تکلف و تصنع خالی بوده و لغت های فارسی آن بر لغت های تازی سخت فزونی داشته است. این گونه ی نثر در دوره ی غزنویان با اندک تفاوت (لغت های تازی بیش تر و جمله های درازتر) به دست ابوالفضل بیهقی اوج شیوایی خود را نشان داد. تا آن جا که میتوان با شکوهترین جلوههای زبان فارسی را درخلال صفحات آن باز دید. (۳)
در سده ی پنجم نخستین بار خواجه عبدالله انصاری سجع را وارد نثر کرد و مناجات نامه ی خود را با رعایت سادگی معمول به نثر مسجع مزین ساخت (۴) و از این زمان به بعد، رفته رفته صنایع بدیعی اعم از سجع و جناس و موازنه و مراعات النظیر و مطابقه و... در آثار نویسندگان گوناگون راه یافت و به ویژه در مرزیان نامه وراوینی و مقامات حمیدی به ترین اسلوب خود را نشان داد. (۵٦)
سده ی ششم را باید سده ی نثر فنی نامید. نمونه ی اعلای آن کلیله و دمنه ی نصرالله منشی است. (۷) و هم این نثر است که دنباله ی آن به سده ی هفتم (دوره ی سبک عراقی) کشید و صرفنظر از گلستان سعدی که در همین زمان نوشته شد و نمونه ی ممتاز نثر مسجع و از ارجمندترین متن های منثور فارسی به شمار میرود، (۸) به تدریج به نثر مصنوع و متکلف انجامید و تا سده ی سیزدهم ادامه یافت. صنایع بدیعی و لغت های دشوار و اصطلاح های گوناگون در بیش تر کتاب ها رو به فزونی گذاشت و نویسندگان در کاربرد مترادف های الفاظ عربی تا آن اندازه زیاده روی کردند که کار آنان به لفاظی کشید و معانی و مفاهیم فدای درازگویی ها و تفاضلهای بی جای آنان شد و فهم غالب نمونهها را مشکل و دشوار ساخت. این گونه نثر به ویژه در تاریخ وصَاف به اوج تکلف و تصنع رسید. (۹) بی هوده نیست که ادوارد براون (۱۰) نویسنده ی تاریخ وصاف را «نخستین مفسد بزرگ زبان» میداند. کسی که تاریخ در دست او صرفن دستاویزی برای سخنسازی و سجعپردازی بود. و نه شگفت اگر خود اذعان کند: «نظر بر آن است که این کتاب مجموعه ی صنایع علوم و فهرست بدایع فضایل و دستور اسالیب بلاغت و قوالیب براعت باشد و اخبار و احوال که موضوع علم تاریخ است مضامین آن بالعرض معلوم گردد». (۱۱) و عجیب این که در دورههای بعد همین گونه نثر مورد تقلید قرار میگیرد. شرفالدین علی یزدی در "ظفرنامه" و به ویژه میرزا مهدی خان منشی در "دره نادره"، آن چنان در کاربرد الفاظ مهجور عربی افراط میکند که زبان فارسی تحتالشعاع قرار میگیرد. تا آن جا که در سراسر کتاب جز به رابطه ها و فعل ها، به هیچ واژه ی فارسی دیگری نمیتوان برخورد.
دگرگونی نثر فارسی در سده ی سیزدهم
از اواخر سده ی دوازدهم از نثرهای متصنع و متکلف دیگر خبری نیست به گونه ای که آثار نویسندگان این سده را میتوان به عنوان نخستین سرمشقهای نثر ساده ی پارسی دورههای بعد به شمار آورد و از آن به عنوان دوره ی نثر تقلیدی سخن گفت: «در این زمان تقلید از نثر زیبای گلستان با آمیزه ای از سبک سعدی و جوینی و وصاف، رواج میگیرد. نثرنویسان این زمان مانند فاضل خان گروسی، عبدالرزاق بیک دنبلی، میرزا محمدصادق وقایع نگار، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا حبیب قاآنی، میرزا عبدالوهاب نشاط و میرزا رضی تبریزی بدون این که درصدد ترویج شیوه ی کهن باشند، همچنان به نثرهای کهن دلبستگی نشان میدهند. (۱۲) و در منشآت خود کمابیش از سبک و شیوه ی دیرین پی روی میکنند و این وضع با وجود اصلاحات کسانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه ادامه مییابد. در این زمان، پی روی از نثر قائم مقام معمول میشود و نویسندگان اگرچه به شیوههای قدیم تفنن و تتبع میکنند، از گرایش به سادهنویسی نیز روی نمیگردانند. از نویسندگان این دوره میتوان از امیرنظام گروسی، بدایع نگار، مجدالملک و عبداللطیف طسوجی نام برد که از نثرنویسان مقلد که پیش از این نامشان گذشت، به مراتب سادهتر مینویسند . (۱۳)
با این همه نباید نانوشته گذاشت که «این قائم مقام بود که نخستین بار به اندازه ی زیادی از عبارت های متکلف و متصنع و مضمون های پیچیده و تشبیه های نابهجا کاست و تا اندازهای انشای خود را به ویژه در نامه نگاری های خصوصی به سادگی و گفتار طبیعی نزدیک ساخت. نثر وی برخلاف آثار گذشتگان او که پر از جملهها و عبارتهای دراز و قرینهسازی های مکرر و سجعهای خستهکننده بود، از جملههای کوتاه ترکیب شد و قرینهها به ندرت تکرار شد. او صرفن از سجعهای زیبایی که ویژه ی گلستان سعدی است استفاده کرد. از آوردن لقب ها و عنوان های تملقآمیز خودداری کرد و به شعرهای فارسی و عربی و آیه های قرآنی و اخبار و احادیث که شیوه ی نویسندگان پیشین بود، خیلی کم تر از اسلاف خود دست زد و بسیار به جا و به موقع به آن ها استشهاد کرد. روی هم رفته سبک قائم مقام تابع گلستان سعدی و مانند آن زیبا و روان و آهنگ دار است .» ( ۱۴۱۵)
علت های پیدایی نثر معاصر
در سده ی سیزدهم رفته رفته آوازه ی تمدن و فرهنگ غرب به گوش ایرانیان نیز رسید. عباس میرزا پسر فتح علی شاه از نخستین کسانی بود که از پیشرفت فرهنگ و تمدن مغرب زمین آگاهی یافت و با آوردن نخستین چاپ خانه در تبریز وسیله ی چاپ کتاب و روزنامه را فراهم آورد. (۱٦) و نیز با فرستادن چند تن از ایرانیان از جمله میرزا صالح شیرازی به فرنگ موجب شد که نخستین تحصیلکردگان باختر با آگاهیها و اندیشههای جدید به کشور باز گردند.
جز اینان ورود گروههای نظامی و سیاسی کشورهای اروپا به ایران نیز هر چه بیش تر آشنایی ایرانیان را با ترّقی و پیشرفت غربیان سبب شد. و سال به سال رفت و آمد و ارتباط ایرانیان و فرنگیان نیرو گرفت.
ابوالقاسم قائم مقام صدراعظم کشته شده پسر میرزا عیسا قائم مقام از جمله مردان بزرگ سیاسی و ادبی ایران بود که قلم و قدم او سخت در هشدار ایرانیان مؤثر افتاد. ظهور مردی یگانه همچون میرزا تقی خان امیرکبیر و اندیشههای بلند او در زمینه ی اصلاحات گوناگون و به ویژه گشایش نخستین مدرسه در ایران به نام دارالفنون، که یکی از بزرگ ترین اقدام های او بود، در تحوّل و دگرگونی فضای فکری مردم ایران تأثیر به سزا داشت. (۱۷) آموزگاران اروپایی به کمک شاگردان ایرانی خود کتاب های علمی و فنی و نظامی را به فارسی برگرداندند. کتاب های تاریخی و داستانی به وسیله ی مترجمان عهد ناصری به تدریج ترجمه و چاپ شد. این کتاب ها از آن جا که مترجمان آن ها از نثر ساده متن های اصلی پی روی میکردند، در تجدید سبک نثر و سادهنویسی بسیار مؤثر واقع شد. به ویژه ترجمه ی کتاب های فرانسه مانند تاریخ ناپلئون، تلماک، کنت مونت کریستو، سه تفنگ دار و سفرنامه ی استانلی با توجه به نثر ساده ی هر کدام، در سادهنویسی نویسندگان تأثیر فراوان گذاشت.
روزنامهنویسی نیز از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، نخست در محیط دربار و سپس برای مردم پدید آمد. (۱۸) «شورش بابیه، وخامت اوضاع ایران پس از کشتن امیرکبیر، نبودن مردان لایق، تسلط متعصبان، شدت رقابت دولت های خارجی و دخالت آنان در حکومت که جز خرابی و تباهی باور نیاورد.» (۱۹) از جمله عواملی بودند که در کنجکاوی و توجه مردم به اوضاع تأثیر بسیار داشتند.
میرزا حسین سپهسالار، امینالدوله، مشیرالدوله و اعتضادالسلطنه نیز از جمله رجال ترقی خواه بودند که هر کدام در اصلاح امور اداری و ترویج فرهنگ جدید، بار وظیفهای سنگین را بر دوش گرفتند. سفرهای سید جمالالدین اسدآبادی به ایران و تبلیغات او بر ضد استبداد و کوشش پی روان و مریدان وی هر کدام در بیداری ایرانیان اثری انکارناپذیر داشت. همچنین تلاش وقفهناپذیر روشنفکران خارج از ایران را که با آگاهی از وخامت اوضاع کشور از طریق روزنامه و کتاب یک دم از پای نمینشستند، نمیتوان دست کم گرفت. جز تلاش میرزا ملکم خان که به اشاره گذشت، ترجمه ی مقاله ها و نمایش نامههای میرزا فتحعلی آخوندزاده و رساله ها و شعرهای میرزا آقاخان کرمانی و نوشتههای آزادی خواهانه ی شیخ احمد روحی و کتاب های میرزا عبدالرحیم طالباف و «سیاحت نامه» زینالعابدین مراغهای از جمله کوششهایی بود که سخت در روشنی اذهان خوانندگان آن روز و پیدایی اندیشههای آزادی خواهی مؤثر افتاد: «مجموع موجبات و عواملی که هر کدام در زمان خود در تار و پود سازمان فاسد اجتماعی ایران رخنه کرد و طبقه حاکمه را به وحشت انداخت و مردم را برای قبول تحوّل اساسی در شکل اداره و انتخاب راه و روش نوین زندگی آماده ساخت و بدینسان میل به دگرگون کردن وضع کهنه و فرسوده زندگی اجتماعی و مدنی، که بذر آن از همان نیمههای اول سده ی سیزدهم هجری پاشیده شده بود، به تدریج و تأنی نشو و نما کرد و انقلاب مشروطیت را به وجود آورد» (۲۰)
چنین بود که نیاز روزافزون به چاپ کردن و خواندن که به اتکای صنعت چاپ و وجود روزنامه و کتاب و ایجاد مدرسه های جدید و زیاد شدن باسوادان و رواج زبان های اروپایی و هجوم دانش های نوین، روز به روز بیش تر احساس میشد، اندک اندک باعث آمد که شیوههای قدیم در برابر سیل تجدّد عقب بنشیند و سرانجام کوششهایی که برای پیراستن زبان از الفاظ مهجور و ترکیب های ناهموار، از مدت ها پیش آغاز شده بود، به ثمر برسد و سادهنویسی و روانی جای مغلقنویسی و صنعتگری را بگیرد و به این ترتیب انقلابی راستین در نظم و نثر پدید آید.
نخستین جلوههای نثر امروز
جلوههای انقلاب در نثر را، به مفهومی که بتوان پایه و مایه ادبیات منثور امروز شمرد، باید به ویژه در آثار زینالعابدین مراغهای (۲۱) و میرزا عبدالرحیم طالباف (۲۲) و میرزا علی اکبر خان دهخدا (۲۳) و سید محمدعلی جمال زاده (۲۴) چهار تن از نویسندگان دوران مشروطیت و پس از مشروطیت به روشنی باز دید. زین العابدین مراغهای از حیث تازگی موضوع و سادگی زبانی که در کتاب «سیاحت نامه ابراهیم بیک» ارایه داد؛ طالب اف از لحاظ دست یابی به زبان ساده و موضوع های تربیتی که نخستین بار در ایران مطرح کرد؛ دهخدا به اعتبار قلم شیرین و طنز گزندهاش که در مقاله های «چرند و پرند» با زبانی سرشار از تحرک و درخور فهم و اندیشه ی مردم به کار گرفت؛ و سید محمد علی جمالزاده با گزینش نوع «داستان کوتاه» و زبان عامیانه برگزیده ی او که پر از ضربالمثل ها و اصطلاح های مردمی است، از هر لحاظ در ادبیات معاصر تازگی داشت.
چهار نویسنده با آثاری گوناگون که موجب شدند اندک اندک انواع نثر قدیم از تداول بیافتد و غیرمستقیم کتاب و کتاب خوانی که در سده های پیش صرفن به خواص اختصاص داشت، برای مردم و در میان مردم رواج یابد و با توجه به رواج انواع ادبی غرب همچون رمان، داستان کوتاه، نمایش نامه و قصههای کودکان که تا آن روز در مملکت ما پیشینه نداشت و نخستین شرط پرداختن به هر یک از آن ها آشنایی به زبان مردم بود، راه را برای استقبال صاحبان ذوق و قریحه از انواع ادبیات جدید باز کند.
مشخصات نثر امروز و انواع آن
نثر امروز که در نوشتهها و کتاب های گوناگون اعمّ از کتاب های علمی، هنری، ادبی، رمان، داستان کوتاه، نمایش نامه، روزنامه، نقدنویسی و کتاب های کودکان دیده میشود، نثری است که صرفن مایهای از سادگی دارد.
در این هفتاد سال اخیر نثرنویسان و داستاننویسان ما به ناگزیر و به اقتضای زمان، به زبان معمول و متداول روز توجه کردند. دیگر هیچ کس با به کار بردن لغت های ثقیل و مهجور قصد اظهار فضل نداشت. به عبارت به تر نویسندگان فهمیده بودند که از این به بعد زیاده روی در کاربرد لغت های سنگین بیانگر میزان فضل آنان نخواهد بود، بلکه ارزش هر نویسنده، به اعتبار بلندی اندیشه و توانایی بیان آن به زبان ساده و روان و تسلط در رشته ی تخصصی و نیروی تحلیل و تشریح اوست.