در سال 1314 قمری در منزل عالم وارسته، ملاعلی مقدس مرندی از علمای برجسته آذربایجان، نوری درخشید و نوزادی پا به عرصه خاک نهاد که نام او را علی اکبر نهادند. علی اکبر در محیط و خانوادهای شروع به رشد کرد که به علم، صفا و صدق و تقوا معروف بود؛ به حدی که پدرش ملاعلی، به ملاعلی مقدس معروف شده بود. او به مسائل اخلاقی دقت خاصی داشت و اگر در مجلسی غیبت و بیهودهگویی بود وارد نمیشد.
میرزا علی اکبر از همان ابتدای تحصیل وارد حوزه علمیه شد و با تلاش و علاقه وصفناپذیر به کسب علم و معنویت پرداخت. وی در حوزه علمیه تبریز از وجود بزرگانی همانند حاج شیخ باقر مجتهد مرندی، آیت الله ابوالحسن انگجی و میرزا صادق تبریزی بهرههای وافری برد. او با توجه به شهرت علمی حوزه نجف و وجود علمای بزرگ بسیار، علاقهمند به حضور در آن مکان مقدس بود، ولی به علت مشکلات مادی، این سفر برایش امکان پذیر نبود.
تا این که یک بار که از تبریز به مرند میرود، مرد متدینی به دیدن او میرود و به ایشان صد قران میدهد و میگوید: «برو کربلا برای من نایب الزیاره باش». وی پس از مشورت با استادش، آیت الله انگجی و صلاحدید استاد، عازم کربلا و پس از زیارت امام حسین علیه السلام، به نجف اشرف مشرف می شود، ایشان خود میفرمایند: خداوند، به دلم انداخت که همانجا بمانم و این چنین وی حدود شانزده سال (از سال 1344 تا 1360 هجری قمری) در آنجا اقامت میگزیند.
در ابتدا، با علامه طباطبایی و الهی طباطبایی (برادر علامه) آشنا میشود. مرحوم آیت الله مرندی حدود ده سال با این دو عالم اهل معنا هم حجره و هر سه برای هم، یار خوب و رفیق طریق بودند. از آنجا که پیمودن راههای سخت، آن هم سیر و سلوک الهی، با رفیق راه بسیار سریع و با موفقیت و با لذت خواهد بود؛ این سه یار هم، دوران بسیار خوبی را با هم داشتند. چنانکه مرحوم مرندی بسیار از آن روزها یاد میکرد و میفرمود: «مسائلِ بسیار ظریف مطرح میشد که انسان را از خود بیخود میساخت».
یکی دیگر از الطاف الهی که شامل حال مرحوم مرندی شد، حضور در محضر مرحوم میرزا علی آقا قاضی بود که اخگری از نور معرفت و محبت الهی بر جان ایشان زد.
آری؛ مرحوم قاضی محبت و نوری در دل شاگردان خویش نهاد و انسی در جلسات خویش داشت که از برکات آن لحظات و آن جلسات تا آخر عمر، شاگردان بسیار بهره میبردند.
مرحوم مرندی پس از سالها استفاده معنوی از محضر بزرگ علمای اخلاق همچون مرحوم قاضی و آیت الله زاهدی و استفادههای علمی از عالمانی همچون آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، نائینی، ایروانی، کمپانی، حاج آقا ضیاء عراقی و کسب درجه اجتهاد و مراتب عالی عرفانی در سال 1320 شمسی علی رغم میل شدید به ماندن در نجف به دلیل وضعیت جمسانی نجف را ترک کرد و به تبریز بازگشت؛ ولی همواره همچون فرزندی که از پدری مهربان جدا شده باشد با آه میفرمود: «جسم من این جا است؛ ولی روح من، در نجف مانده است».
این مرد خدا پس از گذران عمر در زهد و تقوا و دفاع از ارزشهای اسلامی و جهد و تلاش در علم و اخلاق و سیر و سلوک در سال 1373 شمسی عروجی عاشقانه نمود و هنگام پرواز، کلمه طیّبه «لا اله الا الله» را که عمری با جان دل زمزمه میکرد، بر زبان جاری کرد و شتابان به سوی محبوب پرکشید. پیکر مطهرش در کنار امامزاده احمد بن موسی علیه السلام در شهر مرند به خاک سپرده شد.
آقا یحیی فرزند آیت الله مرندی میگوید:
آقا برابر غیبت مسلمان، بسیار حساس بود و اجازه نمیداد و کسی هم جرأت نمیکرد در محضرش غیبت کند؛ ولو غیبت از افرادی که مخالف آقا به شمار میآمدند. آقا عکسالعمل نشان میداد و جلوی غیبت را میگرفت.
...آقا بعد از صرف شام حدیثی یا حکایتی را نقل میکرد و مختصر توضیح میداد. این برنامه، اکثر شبها به خصوص شبهای طولانی برای همه افراد خانواده آموزنده و تأثیرگذار بود. ایشان با این برنامه میخواستند بفرمایند که این دلها همیشه به تذکر نیاز دارد، تا غبار غفلت آن را نگیرد و بهترین غفلتزدایی هم همان روایات اهلبیت علیهم السلام و حکایات آموزنده است.