تجربه بالینی نشان میدهد به دلایل متعدد فرهنگی تربیتی و فشار های متفاوت و متداوم ، تعداد بیشتری از مردم، هر روزه مبتلا به وسواس میشوند. فاجعه زمانی است که فرزندان افراد وسواسی نیز پیدرپی به تعداد وسواسیها اضافه میشوند. وسواس مثل هراس از مهمترین بیماریهای فکری و روانی بشر است که بنا به تأکید دکتر علی اسلامی نسب
- روان درمانگر- اگر درمان نشود، ممکن است به توهم منجر شود و توأم با اختلالات روان پریشانه به جنون کشیده میشود که به عبارتی یک نوع درماندگی مطلق برای فرد است. این روان درمانگر به عوامل مؤثر در ایجاد وسواس اشاره کرده و استرس و اضطراب را مهمترین عامل در مقدمه شروع وسواس میداند. دکتر اسلامینسب در این مصاحبه سعی در توضیح بیماری وسواس به عنوان یک اختلال اضطرابی دارد و عوامل مؤثر در ایجاد این اختلال، افکار وسواسی، وسواس در کودکان و اصولاً نوع درمان اینگونه اختلالات را به ظرافت تشریح میکند. مصاحبه ما را با وی بخوانید.
عدهای از مردم بر این باورند که بیماری وسواس یک بیماری روانی است تا اختلال اضطرابی. در حوزه علوم روانشناختی این بیماری در کدام طیف جای میگیرد؟
- آن چیزی که ما آن را وسواس مینامیم یک اختلال اضطرابی است نه یک بیماری روانی. یعنی درجهای خفیف تر از بیماری دارد. علامت اصلی اختلال این است که فرد آگاه است چه مشکلی دارد ولی بیمار روانی نمیپذیرد که بیمار است. بنابراین وسواس، یک اختلال اضطرابی است: اختلال وسواس - اجبار پایه این اختلال شخصیت وسواس- اجبار است. یعنی فرد شخصیت وسواسی دارد و بعد اختلال وسواسی میگیرد. ممکن نیست شخصی شخصیت وسواسی نداشته باشد و اختلال وسواسی بگیرد.از دید آسیب شناسی اختلال، هسته این کسالت، اضطراب است که از فکر شروع و در نهایت به عمل اجباری و تکراری میانجامد.
ویژگی های شخصیت های وسواسی چیست؟
در مکتب کاپلان - روانشناسی نیویورک - ویژگیهایی که ذکر شده یکی انعطافناپذیری این شخصیت است. آدم منعطفی نیست. سرسخت است. دوم اینکه ریزبین است. کوچکترین چیزها را در اطرافش میبیند، وارد جزئیات میشود. سوم آنکه فرد کاملگرایی است. میخواهد همه چیز در نهایت کمال باشد بدون هیچ نقصی و نهایتاً اینکه شخصیت وسواسی سعی در کنترل محیط اطرافش دارد. او میخواهد محیطش را تحت کنترل داشته باشد.
حال وسواس به عنوان یک اختلال اضطرابی در فرد، دارای چه علائمی است؟
- علائم وسواس را میتوان از دیدگاه بالینی به چهار دسته تقسیم کرد:
۱) علائمی که مربوط به خود وسواس است. یعنی اگر وسواس عبارت از افکار، تصاویر ذهنی و تکانه های ناخواسته و مزاحم باشد که تا خود فرد بیان نکند، کسی قادر به مشاهده آن نخواهد بود، خصوصیات و علائمی که خاص وسواس است را میتوان اولین علامت دانست.
۲) علائمی که مربوط به اجبار است. مثل انواع شست وشو. به طور مثال: خانمی که به جای یک بار چهار بار دستش را میشوید و یا آقایی که اگر هنگام رانندگی اتومبیلش از خط سفید ممتد خیابان عبور کند احساس اضطراب شدید میکند و در امتداد آن رانندگی میکند و یا مثل مرد وسواسی که نیمه شب به دفعات از منزل به خیابان برگشته و قفل اتومبیل را وارسی میکند.
۳) علامت سوم، اضطراب است. بدین صورت که فرد، اضطراب شدیدی احساس میکند، به خصوص اینکه هنوز به عمل تکراری عادت نکرده باشد یا کسی جلوی تکرار عمل اجباری او را بگیرد. یا حتی اضطراب جدیدی به اضطراب قبلی اضافه شود.
۴) علامت بعدی، افسردگی است. این افسردگی پاسخی است به ناکامی فرد در ناتوانی از جلوگیری از عمل اجباری و تحقیر دیگران.
منشأ وسواس، ارثی است یا اکتسابی؟
- انجمن روانشناسی آمریکا معتقد است که اختلالات روانی، ۵۰ درصد ژنتیکی است و ۵۰ درصد اکتسابی. یعنی چند عامل، اختلالات روانی را تولید میکنند. کسالتهای روانی، پاسخهای نامطلوب انسان به مجموع فشارهای بیرونی است.
تحقیقات نشان میدهد طبق نظریه یادگیری، افراد رفتارهای وسواسی را از طریق مشاهده الگویی قابل قبول یادگرفته و به اجرا میگذارند. فکرهای وسواسی نیز محرکهای شرطی هستند. یعنی این افکار ممکن بود پیش از این خنثی عمل کنند ولی از طریق شرطی شدن پاسخگر به تدریج قادر به برانگیختن و اضطراب و ناراحتی شده و اعمال وسواسی را مرتکب میشوند.
سن متوسط شیوع این اختلال چه زمانی است؟
- ببینید! در اینجا باید به عوامل آشکارساز این وسواس اشاره کنم. در هر شرایطی که فشار و استرسی به فرد وارد شود و فرد زمینه وسواس داشته باشد، آن آشکار میشود. میخواهد در سن کودکی باشد یا بلوغ. قبل از ازدواج یا بعد از ازدواج. سن خاصی ندارد. ولی نکته اینجاست که هر چقدر سن وسواس پایین میآید، عمل وسواسی به صورت ناپخته ظاهر میشود.
به عبارتی، وسواس از یک ترس شروع میشود که این ترس برای آن فرد معنادار است و آن ترس عامل آشکارساز است. حال وقتی فرد میترسد تمام سیستم عصبی از کار میافتد اگر زمینه وسواسی داشته باشد وسواس آن آشکار میشود و اگر نه زمینه مشکل جسمی، درد و ناراحتی در یکی از اعضای بدنش ایجاد میگردد. یعنی پاسخ به ترس بنا به زمینهای که هر فرد دارد ممکن است جسمی یا روانی باشد.
ترس، تولید اضطراب میکند و اضطراب یعنی تبدیل شدن ترس مهمان به اضطراب میزبان. این ترس و به دنبال آن اضطراب سیستم عصبی را از کار انداخته و در او باقی میماند. مثل کسی که از طلاق میترسد و هر وقت صحبت از طلاق میشود، آن فرد دچار اضطراب و ناراحتی میشود. لذا ترس، اضطراب، فکر مزاحم، عمل وسواسی است. در مراحل پیشرفته وسواس، افراد دیگر اعمال وسواسی خود را که همه زندگیشان را پر کرده است، قطع میکنند و همه آنها تبدیل به فکر میشود یعنی دیگر در فکرشان عمل وسواسی انجام میدهند.
بنابراین وسواس بیشتر یک عادت رفتاری است تا یک مشکل فیزیولوژیک؟
- ما اینجا بیشتر نداریم. چرا که اختلال وسواسی نه یک عادت رفتاری است و نه یک مشکل فیزیولوژیک. بلکه یک رفتار شرطی شده است که در درازمدت قسمت اعظم تکرار آن رفتار به صورت عادت درخواهد آمد. بنابراین وسواس یک رفتار وسواسی و اجباری است.
آقای دکتر! عدهای از مردم از افکار مزاحم و آزاردهندهای که به صورت وهم و خیال، قسمت بزرگی از ذهن را اشغال کرده است، شاکی هستند. آیا این افراد دچار وسواس فکری هستند؟
- بهتر است به جای وسواس فکری بگوییم این افراد دچار افکار وسواسی هستند. بالاترین سطح عملکرد ذهن فکر است. افکار دونوعند، مزاحم و مراحم. افکار مزاحم موجب آزار فرد شده و خلاقیت فکری را از فرد میگیرند. در حالیکه افکار مراحم، باعث خلاقیت شده و تولید رشد و بالندگی میکنند.
افکار وسواسی نوع خاصی از افکار مزاحم در انسان هستند که تولید اضطراب کرده و این اضطراب را در صورت انجام عمل اجباری، متوقف میسازند. به طور مثال، یک فکر مزاحم مربوط به شک و تردید در پاکی یک شیء در منزل، تولید اضطراب میکند و آن اضطراب توسط شست وشو به حداقل تخفیف مییابد. لذا این افکار وسواسی، افکاری هست که ناخواسته بوده، انسان را مضطرب کرده و تولید شک و تردید میکنند. درحالی که غیرواقعی هستند، ولی واقعی جلوه میکنند و باعث انحراف عملکرد ذهن از مسیر واقعیاش میشود.
اما نوع دیگری از افکار نیز داریم که تولید اضطراب میکند، اما واکنش هراس را در پی دارد و باعث اجتناب فرد از موقعیت هراسانگیزی میگردند.
چرا اینگونه افراد، هنگام صحبت کردن، از محور اصلی خارج شده و مرتب از شاخهای به شاخه دیگر میپرند و به جزئیات کشیده میشوند؟
- این مسأله مربوط به ذهن پاره پاره و شخصیت وسواسی آنهاست. ذهن فرد وسواسی همیشه او را از محور اصلی خارج کرده و در جزئیات و شاخههای فرعی نگهمیدارد. همچنین این عمل وی نشان دهنده این است که فرد هیچ کنترلی بر ذهن و افکار خویش ندارد، چنانچه حتی اگر کلامی نباشد، خود را در عمل نیز نشان میدهد و هر فکری که وارد ذهن او میشود، سریع به انجام عملی منجر میگردد.
عوامل اثرگذار در وسواس شامل چه عواملی است؟
- ممکن است این عوامل متعدد باشد ولی در کل میتوان این عوامل را به سه دسته تقسیم کرد: اول، عوامل هیجانی مؤثر، مثل هیجانهای جنسی مهار شده، خشمهای فروخورده شده، عوامل افسرده ساز، تغییر خلقهای ناشی از تغییرات هورمونی.دوم، عوامل جسمی اثر گذار، مثل نقص عضو یا ناتوانی فیزیکی و مشکلات هورمونی و سوم، عوامل اثرگذار چون خانواده، اطرافیان، اجتماع آموزشها و القائات.
در بین همه این عوامل چرا استرس و اضطراب ناشی از زندگی روزمره میتواند مقدمه وسواس باشد؟
- به این علت که هسته اصلی اختلال وسواس از نظر شناختی، فکر و از نظر هیجانی، اضطراب است. بدین صورت که اول در فکر، چیزی می آید که به فرد اضطراب میدهد و بعد فرد اضطراب خودش را با عمل وسواسی خنثی میکند. ولی باید همین جا نکتهای را ذکر کنم که اصولاً کسالت های روانی چند دلیل دارند که یکی از آنها استرس و اضطراب زندگی روزمره است.
دیگری توارث و یکی دیگر ناتوانی در یادگیری مکانیسمهای رویارویی با مقابله و در نهایت رشد ناقص شخصیت از دوران کودکی است.