زندگی صادق هدایت
صادق هدایت روز 28 بهمن سال 1281 ، دو سال پیش از انقلاب مشروطه ی ایران،در تهران ، خیابان کوشک به دنیا آمد . پدرش هدایتعلی هدایت،اعتضادالملک ، کارمند عالی رتبه ی دولت و مادرش زیور الملوک بود ، دختر مخبر الدوله و خواهر نصرالملک هدایت که در دوران پهلوی 14 بار وزیر و سناتور بود . این مادر ، تحصیل کرده بود و تمام روزنامه هایی را که منتشر می شد می خواند و مانند اکثر خانوانده ی هدایت وابسته به فرهنگ دوره ی قاجار بود و از دوران پهلوی دلخوشی نداشت . از انگلیس وآمریکائی جماعت،نفرت داشت و می گفت : آمریکا ، آب زیرکا.
داستانهای صادق هدایت را به اعتبار مضمونشان میتوان به چهار گروه تقسیم کرد:
1)داستانهای واقع گرا: مانند آبجی خانم و حاجی مراد و مرده خورها و …
2)داستانهای طنز آمیز: مانند حکایت واره های وغ وغ ساهاب وقضیه های کتاب ولنگاری و…
3)داستانهای احساساتی ناسیونالیستی: مانند داستانهای سایه ی مغول و آخرین لبخند و …
4)داستانهای علمی تخیلی:مانند داستان س.گ.ل.ل .
5)داستانهای انفسی:مانند بوف کور،زنده به گور،سه قطره خون و بسیاری دیگر .
بوف کور،نقطه ی اوج نوشته های صادق هدایت و اثری تعیین کننده در ادبیات مدرن ایران است که قابل قیاس با هیچ نوشته ی پیش و پس خود نیست .
نام اثر راهگشاست .بوف،جغد،پرنده ای است پیام آور شومی و مرگ،در عین حال میمنت و عقل. روز نمیبیند ولی چشمانی درخشان دارد و به شب بیناست .در فرهنگ باستان پرنده ای خجسته شمرده می شد که اوستا را از بر داشت . نام مرغ حق،شاید باز مانده ای از این دوران است.
مخاطب نویسنده یا راوی بوف کور،سایه ی اوست و راوی قصد آن دارد که خود را به سایه اش بشناساند و سرانجام سایه اش را می شناسد و در می یابد که این سایه ی قوز کرده و خمیده همان پیرمرد خنزر پنزری است .