این روزها بیش از هر بحثی در جامعه و البته در اقصی نقاط جهان بحث فوتبال برجستگی خاصی دارد و بیگمان باخت فوتبال ما و حذف از مرحله گروهی موضوع بحثی است که به ان خواهم پرداخت البته ناگفته پیداست سالیان سال است که ما ابتدا می گذاریم شکست را متحمل بشویم و سپس به نقد و بررسی دلایل ان می نشینیم هر چند همان اول کاربرایندی مشخصمد نظر است
امروزه فوتبال بد جور با سیاست امیخته شده است و در این مقال ناگزیر به تاثیر این مقوله مهم یعنی سیاست در فوتبال هم توجه باید کرد و برای پرداختن به مشکلات فوتبال علاوه بر دید ورزشی باید از دید سیاسی و اجتماعی هم نگریسته شود
در پدید اوردن و یا پدید امدن یک شکست عوامل متعددی می تواند دخیل باشد و در گذر از عواملی که اثراتی غیر مستقیم داشته باشند و یا اینکه عواملی پشت پرده پنهان شده باشند عوامل مستقیم را که بیشتر نمو دارند بررسی می نمایم
۱- سازمان تربیت بدنی : سیاست در این عامل تاثیر بسیار زیادی دارد و با تغییر دولتمردان سیاسی در کشور این نهاد نیز بیگمان منشا تغییرات گسترده می شود و با نگاهی مختصر به سالیان پیش و مقامات مسئول این سازمان به چهره های مشهور سیاسی می رسیم که فارغ از اینکه پست ورزشی داشته باشند مسئول سیاسی بوده اند که می توان با اشاره ای مختصر به اخرین ها به نامهایی چون حسن غفوری فرد مصطفی هلشمی طبا و محسن مهر علیزاده و این اخر محمد علی ابادی اشاره کرد هر چند در شکست اخیر نمی توان به دو نفر اول خرده گرفت اما دو نفر اخر بیگمان تاثیر زیادی داشته اند
محسن مهر علیزاده فرد منصوب محمد خاتمی در این پست بود که البته با اغراق شاید عملکردی مانند خود ریس دولت منصوبش داشته باشد اما تعیین محمد دادکان به سمت ریاست فدراسیون فوتبال هر چند با کلاه شرعی انتخابی بوده است بیگمان نشانه ای از سیاست کجدار و مریض ایشان بوده است که به شدت بدنبال محافظه کاری بوده است و انتخاب محمد دادکان محافظه کار شخصی که برای انتخابات مجلس هفتم از طرف هیئت موتلفه قصد کاندیدا شدن داشت بدست ریس به اسم اصلاح طلب نمونه ای از این دست است اما انتخاب محمد علی ابادی که از شهرداری تهران به این سازمان نقل مکان کرد بیش از هر چیز نشاندهنده سیاست زدگی نهاد ورزش در کشور ما از سالیان سال دارد اما در این اواخر درگیری های منطقی و غیر منطقی علی ابادی و دادکان تاثیر زیادی بر ناملایماتی ها در تیم ملی داشت و پا در هوایی سازمان در تصمیم ماندن یا نماندن محمد دادکان تاثیر زیادی بر انتقال فضای حاکمه به ملی پوشان فوتبال داشت و هر چه که باشد فشارهای وارده و تصمیمات ناهمگون سازمان و تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال تاثیرات روانی بسیاری به همراه داشت
۲- فدراسیون فوتبال :بیگمان از بین افرادی چون ناصر نواموز داریوش مصطفوی امیر عابدینی صفی زاده صفایی فراهانی و محمد دادکان که در سالیان اخیر سکاندار فدراسیون فوتبال ما بوده اند عملکرد داریوش مصطفوی نمونه واضحی از مدیریت موفق در چنین پستی می باشد هر چند نباید از کارنامه صفایی فراهانی نیز بی تفاوت گذشت اما در این زمان و با توجه به رویداد جام جهانی همه چیز با ریاست فدراسیون محمد دادکان رابطه داشته است
چند سال پیش زمانی که محمد دادکان به عنوان مفسر و کارشناس برنامه های تلویزیونی شرکت می کرد و با کلام شیوا سخن می گفت و از دردها و مشکلات فوتبال می گفت و به انتقادات منطقی از تیم ملی و فدراسیون فوتبال می پرداخت پیش خود ارزو می کردیم کاش چنین شخصی سکاندار هدایت فوتبال ما می شد زیرا هم فوتبالی بوده و و در تیم ملی و تیمهای بزرگ پایتخت توپ زده و هم اینکه استاد دانشگاه است و با سابقه و تجربیات فوتبالی و دانشگاهی بهترین شخص برای ارتقای کیفی و کمی فوتبال ماست و البته مدتی بعد ایشان سکاندار این منصب شد و البته انطور که همه ارزو داشتند نشد مردی با شعارهایی خوب و حرفهایی قشنگ اینقدر در مقابل مسائل و مشکلات کوتاه امد که بر همگان ثابت شود وی مرد میدان عمل نیست و همان بهتر که در تزها و تئوری ها میدانداری کند. ماجراهای زیادی د این مدت در فوتبال ما رخ داد از تبانی ها در فوتبال از ماجرای نفت ابادان از ماجرای داوری ها و از بسیاری مباحث دیگر که بحثی جداگانه می طلبد خلاصه کلام اینکه محمد دادکان با اینکه مردی بود که شعارهای خوبی می داد و البته قصد خدمت داشت اما با ندانم کاریهای خود و با کوتاه امدن ها و بعضی مواقع یکدندگی های بیجا کار را بدینجا رساند که جز شکست چیزی باقی نگذاشت و قابل پیش بینی بود و براستی عملکرد دادکان با عملکرد بسیاری از سیاستمداران ما شباهت دارد که حرفهای خوب می زنند اما در عمل به بدترین شکل ممکن رفتار می کنند و البته انتخاب کادر فنی همراه برانکو نمونه ای از این دست می باشد انتخاب مربیانی محافظه کاری چون فرکی و شاهرخی و دیگر همکاران برانکو خود بخوبی نمایانگر مسئله است
۳- برانکو ایوانکویچ :فوتبال ما سالیان سال است از این مصیبت رنج می برد بعد از عملکرد نسبتا موفق مرحوم دهداری در جام ملتهای اسیا در سال ۱۳۶۷ چند سال بعد علی پروین یکی از نام اشنایان عرصه فوتبال مملکت به مربیگری انتخاب شد هر چند از پیروزی و موفقیت تیم ملی فوتبال در سال ۶۹ نباید گذشت اما شکستهای تلخ فوتبال در سال ۱۳۷۱ در جام ملتهای اسیا و همچنین مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ در سال ۱۳۷۲ عملکرد این مربی را در عرصه ملی زیر سوال برد هر چند عوامل متعددی را در این باختها دخیل می دانستند اما هر چه بود سبب خانه نشینی علی پروین تا چندین سال بعد شد بعد از علی پروین و همزنان با ریاست امیر عابدینی بر فدراسیون فوتبال مربیگری تیم ملی به استانکو سپرده شد مربی که چند سال بعد با تیم پرسپولیس کارنامه خوبی از خود بر جای گذاشت اما در ان سال با شکستهایی تحقیر کننده با تیم ملی وداع گفت
اما پس از استانکو و مدتی بعد در یک اقدامی عجیب سکان هدایت تیم ملی به محمد مایلی کهن سپرده شد شخصی با حاشیه های مخصوص به خود و دیدی مشخص که بیگمان عوامل زیادی در سپردن این پست به ایشان موثر بوده اند که این عوامل فرسنگ ها از دانش فوتبالی فاصله دداشته است و البته نباید از حق گذشت که کارنامه موفق و جسارت در میدان دادن ها به جوانان که سبب تحولی شگرف در فوتبال ما شد از دست اوردهای دوره ایشان است هر چند پایانی تلخ را بر کارنامه ایشان و تیم ملی زدند .بعد از مایلی کهن این وظیفه به افرادی چون ویرای برزیلی و الیته مربی موفقی چون ایویچ کروات سپرده شد که بنا به گواه کارشناسان کارنامه بسیار موفقی در اماده سازی تیم ملی در راه جام جهانی فرانسه داشت و البته اسیر باند بازیهای مرسوم جامعه ایرانی شد و اسیر دست خودخواهان تیم ملی شد تا برای منفعت شخصی خود ایویچ را پایین بیاورند و خلاصه اینکه بعد ازنکه جلال طالبی و منصور پورحیدری که کارنامه ای معمولی داشتند بلازویچ مربی موفق کرواسی در جام جهانی ۹۸ عهده دار هدایت تیم ایران شد و با تمام فراز و نشیب ها موفق به صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ نشد
برانکو کمک بلازویچ عهده دار این پست شد و البته کارنامه ای موفق در ابتدا داشت و البته بعد از مدتی از تیم کنار رفت تا تیم ملی به دست همایون شاهرخی سپرده شود که بیگمان سوهان روح برای ایرانیان و اصحاب ورزش بود و فشار همه سبب داشت و البته ایران مربی دیگری هم مابین اینها داشت به نام براگا که البته زیاد دوام نداشت و سرانجام برانکو سر مربی ایران شد و البته فشارها در این انتخاب بی تاثیر نبود و در این بین برانکو کارنامه پر فراز و نشیبی داشت و البته محافظه کاری در روح تیم او رخنه کرده بود و محافظه کاریها و مهمتر از همه بازیکن سالاری برانکو داغ دل فوتبالدوستان ایرانی را تازه کرد و برانکو هر چه کرد و هر چه بود مشخص بود که شایستگی رهبری تیمی در جام جهانی را ندارد و بیگمان هدایت تیمی در جام جهانی به عنوان سرمربی برای وی سنگینی می کرد هر چند با تمام مسائل ایشان در این پست باقی ماندو نتیجه کار هم که مشخص شد
اما بیان نکته ای خالی از لطف نیست در اینکه برانکو قدرت جمع کردن و هدایت تیم ایران را نداشته شکی نیست اما اگر بپذیریم که مسئولین امر براین توجه نداشته اند و با عدم اگاهی کامل بر این نکته حال متوجه این نکته شده اند با این بینش می شود به اینده امیدوار بود که شاید دیگر از این اشتباهات تکرار نشود اما اگر اینچنین فرض کنیم که اقایان تمام این مشکلات را می دانسته اند فقط بدین دلیل برانکو را جواب نکرده اند که برانکو گوش به فرمان انها بوده است و ختم کلام اینکه برانکو پرچم دست اقایان بوده و اراده ای از خود نداشته است که اگر این را بپذیریم بیگمان بعد از رفتن برانکو نه تنها مشکلات ما حل نمی شود بلکه مشکلان پنهان تر می شود تا دگر روزی دوباره نمو کند که با این وضع برانکو چندان مقصر نیست