از بزرگ ترین تاریخ نگاران معاصر است که در کتاب تمدن خود ، از آثار همه مورخان جهان ، از پدر تاریخ یعنی هرودوت تا آرنولد توینبی سود جسته و مکتب جدیدی از تاریخنگاری ایجاد کرده است . اگر تاریخنگاران دیگر فقط به سیر تمدن بشری توجه کرده اند ، او به عاملهای تمدن ساز در طول تاریخ توجه خاص داشته است . او می گوید : " تمدن رودی است با دو ساحل " و چنین می اندیشد که بیش تر تاریخ نگاران تنها به خود رود توجه دارند و این رودخانه، گه گاه به دست آنان که می کشند ، می دزدند و غوغا می کنند ، پر از خون شده است .
ویل دورانت تلاش فرهنگی خود را در مجموعهی بزرگ " تاریخ تمدن " وقف نوشتن رویدادهایی کرد که در دو ساحل اتفاق افتاده است و می افتد ؛ جایی که به قول او : " مردمان گمنام خانه میسازند ، عشق میورزند ، کودک میپرورند ، آواز میخوانند ، شعر میسرایند و مجسمه میسازند ." ویل دورانت ، درکتاب تاریخ تمدن خود ، از وقایع نگاریهای سهل و ساده گرفته تا جنبههای علمی تاریخی و حتی فلسفه تاریخ استفاده کرده و ظریفترین و پیچیدهترین بازتابهای فکر و ذهن انسان را که مذهب ، فلسفه ، علم و هنر باشد ، شرح داده است. با ذکر این مقدمهی کوتاه ، به زندگی نامه او می پردازیم .
زندگی دورانت
ویلیام جیمز دورانت ، در 5 نوامبر 1885 در منطقهی " نورث آدامز " 2 ماساچوست به دنیا آمد و در 7 نوامبر 1981 ، در سن 96 سالگی در لوس آنجلس درگذشت . او تحصیلات خود را در رشتههای فلسفه ، زیست شناسی و تعلیم و تربیت در دانشگاههای مختلف گذراند و در سال 1917 ، از دانشگاه کلمبیا دکترای فلسفه گرفت و یک سال در همان دانشگاه فلسفه تدریس کرد . او از دوران کودکی انسانی پرکار بود . پدرش می گفت : " شاید هنگامی که من هنوز در خواب بودم ، سر کار میرفت و شب که باز من به خواب رفته بودم ، برمی گشت . او همیشه سختکوش بود . کاهلی و تنبلی او را به یاد ندارم . " دورانت ، ضمن تحصیل می خواست کشیش بشود ، ولی با خواندن کتاب " اخلاق " نوشته اسپینوزا ، از این کار منصرف شد و گفت : " نمی توانم بین آرای دینی و انسان دوستی با سوسیالیزم ارتباطی منطقی برقرار سازم . "
هنگامی که هم تحصیل می کرد و هم تدریس ، با دوشیزه آریل 3 که از شاگردان باهوش او بود ، ازدواج کرد و کتاب تاریخ تمدن را به کمک همسرش به پایان رساند . این همسر دانشمند تا 25 اکتبر 1981 ، یعنی سیزده روز پیش از مرگ همسر ، استاد و همکارش ، ویل دورانت زنده بود و به زبان دیگر ، تا آخر عمر با او بود .
ویل دورانت زمانی که در دانشگاه های "سیتون هال " زبان لاتین و فلسفه را فرا می گرفت ، به طور آزاد و در حاشیه آن برای ارضای حس کنجکاویش تاریخ می خواند . عشق او به تاریخ او را به سوی این رشته سوق داد . او از ابتدای تمدن بشر تا زمان خودش را مطالعه کرد و هرگز در رشته تاریخ مدرک دکترا نگرفت؛ گر چه بزرگ ترین مورخ زمان خود شد ، اما فقط دکترای فلسفه داشت .
ویل دورانت در قالب مطالعهی زندگی فیلسوفان بزرگ دنیا ، از حکمای یونان قدیم تا دوره معاصر ، رویدادها و پدیدههای تاریخی را که همزمان با زندگی آن فیلسوفان بود ، مطالعه کرد . او عقیده داشت که فیلسوفان به دو صورت بر تاریخ بشر مؤثرند : اول ، تحت تأثیر رویدادهای گذشته و حال قرار گرفته و جهان بینی جدیدی بیان کرده اند . دوم ، این جهانبینی در سیر رویدادهای آینده مؤثر بوده و دوران بعد از آنان را تغییر داده است . از این جهت بود که دو جلد از یازده جلد کتاب تاریخ تمدن خود را به نام دو فیلسوف بزرگ نوشت : جلد نهم کتاب را تحت عنوان "عصر ولتر " معرفی کرده است و در آن ، همه رویدادهای اروپا را در مسیر زندگی ولتر جستجو می کند و تأثیری را که او بر عصر خویش گذاشت ، نمایان می سازد . در جلد دهم نیز که " روسو و انقلاب " نام دارد ، تأثیر آرای ژان ژاک روسو ، فیلسوف بزرگ فرانسوی را بر انقلاب فرانسه بر می شمارد.
شیوه تاریخ نویسی ویل دورانت
دورانت در آغاز ، ضمن آن که مدیریت " دانشگاه لبورتمپل "5 را در نیویورک بر عهده داشت و در بخش فلسفه ، استاد دانشگاه " کالیفرنیا " بود ، کتابی تحت عنوان " تاریخ فلسفه " نوشت . سپس ، از سال 1927 به بعد ، تصمیم گرفت تاریخ تمدن جهان را تدوین کند . او برای نوشتن هر جلد از این کتاب ، با توجه به موضوع آن و مکانی که باید تاریخ آن نوشته شود ، به آن نقطهی جغرافیایی سفر میکرد : ویل دورانت به اتفاق همسرش ، " آریل دورانت " ، در سال 1930 عازم سفر دور دنیا شدند و مصر ، خاور نزدیک ، هندوستان ، ژاپن و سایر سرزمینهای خاور دور را از نزدیک دیدند . بار دیگر در سال 1932 ، به گشت و گذار در ژاپن و منچوری ، سیبری ، روسیه ، لهستان پرداختند . این سفرها ، به زمینهی نگارش کتاب " مشرق زمین ، گاهواره تمدن " که در سال 1935 انتشار یافت ، غنا بخشید . این نخستین جلد از سلسله کتاب های تاریخ تمدن بود .
پس از آن ، سفرهای بسیار دیگری به اروپا ، خاورمیانه و خاور دور پیش آمد ، از جمله ، از تابستان سال 1948 به مدت 6 ماه در ترکیه ، عراق ، ایران و اروپای شرقی به مسافرت پرداختند . دورانت ، در ابتدای کتاب تاریخ تمدن خود که از شرق باستان آغاز می شود و سرانجام با عصر ناپلئون پایان می پذیرد ، می نویسد : " می خواهم تاریخی پیرامون تمدن بنویسم و با کمترین جا ، بیشترین مطلب را درباره سهم نبوغ و کارمردان بزرگ به میراث فرهنگی بشر بیان کنم . "
ویل دورانت در اصل به تاریخ به عنوان یک علم مجرد نگاه نمی کرد ، بلکه تاریخ را همواره با تأثیر عاملهای دیگر بر روی آن در نظر می گرفت . او در کتابی تحت عنوان درسهای تاریخ که در سال های پایانی زندگی خود و پس از پایان یازده جلد کتاب تاریخ تمدن خود تألیف کرد ، تأکید دارد که تاریخ ملتها باید با توجه به پدیده های علمی جدید ، مانند زیست شناسی و هم چنین نژاد ، اخلاق ، اقتصاد ، فلسفه ،نحوهی حکومت ، مفهوم پیشرفت ، جغرافیا و عنصرهای دیگری که در ساختار تاریخ بشریت مؤثرند ، به رشته تحریر درآید .
دورانت ادعا می کند که تاریخ تابع زمین شناسی است و برای توجیه ادعای خود می گوید : " هر روز در گوشه ای ، دریا بر خشکی یا خشکی بر دریا تجاوز می کند . شهرها زیر آب ناپدید می شوند و ناقوس کلیساها نوای غم انگیز سر می دهند . اقلیم بر احوال انسانها سخت مسلط است ؛ هم چنان که مونتسکیو بر آن تأکید دارد . جغرافیا ، زادگاه تاریخ است ، مادر و پرورنده آن است و خانهای است که تاریخ در آن انضباط می پذیرد . قوانونهای اخلاقی نیز تابع تاریخند . آنها ناگزیرند با شرایط تاریخی و محیطی انطباق داشته باشند . اگر تاریخ اقتصادی بشر را به سه مرحله شکار ، کشاورزی و صنعت تقسیم کنیم ، می توانیم متوقع باشیم که قانون اخلاقی هر مرحله ، در مرحله بعد تغییر کرده است . در مرحله شکار ، انسان ناگزیر بود که هر دم در تعقیب و کشتن باشد . درنده خویی که ویژگی اخلاقی این دوره است، در دوران های دیگر وجود ندارد . "
ویل دورانت درباره اهمیت ارتباط " دین " با " تاریخ " می نویسد : " حتی مورخ شکاک هم فروتنانه در برابر دین تعظیم می کند، زیرا می بیند که دین در هر سرزمینی و هر عصری، درهمه ی شئون زندگی بشر تأثیر مستقیم دارد . " و این که جلد سوم و چهارم و ششم تاریخ خود را تحت عنوان " قیصر و مسیح "، " عصر ایمان " و بالاخره " اصلاح دین " بیان می کند ،به همین منظور است . او در بیان اهمیت دین در تاریخ بشریت می گوید : " دین باعث تسلای همه ابنای بشر بوده است و معلمان ، پدران و مادران را در تأدیب جوانان یاری کرده است . "
اقتصاد و نحوهی معیشت ، در سیر تحولات تاریخی نقش مستقیم دارد و در روابط بین المللی به طور معمول ، " اصطکاک منافع اقتصادی " جنگ و بحران می آفریند . جنگ ها مسیر تاریخ ملتها را تغییر میدهند . او یکی ار عنصرهای پایدار تاریخ را " جنگ " می داند . از زمان بربریت تا تمدن و دمکراسی ، همواره این پدیده برقرار بوده است و از 3421 سال تاریخ مدون بشر ، فقط 268 سال آن بدون جنگ گذشته است . ویل دورانت برای آن که بگوید که در طول تاریخ ، بشریت نتوانسته است از جنگ اجتناب کند ، به گفته هراکلیتوس، فیلسوف یونانی اشاره می کند که : " جنگ یا رقابت ، پدر همه چیز است . "
اثر جاودانه
کتابهای یازده جلدی تاریخ تمدن او عبارتند از :
1- مشرق زمین ، گاهواره تمدن ؛ 2- یونان باستان ؛ 3- قیصرو مسیح ؛ 4- عصر ایمان ؛ 5- رِِنسانس ؛ 6- اصلاح دین ؛ 7- آغاز عصر خرد ؛ 8- عصر لویی ؛ 9- عصر ولتر ؛ 10- روسو و انقلاب . 11 – عصر ناپلئون .
ویل دورانت 90 ساله بود که دست از کار کشید ؛ در حالی که هنوز شوق ادامه تدوین تاریخ را داشت ، می گفت :" نفس آرزومند است ، اما تن نمی کشد ."