مقدمه :
بدون شک یکی از مهمترین و مؤثر ترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت فرد پایه ریزی شده و شکل می گیرد. امروزه این حقیقت انکار ناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایینفقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را در بر گیرد. این ابعاد عوامل تعین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایه گذاری و شکل می گیرند.
اهمیت روانشناسی کودک
روانشناسی کودک اهمیت خود را از کودک می گیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوق العاده ای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانی ترین زمان را نیاز دارد که قابلیت ها و توانایی های خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان در حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر، نوزاد انسان با کمترین توانایی ها و امکانات به دنیا می آید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود می ایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمی تواند سر خود را راست نگه دارد ). این مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال می شود، ولی این مراقبت بدون آگاهی، دانش و آموزش شیوه های فرزند پروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روانشناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی وشیوه های صحیح فرزند پروری )ناشی می شود.
اهداف روانشناسی کودک
روانشناسی کودک به عنوان یکی از زیر مجموعه های روانشناسی رشد با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او یافتن شیوه های صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای روانشناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است ). در طول این سال ها روانشناسان زیادی نظیر ژان پیاژه و استانلی هال به مطالعه و تحقیق در مورد جنبه های مختلف رشد کودک پرداخته اند.
موضوعات مورد مطالعه در روانشناسی کودک
مطالعه در مورد جنبه های مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، زبانی ، عاطفی ، شناختی ، اجتماعی ، اخلاقی و شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبه ها یکی از اهداف روانشناسی رشد است. اهمیت این توجهبه تمام ابعاد رشدی بهعث آگاهی و شناختی متعادل و چند بعدی در مورد کودک می شود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری می نماید.
مطالعه در مورد نیاز های کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت می باشد. برای مثال ،در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی )نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالی که در دوران نوجوانی (سنین بعد از دوازده سالگی )نیاز به استقلال فردی در اولویت می باشد.
مطالعه در مورد شیوه های صحیح فرزند پروری
شیوه های صحیح فرزند پروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روانشناسان کودک می باشد. بیشتر پدر و مادرها فرزند پروری را کاری ساده تلقی می کنند و بر این باور هستند که هر کسی می تواند از عهده این امر بر آید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده می شود )اما فرزند پروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روانشناسی کودک اصول و روش های متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری-روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگی های روانی-رفتاری می شوند واین مسأله باعث تحقیقاتو مطالعات دامنه داری در زمینه انواع این آشفتگی ها و تفاوت آن ها با آشفتگی های رفتاری- روانی بزرگسالان و همچنین شیوه های درمانی این آشفتگی ها شده است. برخی از این مشکلات و آشفتگی های رفتاری-روانی کودکان عبارتند از : اتیسم ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ...
تاریخچه روان شناسی رشد
سیر تحول اطلاعات بشر درباره ابعاد گوناگون رشد، تا قبل از اندیشههای مکتوب که عمدتا از یونانیان آغاز میشود، به درستی روشن نیست، ولی میتوان حدس زد که نخستین آگاهیهای بشر درباره چگونگی رشد خود، از دو منبع اساسی به دست آمده است.
از آنجا که بشر برخی از دانشهای آغازین خود را از طریق وحی و شرایع آسمانی به دست آورده و هدف آنها تربیت و هدایت بشر به سوی کمال و تعالی و نیکبختی انسان بوده است، طبیعی مینماید در این راستا به مسایلی نظیر رشد انسان و چگونگی آن توجه شده باشد.
مشاهده تولد، رشد و بزرگ شدن انسانهای دیگر، منبع دیگری است که از آغاز در اختیار بشر قرار داشته است، ولی این شناختها برخی کلی و برخی دیگر که وابسته به مشاهدات روزمره بوده، بسیار سطحی و محدود بوده است.
در میان انسانها نیز همه افراد و گروهها به یک اندازه به این مساله توجه نکردهاند، در این بین انبیاء الهی و اوصیای ایشان به لحاظ مسئولیت مهم خویش در تربیت و هدایت انسان و گشوده بودن راه منحصر به فرد وحی به روی آنان، بیشترین توجه و عنایت را به رشد انسانها داشته و تا آن جا که درک و فرهنگ مردم زمان ایشان اجازه میداده، آگاهیهای ارزشمندی در اختیار آنان قرار دادهاند.
دسته دیگری که به این مساله توجه کردهاند، مربیان و مصلحان اجتماعی بودند که برای تربیت سلفهای صالح به موضوع رشد، مراحل و لوازم آن پرداختهاند.
قدیمیترین مکتوبات معتبری که هم اکنون در دسترس است نوشتههای فیلسوفان یونان باستان است که به ناچار نقطه آغاز هر مطالعه تاریخ بشری به شمار میرود، هر چند که آنان نیز به نوبه خود تحت تاثیر ادیان و مذاهب الهی و پیش از آن بودهاند.
گر چه روانشناسی رشد، کمتر از یک قرن است که به جرگه علوم پیوسته است، لکن به دلیل ریشههای عمیقی که در تاریخ بشر دارد باید برای پیجویی و ریشهیابی نظریاتی که در آن ابراز شده، گذری سریع بر پیشینههای این علم داشته باشیم.
پیشینه روانشناسی رشد
معمولا تاریخچه روانشناسی رشد را در سه دوره مورد مطالعه قرار میدهند:
1. از دوره رنسانس تا اوایل قرن نوزدهم
2. از اوایل قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم
3. از اوایل قرن بیستم به بعد.
ولی در این میان نباید نظریات دانشمندان قبل از رنسانس و حتی قبل از میلاد را نادیده گرفت. در اینجا ابتدا به نظریات دانشمندان قبل از میلاد اشاره میکنیم، سپس به سه دوره مورد اشاره میپردازیم.
قبل از میلاد
گفته میشود که از حدود پنج قرن قبل از میلاد، در جنینشناسی، فرضیهای به نام "پیشساختگی" مطرح بوده است. بر اساس این فرضیه؛ در اسپرم یا تخمک یک انسان کامل ولی بسیار کوچک به نام "هومونکولوس" وجود دارد و رشد آن تا بزرگسالی تنها در ابعاد و کمیتهاست. در این دوره به ویژه در ایران، روم و یونان هدف آموزش و پرورش این بود که کودک را به گونهای تربیت کنند که در آینده شهروند خوبی باشد و اساسا کودک به عنوان کودک مورد توجه نبود. نظریهپردزان این دوره عمدتا فلاسفه یونان بودند که از مهمترین آنان میتوان به افلاطون و ارسطو اشاره کرد.
افلاطون: عمده آرای افلاطون در دو کتاب "جمهوری" و "قانون" گرد آمده است. در کتاب جمهوری به تفاوت استعدادهای کودکان، لزوم شناسایی این تواناییها و هماهنگ ساختن آموزشهای ابتدایی با استعداد اطفال توجه و تاکید کرده است. در کتاب قانون، ضمن مجاز شمردن بازیهای کودکانه، آغاز سن تحصیلی را ده سالگی میداند.
ارسطو : شاگرد افلاطون بوده ولی در برخی مسایل مبنایی با وی هم عقیده نبود. وی رشد انسان را به سه مرحله تقسیم میکند:
- مرحله حیات جسمانی
- مرحله نفس عاطفی
- مرحله عقلی
وی معتقد بود که تعلیم و تربیت باید هماهنگ با تحولات طبیعی رشد پیش رود و در هر مرحله، همان بعد از شخصیت مورد تربیت قرار گیرد که، در آن مرحله ظهور یافته است.