بحث بیماری هلندی، بحثی است که در کشور و خصوصا میان اقتصاددانان بسیار رایج است. در حالی که نظریه و مدل بیماری هلندی، نظریه و مدلی است که مربوط به 30 و اندی سال پیش است که بسیاری از اقتصاددانانی که روی منابع طبیعی کار کرده اند، امروزه آن را به هیچ وجه پاسخگو نمی دانند. حتی برخی این مدل را اصلا در این کشورها با وجود نفرین منابع، به ندرت صادق می دانند. اما بهرحال به آن دلیل که این مدل بسیار در میان اقتصاددانان ایرانی و مسئولان رایج است.
در مدل بیماری هلندی که پس از تجربه تلخ هلند (و البته انگلستان) پس از کشف شدن نفت و گاز در دریای شمال در دهه 1970 به این اسم نامیده شد، برای هر اقتصاد، سه بخش در نظر گرفته می شود؛ بخش قابل تجارت منابع طبیعی، بخش قابل تجارت بدون در نظر گرفتن منابع طبیعی و بخش غیرقابل تجارت. برخورداری از موهبت بیشتر منابع طبیعی بهمراه تقویت پول داخلی در این مدل، به تقاضای بیشتری برای بخش غیرقابل تجارت منجر میشود. و در نتیجه تجمع نیروی کار و سرمایه در بخش صنعت و کالای صنعتی کمتر و کوچکتر می شود.
نظریه بیماری هلندی بیان می کند که با فروش منابع طبیعی و وارد شدن ارز خارجی به کشور(خصوصا ر هنگام افزایش قیمت های نفتی)، پول داخلی تقویت شده و در نتیجه بخش قابل تجارت بدون منابع طبیعی(شامل صنعت و کشاورزی) به علت گرانتر شدن صادرات و ارزان تر شدن واردات، به شدت ضربه دیده و تضعیف می شود. و قیمت کالاهای غیر قابل تجارت همانند خدمات و همچنین زمین و مسکن، به شدت افزایش می یابد. چرا که این پولی که وارد اقتصاد شده باید طوری خرج شود، کالاهای قابل تجارت که مثال ملموسش این روزها میوه و شکر و … است وارد می شود و بنابر تئوری، قیمت این کالاها چندان افزایش پیدا نمی کند. اما قیمت کالاهایی مثل زمین و مسکن و کرایه تاکسی و … به شدت افزایش می یابد چرا که قابل وارد کردن نیستند. همین است که می بینید در عرض 2 سال قیمت مسکن حدود 150 درصد افزایش پیدا می کند! چرا که در این 2 سال بیش از 140 میلیارد دلار وارد اقتصاد شده است.
این مشکلات ساختاری هستند و نه با نظریه بیماری هلندی بلکه با نظریه مصیبت(نفرین) منابع تاحدود بسیار زیادی قابل توضیح اند اما یک چیز تاحد بسیاری روشن است و آن اینست که مطمئن باشید که این مشکلات ربط چندانی به خاتمی بودن یا احمدی نژاد بودن ندارد. بلکه اگر در دوره خاتمی نیز درآمدهای نفتی تا این حد افزایش می یافت به احتمال زیاد وضعی شبیه به همین داشتیم! آقا باز هم می گویم؛ مشکل ساختاری است! و با آمدن این و رفتن آن فرق چندانی ایجاد نمی شود و همه در ساختار تنگ و فاسدی که نفت ایجاد کرده است گیر می کنند. بهمین جهت است که باید قاعده بازی این ساختار که وجود نفت در دستان دولت است را عوض کنیم.
بیماری هلندی و اقتصاد ایران
با توجه به افزایش قیمت جهانی نفت نزدیک به 113 دلار شاید برای مخاطبان این سوال پیش بیاید که بالاخره افزایش قیمت نفت به نفع اقتصاد کشور هست یا به ضرر آن .پدیده ای در اقتصاد کشورهای تک محصولی مثل کشور خودمان به نام بیماری هلندی از علل این مشکلات و نوسان ها و افزایش قیمتها و گرانی های اخیر کشورمان را تبیین می کند، لذا به نظر می رسد که آشنایی با بیماری هلندی میتواند اولین گام برای درک این موضوع باشد.مقالات بعدی در این رابطه را دنبال کنید.
بیماری هلندی به انگلیسی (Dutch disease) یک مفهوم اقتصادی است که چگونه استفاده از درآمد منابع طبیعی(مثلاً درآمدهای نفتی کشور خودمان) باعث افول در تولید میشود. این عنوان در سال 1977 برای نامگذاری پدیده کاهش تولید در هلند پس از کشف گاز طبیعی در دهه 60 بوجود آمد. "بیماری هلندی" در واقع یک مفهوم اقتصادی است برای توضیح رابطه بین بهره برداری از منابع طبیعی و کاهش تولید. به این صورت که افزایش در منافع به دست آمده از منابع طبیعی (مانند نفت و گاز)به دلیل اینکه (تبادل ارز)exchange rate را افزایش میدهد، تولید را در اقتصاد یک کشور کاهش میدهد. البته نمی توان گفت که همیشه این بیماری باعث کاهش تولید می¬شود و ممکن است عوامل دیگر موثر باشند.
این نامگذاری به این دلیل انجام شده است که اولین بار در کشور هلند رخ داد. در سال 1977 نشریه اکونومیست لندن، در توصیف و تشریح این پدیده ظاهراً عجیب، برای نخستین بار اصطلاح بیماری هلندی را بکار برد که در دهه 70 میلادی تعدادی از کشورههای دیگر، از جمله انگلستان را مبتلا ساخته بود. اگر به زبان خیلی ساده بخواهیم بیان کنیم این عارضه زمانی رخ می دهد که درآمد یک کشور بر اثر عوامل فصلی به صورت ناگهانی افزایش می یابد و متولیان اقتصاد کلان (دولت ) هم با تصور دائمی بودن این درآمد آن را در جامعه تزریق می کنند. تا اینجای کار اتفاق خاصی نیافتاده است . درآمد کشور زیاد شده و پول هم به جامعه منتقل شده است. اما با افزایش درآمد ،تقاضا هم افزایش پیدا می کند اگر این افزایش تقاضا به صورت ناگهانی انجام شود، عرضه جوابگوی تقاضا نخواهد بود و تعادل عرضه و تقاضا بر هم می خورد ، در نتیجه قیمت ها افزایش می یابد. در یک روند طبیعی قیمت ها تا سقفی بالا می روند و با یک تاخیر زمانی تولید افزایش پیدا می کند و در نهایت پس از مدتی عرضه و تقاضا به تعادل قبل بر می گردند. اما بیماری هلندی از زمانی رخ می دهد که دولت به عنوان متولی اقتصاد کلان وارد کارزار می شود و سعی می کند به طور مصنوعی و از طریقی غیر از افزایش تولید قیمت ها را پایین نگه دارد.دولت متوصل به واردات کالاهای مصرفی ارزان می شود (همین کاری که دولت نهم در حال انجام آن است) تا قیمت ها را مهار کند در حالی که صنایع داخلی مجبورند با عوامل تولید گران کالای گران را تولید و به قیمت ارزان بفروشند . نکته اینجاست که این سیاست نمی تواند جلوی تورم را بگیرد. بلکه آن را به بخش های دیگر اقتصادی منتقل می کند .به عنوان مثال می توان با واردات کالاهایی نظیر سیب ، پرتقال ، ... ، تیرآهن و.... قیمت این کالا ها را پایین نگه داشت ولی برخی کالا ها مانند زمین و مسکن قابل وارد کردن نیستند و افزایش قیمت این کالا ها نمی شود با واردات مهار کرد . در نتیجه قیمت این قبیل کالا ها به رشد خود ادامه می دهند . از طرفی سرمایه گذاری جدید در آن بخش های صنعتی که با واردات قیمت شان مهار شده انجام نمی شود و سرمایه ها به سمت کالاهایی مثل زمین و مسکن هدایت می شود. در نتیجه این امر تقاضای کاذبی برای این کالا ایجاد شده و قیمت آن ها با سرعت بیشتر و به صورت غیر طبیعی و باور نکردنی رشد می کنند. عوارض این مشکل به همینجا ختم نمی شود . به محض اینکه فصل افزایش درآمد خاتمه پیدا کند و دولت پولی نداشته باشد که با آن واردات ارزان را انجام دهد افزایش قیمت در بخش هایی که تا آن زمان به صورت مصنوعی قیمت پایینی داشتند با سرعتی فزاینده رخ خواهد داد. از آنجا که صنایع داخلی هم در اثر همان سیاست های گذشته فلج شده اند قادر به پاسخگویی به تقاضا های جدید نمی باشند و اقتصاد را در ابتدا ناکارآمد و سپس فلج میکند. البته هلند این شانس را داشت در زمانی که به این مشکل گرفتار شد، سایه کمونیست شرق اروپا را فراگرفته بود و کشورهای غربی برای اینکه مبادا هلند هم در دامن کمونیست ها بیافتد کمک ها ی بی دریغی به این کشور کردند با این وجود چند سالی طول کشید تا اقتصاد این کشور بتواند کمر راست کند.