استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد میکنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان میدهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان میدهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینههای دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط میشود.
افراد علاوه بر تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلا یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند، از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. به عبارتی افراد از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شدهاند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ و غیر هوشی را شامل میشود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار میگیرند.
درباره استعداد و مفهوم آن میتوان با نگاهی به منابع مختلف به تعاریف متعددی دست یافت. ما نیز در این جا برای آغاز بحث به تعریف این مفهوم به عنوان یکی از مفاهیم اساسی مطرح در این مقاله ، اشاره میکنیم. فرانک برونو ، استعداد را «توانایی بهرهبری فوری از آموزش ، تعلیم یا تجربه در یک محدوده مشخص از عملکرد»1 میداند. شفیع آبادی نیز استعداد را «توانایی بالقوهای که فرد را برای انجام دادن کار ، آماده میکند»2 دانسته است.
مقصود از قابلیت یا استعداد ، امکاناتی است که تصویر کلی آن در خلقت هر مخلوقی به صورت بالقوه ، موجود است؛ ولی فعلیت یافتن و یا تحقق تمام یا قسمتی از آن، منوط به حصول فرصت مناسب است. امرِ بالقوه ، چیزی است که ممکن است بر حسب مساعدت و یا عدم مساعدت شرایط ، فعلیت پیدا کند یا نکند و در صورت فعلیت یافتن ، به تمامی، تحقق یابد یا به طور ناقص و همچنین کیفیت تحقّقش بسته به شرایط ، در موارد مختلف ، متفاوت باشد.3 با نگاهی به مطالب ذکر شده میتوانیم این گونه نتیجهگیری نماییم که:
1 . استعداد ، یک توانایی بالقوه است که در وجود هر انسانی به ودیعه نهاده شده است؛
2 . این توانایی بالقوه برای شکوفایی و بروز خود ، نیازمند شرایط و بستر مناسب است و چه بسا در صورت فراهم نیامدن امکانات و شرایط مناسب ، هرگز بروز نیابد.
3 . میتوانیم این توانایی بالقوه را به دو دسته عمومی و اختصاصی تقسیم کنیم. به این صورت که تواناییهای عمومی ، در میان تمام انسانها مشترک است و البته بسته به اشخاص مختلف ، دارای شدت و ضعف است و تواناییهای اختصاصی نیز آنهایی هستند که در بین انسانها متفاوت و گوناگوناند و همه انسانها از آن برخوردار نیستند.
آموزش
دومین مفهومی که این مقاله به آن توجه دارد ، مفهوم آموزش (تعلیم و تربیت) است. البته ما در این جا آموزش4 را از زاویه اشتغال و استعداد ، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
درباره رابطه تعلیم و تربیت و استعداد ، میتوانیم به دو نکته اساسی اشاره نماییم : نکته اوّل ، این است که ترتیب ، خود ، ابزاری است برای رشد و شکوفایی استعدادها. به طور مثال ، در تعریفی از تربیت ، آن را «پرورش دادن ، یعنی به فعلیت درآوردن استعدادهای بالقوه و درونی در یک شخص»5 بیان کردهاند ، به طوری که با مراجعه و مطالعه اهداف نهاد «آموزش» در جهان ، متوجه خواهیم شد که یکی از اهداف اساسی در همه نظامهای آموزش و پرورش ، همانا رشد و شکوفایی استعدادهای فراگیران است.
از سوی دیگر ، نظام تعلیم و تربیت در هر جامعهای ، تربیت کننده نیروی انسانی6 مناسب مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه است و یکی از مهمترین ابعاد و انواع برنامهریزی آموزش در هر سازمانی ، برنامهریزی نیروی انسانی7 است که شامل: برنامهریزی برای تربیت عموم کارکنان ، اعم از کارگران نیمهماهر تا کاردانها ، مهندسان ، دکترها ، معلّمان ، استادان و سایر متخصصان است. بنا بر این ، ملاحظه میشود که برنامهریزی نیروی انسانی، مستقیما با برنامهریزی اقتصادی در ارتباط است؛ زیرا هدف آن ، تربیت افرادی است که باید چرخهای اقتصاد کشور را به حرکت درآورند.8
این نکته نیز بر همه روشن است که یکی از اساسیترین انتظارات خانوادهها و دانش آموزان از نظام آموزشی در هر جامعه ، کسب آمادگیهای لازم برای یافتن یک شغل مناسب در آینده است.
البته آموزش و پرورش، دارای ابعاد بسیار متفاوتی است و نقش بسیار زیادی در توسعه فردی و اجتماعی ایفا میکند، به طوری که بخش گستردهای از ابعاد و اثرات آن را نمیتوان به آسانی اندازهگیری کرد؛ اما به هرحال ، یکی از انتظارات اساسی از نظام آموزش و پرورش ، تربیت افرادی است که بتوانند در آینده ، با بر عهده گرفتن مشاغل و حرفههای مختلف اجتماعی ، چرخهای جامعه را به گردش درآورند.
به طوری کلی، آموزشهای مربوط به اشتغال را میتوان به دو دسته اساسی : 1)آموزشهای پیش از خدمت (اشتغال)9 و 2) آموزشهای ضمن خدمت10 تقسیم کرد. آموزشهای پیش از خدمت به آموزشهایی گفته میشود که یک نفر ، پیش از عهدهدار شدن یک شغل ، آنها را فرا میگیرد ، مانند آموزشهایی که در مدرسه و دانشگاه ، یا در دورههای کارآموزی11 به افراد ، داده میشود. هدف از این آموزشها نیز آماده کردن فرد برای احراز یک شغل بخصوص است.
البته آموزشهایی که در مدرسه و دانشگاه داده میشود ، کمتر جنبه اختصاصی و بیشتر جنبه کلّی دارد و در بیشتر موارد ، فرد را به صورت نظری برای پذیرفتن شغل ، آماده میکند که در این میان باید حساب آموزشهای فنی و حرفهای و یا دورههایی که به صورت عملی برای پذیرفتن یک شغل درنظر گرفته میشوند (مانند کارآموزیها) را جدا کرد.
درباره آموزشهای ضمن خدمت ، میتوان گفت : با توجه به تحولات سریع علوم و تکنولوژی ، دانش و اطلاعات افراد برای پاسخگویی به این پیشرفت سریع ، ناتوان و ناقص است. از این رو ، در دنیای متحوّل امروز ، هیچ کس نمیتواند با تکیه بر آموختههای خود در نظام آموزش رسمی ، سازگاری مناسب با محیط خود داشته باشد. بنا بر این ، بر اساس فلسفه آموزش مستمر ، اطلاعات و دانش انسان باید همواره پویا ، به روز و در حال تکامل باشد و در هر مرحلهای از زندگی باید در کوران جدیدترین یافتهها و اطلاعات مربوط به حرفه و زندگیاش قرار گیرد12 و هدف آن ، تجهیز نیروی انسانی شاغل در سازمانها به دانشها و مهارتهای جدید و مورد نیاز است.