افعال ناقصه و چگونگی عمل به آنها
واژه «اصبح» که از افعال ناقصه به شمار میرود، با مشتقات آن، در موارد متعددی از قرآن کریم به کار رفته است و مترجمان و مفسران آن را به گونههای مختلف ترجمه و تفسیر کردهاند. این اختلاف نظر سبب شده است که چهره مسئله تا حدودی ناشناخته بماند و برخی مترجمان در ترجمه این واژه دچار تحیّر شوند و گاه معنای خاصی را برای آن در نظر بگیرند و جز آن را رمی به خطا کنند. برای روشن شدن این مسئله، نگارنده بر آن است که درباره این واژه بررسی کوتاهی انجام دهد، و با استناد به کتب لغت، نحو، اعراب و تفسیر، حقیقت را تا آن جا که در فرصت مقاله میگنجد روشن سازد.
در این جا، نخست باید افعال ناقصه و چگونگی عمل آنها را یادآور شویم، آن گاه موارد کاربرد «اصبح» و مشتقات آن در قرآن را پیگیری کنیم، سپس معنای این واژه را از دیدگاه لغتشناسان و ادیبان بررسی نماییم و در پایان، نظری نیز بر تفاسیر بیفکنیم و ببینیم مفسران این واژه را چگونه تفسیر کردهاند. اینک به ترتیب، به توضیح مباحث فوق میپردازیم.
در کتب نحوی، افعال ناقصه بر دو بخش تقسیم شدهاند:
1. کان و اخوات آن. این مجموعه عبارتند از: کان، أمسی، أصبح، أضحی، ظلّ، بات، صار، لیس، مازال، ما انفکّ، ما فتی، ما برح و مادام.
2. کاد و اخوات آن. این مجموعه نیز عبارتند از: کاد، أوشک، کرب، عسی، حری، اخلولق، أنشأ، علق، صفق، أخذ، هبّ، بدأ، ابتدأ، جعل، قام و انبری. همچنین نحویان از میان افعال بخش دوم، سه فعل اول (کاد، أوشک و کرب) را افعال مقاربه، و سه فعل بعد (عسی، حری و اخلولق) را افعال رجاء، و بقیه را افعال شروع نامیدهاند، که در مجموع به همه این افعال، از باب تغلیب، افعال مقاربه میگویند.
این دو دسته از افعال ناقصه در عمل یکسانند؛ یعنی بر سر مبتدا و خبر درمیآیند و مبتدا را به عنوان اسم خود مرفوع، و خبر را به عنوان خبر خود منصوب میکنند.1
آنچه در این جا مورد بحث قرار میگیرد، بخش اول از افعال ناقصه است، و محور بحث را نیز افعالی چون «اصبح» و «امسی» و مشتقات آنها تشکیل میدهند. بدیهی است که با روشن شدن مسئله در مورد این دو فعل، حکم بقیه افعال نیز روشن خواهد شد.
«اصبح» و مشتقات آن در قرآن
«اصبح» و مشتقات آن در قرآن، به ترتیبی که در المعجم المفهرس2 آمده به قرار زیر است:
أَصْبَحَ: مائده، 30، 31؛ کهف، 42، 45؛ قصص، 10، 18، 82؛ ملک، 30.
أَصْبَحَت: قلم، 20.
أَصْبَحْتُم: آل عمران، 103؛ فصّلت، 23.
أَصْبَحُوا: مائده، 53، 102؛ اعراف، 78، 91؛ هود، 67، 94؛ شعراء، 157؛ عنکبوت، 37؛ احقاف، 25؛ صف، 14.
تُصْبِحُ: کهف، 40؛ حج، 63.
تُصْبِحُوا: حجرات، 6.
تُصْبِحُون: روم، 17.
یُصْبِحُ: کهف، 41.
لَیُصْبِحُنَّ: مؤمنون، 40.
یُصْبِحُوا: مائده، 52.
مُصْبِحین: حجر، 66، 83؛ صافّات، 137؛ قلم، 17، 21.
ذکر این نکته لازم است که چون موارد فوق همه از باب «اِفعال»اند، بحث کنونی شامل آنها خواهد بود؛ امّا ساختارهایی مانند: صُبْح، صَبَّحَ، صَباحْ و اِصْباحْ که در مواردی از قرآن کریم به کار رفتهاند و از افعال ناقصه به شمار نمیآیند از موضوع بحث خارجاند.3
«اصبح» از نگاه لغت
در لسان العرب آمده است:
«... واَصْبَحَ القومُ: دخلوا فی الصّباح، کما یقال: اَمْسَوْا، دخلوا فی المساء... وفی التنزیل: واِنّکم لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُصْبِحِین وَبِاللَّیْل؛ وقال سیبویه: اصبحنا وامسینا، ای صرنا فی حین ذاک... و اصبح فلان عالما، ای صار...».4
در اقرب الموارد میخوانیم:
«اصبح الرّجل: دخل فی الصّباح، «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَه ُ مُصْبِحِینَ» ای: وهم داخلون فی الصّباح... و أصبح فلان عالما، ای صار...».5
و در معجم متن اللغه آمده است:
«اصبح: دخل فی الصَّباح: دنا وقت دخوله فی الصَّباح... واصبح فلان کذا: بمعنی صار...».6
در لغتنامههای دیگر نیز «اصبح» با همین مفاهیم آمده است، که از مجموع آنها این نتیجه به دست میآید که کاربرد «اصبح» دو گونه است؛ گاه به صورت تامّه است، بدین معنی که فعل تنها به فاعل خود اکتفا میکند؛ مانند «اصبح القوم» که در این صورت فعل دلالت بر زمان دارد، از این رو اهل لغت «اصبح القوم» را به «دخلوا فی الصّباح» معنی کردهاند؛ و گاه به صورت ناقصه است که هم اسم دارد و هم خبر، مانند «اصبح فلان عالما» که در این صورت اهل لغت آن را به معنای «صار» گرفتهاند. البته آنچه در این جا به عنوان نتیجه بحث لغوی مطرح شد، تمام نتیجه نیست و باید با پیگیری مباحث نحوی و تفسیری به نتیجه روشنتری دستیافت. اینک به بررسی مسئله از دیدگاه برخی از متخصّصان علم نحو میپردازیم.
تحلیلی از دانشمندان علم نحو
زمخشری که از پیشگامان این گروه به شمار میرود، در کتاب المفصّل، در فصلی تحت عنوان «اصبح و نظایر آن» مینویسد:
«اصبح و امسی و اضحی به سه معنی آمده است:
1. آن که مضمون جمله، مقرون به یکی از این سه زمان، یعنی صبح و شام و ظهر باشد؛ چنان که در «کان» گذشت.
2. آن که به معنای ورود در این زمانها باشد، مانند «اَظْهَرَ» و «اَعْتَمَ»، که در این صورت افعال نامبرده به صورت تامّه به کار میروند و تنها به اسم مرفوع اکتفا میکنند...
3. آن که به معنای «صار» باشد، مانند: اصبح زید غنیّا وامسی امیرا...».7
غلایینی، زیر عنوان «معانی کان و اخوات آن» آورده است:
«معنای «کان» اتصاف مسند الیه به مسند در زمان گذشته است، و گاه در صورت وجود قرینه، بیانگر اتصاف مزبور به طور دایم است؛ چنان که در آیه شریفه «وکان اللّه علیما حکیما» بدین معنی است که خدا همواره دانا و فرزانه است. و معنای «امسی» اتصاف مسند الیه به مسند در شام، و معنای «اصبح» اتصاف مسند الیه به مسند در صبح است...».8
وی پس از آن که معنای اصلی بقیّه افعال ناقصه را نیز بیان میکند، در پایانِ بحث از معانی میافزاید:
«کان و امسی و اصبح و اضحی و ظلّ و بات، گاه به معنای «صار» به کار میروند؛ البته این در صورتی است که قرینهای داشته باشیم بر این که مقصود متکلم اتصاف مسند الیه به مسند در وقت خاص این افعال نیست. از این قبیل است آیه «فَکَانَ مِنَ المُغْرَقِین» [هود، 43] یعنی «صار»، و نیز آیه «فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إخْوَانا» [آل عمران، 103] یعنی «صِرْتُمْ»، و آیه «فَظَلَّتْ اَعْنَاقُهُم لَهَا خَاضِعِین» [شعراء، 4 [یعنی «صارت»، و آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا» [نحل، 58] یعنی «صار».».9
در کتاب النحو الوافی درباره «اصبح» چنین آمده است:
«اَصْبَحَ با دو معمول خود بر این معنی دلالت دارد که اسم آن، در زمان خاصی که با صیغه فعل تناسب دارد، به معنای خبر آن متصف است، مانند، «اصبح السّاهر متعبا» [یعنی: آن بیدار مانده در شب، با حالت خستگی به صبح درآمد]. «اصبح» به طور فراوان به معنای «صار» به کار میرود و طبق شرایط «صار» عمل میکند، مانند: «اصبح النّفط دعامه الصّناعه » [یعنی: نفت، زیربنای صنعت شده است]. روشن است که «اصبح» در این مثال و نظایر آن، بدان سبب به معنای «صار» آمده است که مقصودِ گوینده منحصر به زمان صبح نیست، بلکه مقصود این است که موضوع از حالت گذشته خود به حالتی جدید که اختصاص به صبح ندارد درآمده است.