تعریف انگیزش :
روانشناسان انگیزش را فرآیند هایی می دانند که در برانگیختن ، جهت دادن و پایایی رفتار نقش آفرین هستند. در واقع انگیزش یک حالت فرض در موجود زنده است که برانگیزانندهی رفتار می باشد و ارگانیسم را به قسمت یک هدف سوق می دهد .
تفاوت انگیزه و انگیزش :
از نظر دستور زبان فارسی انگیزه اسم و انگیزش اسم مصدر از مصدر «انگیختن» است . بنا به نوشته لغت نامه دهخدا ، انگیختن یعنی حرکت درآوردن .
انگیزه یعنی سبب ، علت و چیزی که کسی را به کاری وادار کند . انگیزش یعنی تحریک و ترغیب : تحریک حالتی است که در اثر دخالت یک محرک (انگیزه) به وجود می آید . فرق این دو ، تا اندازه ای مثل فرق محرک با تحریک است می دانیم که تحریک حالتی است که در اثر دخالت یک محرک بوجود می آید . حال اگر انگیزش را تحریک بنامیم انگیزه محرک است ، برای نمونه انقباض و انبساط مردمک چشم بر اثر نور (مثال محرک و تحریک) .
انواع انگیزه :
1-نیازها 2-تمایلات 3-مشوقها 4-سائقها
نیاز : یعنی حالت کمبود ، اصطلاح نیاز دست که در دو معنی مختلف به کار رفته است :
1-نیازهای جسمی یا فیزیولوژیک
2-نیازهای روانی
نیازهای روانی حتماً باید ارضاء شوند تا بتوانیم زنده بمانیم .
برخی از نیازهای جسمی ، در صورتی که بخواهیم زنده بمانیم حتماً باید ارضاؤ شوند . این نیازها عبارتند از نیاز به اکسیژن ، غذا ، آب ، اجتناب از درد ،درجه حرارت مناسب و حذف مواد زائد .
برخی نیازهای جسمی یا فیزیولوژیک مثل گرسنگی و تشنگی حالت هایی هستند که کمبود فیزیکی را نشان می دهند . بعنوان مثال وقتی برای مدتی غذا نخوریم یا آب ننوشیم ، احساس می کنیم که به غذا یا آب نیاز داریم، پس بدن ارگانیسمی است که به اکسیژن ، مایعات ، کالریها ، ویتامین ها ، مواد معدنی و غیره نیاز دارد .
در میان نیازهای روانی ، می توان نیاز به پیشرفت ، قدرت ، عزت نفس ، تایید اجتماعی و تعلق را نام برد . نیازهای روانی ، از دو جنبه مهم ، با نیازهای فیزیولوژیک تفاوت دارند . از یک طرف نیازهای روانی الزاماً به حالت های کمبود استوار نیستند . مثلاً متخصصی که نیاز به پیشرفت شدیدی نشان می دهد ممکن است در گذشته ، بارها موفق شده باشد . از طرف دیگر ممکن است نیازها از پیش آموخته شده باشند یا حتی بتوان به کمک تجربه آنها را آموخت ، در صورتی که نیازهای فیزیولوژیک ،در ساخت فیزیکی ارگانیسم وجود دارند . از آنجا که انسانها از یک ساخت زیستی مشابهی برخوردار هستند . فرض بر این است که نیازهای فیزیولوژیک همانندی نیز خواهند داشت و چون تجربه های یادگیری انسانها متفاوت استا . فرض بر این است که از نظر نیازهای روانی کاملاً متفاوت باشند .
2-میل : عبارت است از حالت برانگیختگی ارگانیسم بر اثر یک نیاز .
تمایلات زیستی و فیزیولوژیکی : نیازهای فیزیولوژیک ، تمایلات فیزیولوژیک را به وجود می آورند . تمایلات فیزیولوژیک یعنی حالتی که در درون ارگانیسم فعال می شوند و رفتاری را بوجود می آورند که این نیازهای فیزیولوژیک را کاهش می دهد . این تمایلات ذاتی هستند یعنی اکتسابی نیستند . بنابراین به آنها تمایلات اولیه گفته می شود . اما یادگیری می تواند رفتاری را که موجب ارضاء آنها می شود تحت تاثیر قرار دهد .
در ایجاد انگیزش علاوه بر عوامل درونی که شامل دستگاه عصبی ، درون ریز و اندام های بیرونی است . عوامل بیرونی مانند عوامل شناختی ، محیطی و اجتماعی و فرهنگی نیز دخیلند .
تمایلات اجتماعی : پول ، موفقیت ، قدرت و ... نمونه هایی از تمایلات اجتماعی هستند . تمایلات اجتماعی از این نظر با تمایلات اولیه تفاوت دارند که از طریق یادگیری اجتماعی آموخته می شوند اما درست مثل تمایلات فیزیولوژیک و تمایلات تحریک خواهی ، تمایلات اجتماعی نیز ما را بر می انگیزد و رفتاری ایجاد می کند که متوجه یک هدف است .
3-سائق : اصطلاح روانی است نه زیستی . سایق نه نیازهای فیزیولوژیکی به تنهایی بلکه ویژگی انگیزشی نیز دارند . زیرا رفتار را نیرومند می سازند و آن را هدایت می کنند . برای مثال ، میل ما به خوردن از احساس اشتها ناشی می شود ، نه لزوماً از پایین بودن قند خون یا سلول های چربی چروکیده . به عبارت دیگر ما از سایق روانی آگاهیم نه از نیاز واقعی بدن . وقتی که سایق به اندازه کافی برای جلب توجه فرد ، نیرومند می شود او را برای انجام دادن رفتارهای هدف گرایی آماده می کند که می تواند سایق را کاهش دهد .
4-مشوق : یک شی مشخص یا موقعیتی است که می تواند نیازی را برطرف کند یا به خودی خود جالب باشد و فرد را برای پرداختن یا نپرداختن به یک زنجیره رفتار جذب یا دفع کند . برخی از مشوقها تقویت کننده نخستین نامیده می شوند چون بدون یادگیری قبلی در نقش پاداش عمل می کنند . برای مثال طعم شیرین غذا ، برخی دیگر تقویت کننده های ثانویه هستند که اثربخشی آنها حداقل تا حدودی ناشی از یادگیری نوعی رابطه بیان آنها و سایر رویدادهاست برای مثال پول و یا نمره و ...
نظریه های مشوقی انگیزش تاکید خاصی بر رابطه یادگیری و تجربه با کنترل انگیزش دارند . نیازها و مشوقها مستقلاً بر هم اثر گذاشته و تمایلات را تحت تاثیر قرار می دهند . وقتی نیازهای قوی با مشوقهای جذاب ترکیب شوند قوی ترین تمایلات را به وجود می آورند .
نظریه های انگیزش :
وقتی به علل بروز رفتار به دقت بنگریم مشاهده می کنیم که انگیزش با نیازها و خواست های افراد ارتباط زیادی دارد و به رفتار جهت و نیرو می بخشد . برای پی بردن به چگونگی انگیزش در ایجاد رفتار ، شایسته است به دیدگاهها یا نظریه های مختلفی که با پژوهشهای کارشناسان مطرح گردیده اند توجه کنیم .
1-نظریه غریزه 2-نظریه سایق 3-نظریه شرطی 4-نظریه شناختی 5-توازن 6-فرآیند مخالف
7-اراده آزاد 8-لذت جویی 9-نیازها 10-تعادل حیاتی
نظریه غریزه :
- حیوانات به همراه تعدادی تمایلات از پیش برنامه ریزی شده به دنیا می آیند ، این تمایلات به آنها اجازه میدهد تا در برخی موقعیت ها با یک شیوهی معین واکنش نشان دهند .
پرندگانی که از پرندگان دیگر جدا نگه داشته می شوند حتی اگر طریقه لانه سازی پرندگان دیگر را ندیده باشند لانه های خود را در فصلی که عاشق می شوند می سازند . این فعالیت ها ذاتی است و به طور ژنتیکی ، از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد .
سائق :
این نظریه ها را باید «نظریه های هل دادن در انگیزش» توصیف کرد ؛ رفتار بوسیله حالت های سوق دهنده درون انسان یا حیوان به سوی هدفها «هدل» داده می شود . مثلاً فروید اندیشه ها خود را درباره شخصیت بر محرک یا سائق های جنسی و پرخاشگری واقعی یا مادرزادی بنا کرد . همچنین برخی پژوهشگران به ویژه کردارشناسان رفتار حیوانی را به عنوان مجموعه مفصلی از مکانیسم ها سایق مادرزادی مطرح کرده اند .
بطورکلی در نظریه های سایق چنین گفته می شود : هنگامی که یک حالت سوق دهنده درونی برانگیخته میشود فرد هل داده می شود تا رفتاری را انجام دهد که آن رفتار منجر به هدفی شود که شدت حالت سائق را کاهش دهد .
نظریه انسان گرا :
روانشناسان انسان گرا از جمله آبراهام هازلو ادعا می کنند که نظریه های غریزه و کاهش تمایلات (سایق ) اساساً حالت دفاعی دارند . این نظریه ها معتقدند که رفتار انسان بیشتر به شیوه مکانیکی به وجود می آید و در جهت زنده ماندن ارگانیزم و کاهش تنش هدایت می شود . انسان گرایان خاطر نشان می سازند که افراد در مقابل درد ، گرسنگی و بسیاری از منابع تنش دیگر بردباری نشان می دهند تا آنچه را که پیشرفت شخص میدانند به دست آورند .
نظریه توازن :
این نظریه به وسیله روانشناس اجتماعی مثل «هایدر» مطرح گردید . هایدر معتقد است که میان اشخاص و موقعیت ها و رویدادها درباره توازن شناختی گرایشی وجود دارد که عناصر سه گانه آن عبارتند از : معلم ، شاگرد و ماده درسی . توازن هنگامی ایجاد می شود که یک رابطه مثبت میان این عناصر سه گانه به وجود آید ، به این معنا که شاگرد معلم و ماده درسی هر دو را دوست بدارد و معتقد است که معلم نیز درسی شیمی را دوست داشته باشد .
نظریه فرآیند مخالف :
نظریه فرآیند مخالف انگیزش را در پس پدیده هایی مانند اعتیاد به مواد مخدر و واکنش های فیزیولوژیکی و عاطفی آنها مطرح می سازد . در این نظریه اصل بر آن است که بالا رفتن برانگیختگی سرانجام واکنش آرامی را در دستگاه عصبی پدید می آورد و برعکس . به این معنا که حالت خوشی و شادمانی آغازین سرانجام به خماری و کسالت می انجامد . برای درک بهتر و روشن تر نظریه فرآیند مخالف شایسته است به شرح بیشتری در این باره توجه شود . بر اساس نظریه فرآیند مخالف ، اگر کسی دارویی بخورد و در او احساس سرخوشی غیرطبیعی پدید آید ، پس از مدتی احساس های خوشی و مثبت او فروکش کرده ، فرآیند مخالف آن ظاهر می شود و فرد را به سوی بی حس و حالی و افسردگی می کشاند . همچنین این نظریه بیانگر این است که فرایند مخالف (افسردگی) پس از مصرف ماده مخدر همان گونه به قوت خود باقی است ، در صورتی که فرآیند آغازین تضعیف می شود . در نتیجه ، بعد از هر بار مصرف دارو گرایش فرد به مواد مخدر افزایش خواهد یافت . در حالی که خوشی و سرمستی ناشی از دارو کاهش می یابد . سرانجام کار به جایی می رسد که فرد برای حفظ انگیزش مثبت و استمرار خوشی و دوری از فرآیند مخالف و ناگوار ، به مصرف بیشتر دارو تحریک می شود این روش همچنان ادامه پیدا می کند و اعتیاد فرساینده را پایه ریزی می کند .
نظریه اراده آزاد :
فیلسوفان گذشته ، از زمان افلاطون و ارسطو انسان را موجودی عاقل می دانستند که برای ارضای امیال و آرزوهای خود از نیروی عقل بهره می گیرد . بنا به این دیدگاه رفتار آدمی به نیروی اراده او وابسته است و انسان به نیروی اراده خود به خودی نیکو و شیوه های رهایی بخش دست می یابد .
البته روانشناسان این نظریه نتوانسته اند با روش مزبور مشخص کنند که چرا یکی به دزدی ، خیانت و ... میپردازد و دیگری در امور خیریه و فعالیت های نوع دوستی شرکت می جوید بنابراین برای توضیح جامع و قانع کنندهی رفتار باید به فراسوی ارادهی آزاد نظر افکند وآن را در لذت جویی ، که یکی از عوامل مهم انگیزش به شمار می آید ، جست و جو کرد .
نظریه لذت جویی :
تجربه های روزانه نشان داده اند که افراد آدمی به محرک ها یا رویدادهایی پاسخ مثبت می دهند که شاد کننده باشند یا از رنج و ناراحتی آنان بکاهند . پدیده لذت جویی در واقع افراد را بر می انگیزد که از عوامل رنج آور دوری کنند و به آنهایی توجه و علاقه پیدا کنند که شادی بخش باشند .
نظریه شناختی :
نظریه های شناختی انگیزش بیشتر به اندیشه ها ، انتظارها و ادراک امور و مسائل زندگی توجه دارد . در این راستا و نوع شناخت بیانگر رفتارهایی است که از ما سر می زند . یکی انتظاری است که رفتار را به سوی هدف خاصی سوق می دهد و دیگری ادراک ارزشی آن هدف .
نظریه های شناختی انگیزش تمایز عمده ای میان انگیزهی درون زاد و برون زاد قائلند . انگیزهی درون زا موجود آدمی را وامی دارد تا در کارها به خاطر خود آنها به فعالیت بپردازد ، نه برای دریافت پاداش و سود مادی ، برعکس انگیزهی برون زاد سبب می شود که فرد برای دست یابی به پاداش و یا مقام در کاری شرکت جوید ، بنا به نظر روانشناسان ، در نظر گرفتن پاداش برای ایجاد رفتار مطلوب ممکن است به کاهش انگیزهی برون زاد و افزایش انگیزهی برون زاد بیانجامد و از فعالیت های تحصیلی بکاهد . با پژوهش هایی که انجام شده است مشخص گردیده است که وقتی انگیزه ای برون زاد باشد موجود آدمی با کوشش و پشت کار بیشتری از انگیزهی درون زاد به فعالیت می پردازد .
نظریه تعادل حیاتی :
به طور خلاصه ، یعنی گرایش بدن به حفظ حالت ثابت ، در واقع تعادل حیاتی گرایشی است که می کوشد محیط درونی بدنی را در برابر محیط متغیر بیرونی همواره به طور ثابت نگه دارد .
برای مثال جریان خون ثبات قابل ملاحظه ای را از نظر سطح آب ، نمک ، قند ، کلسیم و ... نشان می دهد . دستگاههای بدن در انجام این کار ، برای رفتاری که هدف گراست و تعادل حیاتی را بر می گرداند حالت های انگیزشی به وجود می آورند . مثال تعادل حیاتی در دنیای بیرون که مشاهده می کنیم همان ترموستات است .