نژاد ، تکامل و رفتار
اگر چه امریکایی های افریقایی که متوسط 20 درصد ژن سفید پوستی دارند ، IQ متوسط حدود 85 داشتند . افریقایی های افریقایی IQ حدود 70 دارند بررسی های این مقاله را در منحنی بل ببینید . یا به سایت مراجعه کنید .
آسیایی های شرقی IQ شان در تستهای همانند طراحی شده ی اروپا امریکایی بدون توجه به محل تست که در ایالات متحده یا آسیا حدود 107 بود .
سایز مغز حدود 44% با تستهای IQ پایه گذاری شده بااستفاده از تخیل بازآوایی مغناطیسی ربط دارد ( حدود 8 مطالعه ی مدرن )
کتاب مشهوری در مورد باستان شناسی کلاسیک : « روم ورای قلعه ای امپراطوری » ( مثل نویسنده و ناشر حس نمی کنم . فکر می کنم کتابی از Mallory بود و ویرایشی که چند سال پیش خواندم یک جلد کاغذی پنگوئن بود ) یقیناً واضح است که روم در رابطه ی تجاری مستقیم با چین بود . خوب ممکن است این ضرب المثل قدیمی را شنیده باشید «پرچم پیر و تجارت است» در این مورد همچنین واضح است که دورگه شدن هم چنین است . خیلی خوب کمی در تاریخ عقب تر برویم و به اسکندر کبیر و « Drang nach osten » خواهید رسید . ارتش او در واقع برای شبه قاره ی هندوستان آن را ساخت . البته دشمنان قدیمی پدرش ، ایرانیان با یونانیان در یک انتهای امپراتوری شان و با مردمان افغانستان و آسیای داخلی درطرف دیگر آمیزش کردند .
مجدداً جمعیت اروپا هر چه باشد آنها یقیناً به طور ژنتیکی از مردم آسیای مرکزی جنوبی ، یا حتی آسیای جنوب – شرق برای مدت زمان طولانی جدا نشده اند . آسیا و اروپا احتمالاً هرگز سرزمین و موطن انسان های دورگه ی جدا شده از اهمیت محلی و کوتاه مدت نیستند . آنها بدون شک برای سه هزاره ی آخر به بعد نبوده اند .
دو ملتی که به عنوان جدا شده ترین از مابقی هم و sapiens تصور می کنیم روزگاری تنها ساکنان استرالیا و امریکا بودند . اما ساکنان استرالیا هرگز به طور کامل از جفتگیری با مابقی انسانها جدا نشده بودند . باستان شناسی جدید در استرالیا هر سال گواه بیشتر را همراه آورد که با مابقی جهان ارتباط بیشتری از آنچه ما تصور می کنیم وجود داشته است . حالا مدرک به 50000 سال پیش یا بیشتر بر می گردد . با تاریخی که ما برای ریشه ی مدرن می پذیریم . به اندازه ی کافی نزدیک است به عبارت دیگر استرالیایی ها همیشه کنش متقابل باز زایشی مهمی با بقیه ی انسانیت داشته است .
عجب این که فقط یک گروه را رها می کند که ممکن است با نظر شما در مورد جمعیت انسانی که 40000 سال جدا شده است سازگار باشد . خوب نمی خواهم به بحث جانبی در مورد اولین ورود انسانها به جایی که به لحاظ جغرافیایی اروپا محور « بر جدید » می نامیم وارد شوم . فکر نمی کنم که نوع تاریخ در این بحث اهمیت زیادی داشته باشد . آنچه به حساب می آید هدف دیگر ورود انسان به امریکاست تا جایی که می توانم بفهمم هرزمان که جنبش و حرکت شروع می شود محققان همگی موافقند که مهاجرت اصولی از آسیا به امریکا از طریق نوعی پل زمینی Bering straits چیزی حدود 10 تا 15 هزار سال پیش بود . ( من تعمداً در مورد تاریخ هایم بی دقت هستم تا از انحراف از موضوع اصلی به بحث دقیق زمان پایان حرکت یا زمان دقیق طول انجامیدن آن اجتناب کنم . این مطلب در اینجا نا مربوط است ) بنابراین مردم بومی نیمکره ی غربی با مردم آسیا حداقل 15000BP آمیزش کردند نیاکان آنها بخشی از ملت آسیا بودند . برای 40000 سال جدایی در اینجا اتاقی وجود ندارد .
من شخصاً بحث می کنم که امریکایی ها و آسیایی ها به طور باز زایشی از یکدیگر جدا نبوده اند . ارتباط جفتگیری آنها با گروههای Inuit و آلاسکایی مشخص ترین رابطه است حداقل قابل بحث است که اتابکان رابطه ی قدیمی شان را به آسیا فراهم کردند . سپس نا بهنجاری های ویژه ای از چنین .... وجود دارد .
من شخصاً بحث می کنم که امریکایی ها و آسیایی ها به طور باز زایشی از یکدیگر جدا نبوده اند . ارتباط جفت گیری آنهابا گروههای Inuit و آلاسکایی مشخص ترین رابطه است حداقل قابل بحث است که اتابکان رابطه ی قدیمی شان را به آسیا فراهم کردند . سپس نا بهنجاریهای ویژه ای از چنین ... وجود دارد .
منبع هر نتیجه گیری با استفاده از ملت آمیخته به لحاظ جغرافیایی مبهم ترین نتیجه گیری است . به علاوه طبقه بندی emic از « نژاد » هرگز برای انعکاس دقیق حضور واقعی بیولوژیکی ملت ها خدمت نمی کند . وقتی به این داده ها نگاه می کنید فقط این اظهارنظر را به یاد داشته باشید « زباله داخل ، زباله بیرون » .