شناسایی سبکهای رهبری و مدیریت وسلامت روانی
یکی از حوزههای مهم که در روانشناسی مدیریت مطرح است شناسایی انواع روشهای مدیریتی است. روشن است مدیران مختلف سبکهای مختلفی از رهبری و مدیریت را دارا هستند. بنابراین در روانشناسی مدیریت این سوال اصلی مطرح است که چه سبکهای مدیریتی وجود دارد؟ کدام روشهای مدیریتی موفق هستند؟ چه سبکهایی برای چه گروههای کاری مناسب هستند؟ و افراد زیر دست معمولا از چه مدیرانی رضایت دارند و .... بر این اساس روانشناسی مدیریت سبکهای مختلفی از مدیریت را شناسایی کرده و با توجه به اهداف مورد نظر و اینکه چه شرایط و ویژگیهای گروهی وجود دارد سبکهایی را به عنوان سبکهای موفق معرفی کردهاند.
بررسی ویژگیهای شخصیتی مدیران
بررسی ویژگیهای فردی و شخصیتی مدیران نیز مورد توجه بوده است. اینکه چه افرادی مناسب برای سمتهای مدیریت هستند و چه افرادی از عهده انجام وظایف و امور مدیریتی ناتوان هستند. طبیعی است همه افراد توان انجام امور مدیریتی را دارا نیستند و بطور کلی افرادی هستند که قدرت رهبری چندانی ندارند. این افراد طبیعتا نفوذ و تاثیر گذاری عمیقی روی کارکنان خود نخواهند داشت و از اینرو مسیر رسیدن سازمان را به اهداف مورد نظر با مانع روبرو خواهند کرد.
یافتههای روانشناسی مدیریت در این حوزه نشان میدهد که افرادی که در کودکی ، نوجوانی و جوانی نفوذ بیشتری روی همسالان خود داشتهاند، در بازیها نقش محوری گروه را بازی کردهاند و اغلب بازیها را رهبری میکنند در بزرگسالی نیز توان رهبری بالایی از خود نشان میدهند. این افراد با ویژگیهایی که دارند اغلب گروهها را تحت نفوذ و تسلط خود قرار میدهند. این اعمال تسلط به شیوههای تظاهر میکند. برخی افراد این اعمال نفوذ را با اعمال قدرت و زور انجام میدهند و برخی با ویژگیهایی دیگر مثل نشان دادن قدرت منطق و تصمیمگیری عالی.
انجام پژوهش و تحقیقات در حوزه عوامل موثر بر مدیریت
روانشناسی مدیریت سعی بر آن دارد به شناسایی تمامی عواملی بپردازد که در یک موقعیت کاری یا سازمان یا هر موقعیتی که با یک گروه دارای مدیر و رهبر سروکار دارد موثر هستند. برخی عوامل میتوانند از بیرون شیوه مدیریت را تحت تاثیر قرار دهند. این تاثیرات میتوانند در جهت مثبت و منفی موثر باشند. از اینرو لازم است همواره چنین عواملی شناسایی شوند و کوششها و روشهای لازم برای پررنگ کردن عوامل تاثیر گذار مثبت و کمرنگ کردن عوامل تاثیر گذار منفی صورت بگیرد. این عوامل ممکن است به اهداف گروه ، شرایط محیطی کار گروهی ، بافت گروه و … مربوط شود.
ارتباط روانشناسی مدیریت با سایر علوم
روانشناسی مدیریت به عنوان یکی از حوزههای روانشناسی با تمامی حوزههای دیگر روانشناسی ارتباط دارد و از یافتههای آنها در موضوعات مورد بحث خود استفاده میکند. از این راستا با روانشناسی سازمانی و روانشناسی صنعتی ، روانشناسی کار ، روانشناسی اجتماعی ، ارتباط تنگاتنگی دارد. از سوی دیگر با علوم دیگری چون مدیریت ، علوم اجتماعی و جامعه شناسی ، علوم سیاسی میتواند مرتبط باشد. البته روانشناسی مدیریت به عنوان یک حوزه مجزا ، به عبارتی یک رشته مجزا حداقل در کشور ما وجود ندارد.
به عبارتی شاید در برخی ممالک رشته دانشگاهی مجزایی با عنوان روانشناسی مدیریت وجود داشته باشد. اما در کشور ما این بحث به عنوان زیر گروهی از بحث روانشناسی سازمانی و صنعتی قرار میگیرد و زمانیکه هدف از مدیریت رهبری یک گروه در رسیدن به اهداف اجتماعی باشد نه اهداف سازمانی زیر گروه روانشناسی اجتماعی قرار میگیرد و روانشناسی اجتماعی و روانشناسی سازمانی نیز اغلب به عنوان واحد درسی در گرایشهای مختلف روانشناسی تدریس میشود.
در سبکهای مدیریتی میتوان وظیفهمداری، رابطهمداری، وظیفهمداری و رابطه مداری قوی و وظیفه مداری و رابطه مداری ضعیف را از انواع مدلها دانست. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خراسان، بلاگر "دنیای اطلاعات" به نشانی http://www.malekabadi.blogfa.com در مطلبی با عنوان «سبکهای مدیریت در کتابخانه» به بررسی انواع سبکهای مدیریتی پرداخته است.
این مقاله در توضیح سبک وظیفه مداری آورده است: سبک وظیفه مداری رفتاری است که با گرایش زیاد مدیر به تعیین نقشهای کارمندان مشخص میشود. براساس الگوی سه بعدی اثربخشی مدیر، در صورتی که این سبک رفتاری مدیر در شرایط نامناسب به کاربرده شود رفتار مدیر غیر اثربخش خواهد بود و مدیر، «خودکامه» نام می گیرد. زمانی که این سبک رفتاری در شرایط مناسب به کار برده شود مدیر اثر بخش بوده و به نام «مدیر مستبد خیراندیش» خوانده میشود. یک مدیر وظیفهمدار تصمیم گیرنده، تعیین کننده، گرفتار، محرم راز، پیش قدم، کنترل کننده، مستقل، مسوول و متکی به خود است.در مدیریت رابطهمداری مدیر حداقل گرایش به وظیفه و یا کار و حداکثر گرایش به رابطه یا فرد را داراست. این سبک رفتاری در صورتی که در شرایط مناسب به کار رود اثر بخش و مدیر فردی رشد دهنده تلقی میشود ولی اگر این سبک رفتاری در شرایط نامناسب به کار رود و در نتیجه غیر اثربخش باشد، مدیر فردی مطیع یا موعظهگر نامیده میشود. در مدیریت به سبک وظیفهمداری و رابطه مداری قوی، فرد با گرایش زیاد مدیر به وظیفه مداری و نیز گرایش زیاد به رابطه مداری به طور هم زمان یعنی مدیریت تیمی توصیف میشود. مدیری که این سبک را در شرایط مناسب به کار گیرد، مدیر «مجری» نام میگیرد و در صورتی که در شرایط نامناسب استفاده شود مدیر «سازشکار» نامیده میشود. این سبک مدیران خواهان تلفیق کردن هدفهای کارمندان، تشریک مساعی، تعاون و مشارکت در کار، اهمیت دادن به مشارکت همگانی در اهداف جمعی و مسوولیتها، علاقهمند به ایجاد انگیزه در افراد و اعتلای روحیه مشاوره در کارکنان هستند.
در مدیریت به سبک وظیفهمداری و رابطهمداری ضعیف، فرد با حداقل گرایش به وظیفهمداری و نیز حداقل گرایش به رابطه مداری توصیف میشود.
رهبری و مدیریت آموزشی
زمان حاضر را عصر مدیریت و رهبری مینامند چون موفقیت نهادها و سازمانها تا حدزیادی بهکارآیی و اثربخشی مدیریت بستگی دارد. نقش مدیریت در بهرهوری سازمانهاباعث پیدایش سبکهای مختلف مدیریت شده است.
پیشرفت و ترقی هر جامعهای در گرو نوع و چگونگی فعالیتی است که در مدارس انجاممیگیرد.
مهمترین هدف مدیریت آموزشی رسیدن بهاهداف کلی تعلیم و تربیت است بهترین نوعمدیریت آموزشی، مدیریتی است که همراه با رهبری باشد. اصولا این فکر که مدیریت امریذاتی است و نیاز بهآموزش ندارد، فکری نادرست و زیانبار است. درجهی زیانباری آن درمدیریت آموزشی بیشتر از سایر مدیریتهاست.
آنچه ما از مطالعات دربارهی انسان، مدیریت و رهبری دریافت میکنیم این است کهموفقیت در رهبری علاوه بر خصوصیات فردی رهبر، بهویژگیهای زیردستان یا پیروان،محیط و درک عوامل مؤثر بر همهی آنها مربوط میشود.
مدیریت و رهبری آموزشی باید دارای تواناییهای عمومی از جمله: سلامت جسمی،سلامت روانی، سلامت عاطفی، سلامت عقل و قدرت تفکر و ادراک، ایمان، تقوی و تعهدباشد. همچنین دارای تواناییهای بلوغی مانند: دانش، تجربه، قدرت تشخیص، قضاوت،تصمیمگیری و حل مسائل، هدفدار بودن و انگیزش داشتن، جهانبینی، اخلاق و رفتار مناسبباشد و نیز از تواناییهای رهبری همچون: قدرت پاداش، قدرت اجبار، قدرت قانونی، قدرتمرجعیت، قدرت تخصصی برخوردار باشد.
وظایف اساسی مدیریت آموزشی، تصمیمگیری، نیازسنجی و برنامهریزی ،تأمین وسازماندهی منابع و امکانات، آموزش و آمادهسازی نیروی انسانی، انگیزش، برقراری روابطانسانی، نظارت و کنترل، ارزشیابی و پاداش. خودگردانی و مدیریت کیفیت جامع بهدنبالبهرهوری، مدیریت زمان و مشتری خواهی است.
با این که موضوع مدیریت از اولین روزهای پیدایش انسان با او بوده است، اما دریک قرن اخیر بهدلیل ایجاد سازمانهای جدید، پیچیده و متراکم از تکنولوژی وبرخوردار از انسانهای پرنیاز، مورد توجه قرار گرفته است.
سرعت، قدرت عمل و افزایش فرآوردههای انسانی و صنعتی نیاز بهنیرویهماهنگ کنندهی متفکر و وارستهای بهنام مدیر دارد تا بتواند با برنامهریزی درستبین همهی اجزا، امکانات و نیروهای سازمان هماهنگی بهوجود آورد.
زمان حاضر را عصر مدیریت و رهبری مینامند چون موفقیت نهادها و سازمانهاتا حد زیادی بهکارآیی و اثربخشی مدیریت بستگی دارد. نقش مدیریت در بهرهوریسازمانها باعث پیدایش سبکهای مختلف مدیریت شده است.
با آن که همه سبکهای مدیریت بهنوبهی خود و در جای خود مهم و پر ارزشهستند، اگر مدیریت آموزشی را با هر یک از آنها مقایسه کنیم متوجه میشویم کههیچ یک از آنها بهاندازهی مدیریت آموزشی حائز اهمیت نیست، چرا که هرگونهکوتاهی، سهلانگاری و اشتباه در زمینهی آموزش و پرورش انسانها تأثیراتنامطلوب و زیانباری در رشد افراد و کل جامعه دارد.
پیشرفت و ترقی هر جامعهای در گرو نوع و چگونگی فعالیتی است که در مدارسانجام میگیرد. مدرسه امروز با مدرسه نیم قرن و حتی یک دهه قبل تفاوتهایی دارد.این تفاوتها در تعداد دانشآموزان، کلاسها، تخصص معلمان، تنوع و نوع مطالبکتابهای درسی، نیازهای فیزیکی و شرایط کار، توقعات اولیا و دانشآموزان،نیازهای شغلی، اجتماعی و تأمینی معلمان، تغییرات تکنولوژی و پیدایش نیازهای نومشاهده میشود که هر یک تحولی بزرگ در سیمای مدرسه و مدیریت آن بهوجودمیآورد.
شاید در بسیاری از شغلها، آزمایش و خطا برای یادگیری و تجربه کردن مسائلهمراه با خطرات و زیانهای غیرقابل جبران نباشد، اما در تعلیم و تربیت و مدیریتآموزشی، هر آزمایش و خطایی همراه با زیانهای بزرگ و جبرانناپذیر خواهد بود.
مفاهیم و تعاریف مدیریت آموزشی
مدیریت در مفهوم کلی و عام آن بهشکلها و با دیدگاههای متفاوت تعریف شدهاست. میتوان گفت بهتعداد نویسندگان کتابهای مدیریت از مدیریت تعریف ارائهشده است که بهبرخی از آنها اشاره میشود.
1 - منظور اصلی مدیریت در هر سازمانی عبارت است از هماهنگسازیکوششهای افراد انسانی و استفادهی مؤثر از منابع دیگر برای تحقق هدفهایسازمان(53).
2 - استونر (stoner) میگوید، مدیریت فرایند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت وکنترل کوششهای اعضای سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان برای دستیابیبهاهداف معین سازمانی است(54).
3 - مدیریت آموزشی با استفاده از مفهوم تصمیمگیری، عبارت است ازتصمیمگیری و اجرای تصمیمات دربارهی آموزش و پرورش.
4 - مدیریت با مفهوم رهبری، تعریف دیگری است که بنا بر تعریف کیمبل وایلز،عبارت است از یاری و مدد بهبهبود کار آموزشی و هر عملی که بتواند امر آموزش ویادگیری را یک قدم پیشتر ببرد.
5 - مدیریت: هنر انجام دادن کار بهوسیله دیگران (فالت، 1924)(55).
6 - هماهنگسازی منابع انسانی و مادی در جهت تحقق هدفها.
7 - مدیریت آموزش و پرورش عبارت است از ایجاد زمینه و فراهم ساختن وسیلهبهمنظور بروز و بهکارگیری استعدادهای دانشآموزان، تحکیم بخشیدن بهروابطانسانی گروهی و اتخاذ روش و تعیین خط مشی اصولی در کلیهی امور برای بارورساختن هدفهای تربیتی.
با توجه بهتعریف فوق، مدیریت آموزشی، صرفٹ انجام امور اداری یا اجرایمصوبات، بخشنامهها و دستورالعملهای سازمانی نیست. از آنجا که مدرسه یک نظامکاملا انسانی است، مدیریت را با تکیه بر بعد انسانی آن از یک سو و با توجه بههدفالهی آن از سوی دیگر، چنین تعریف کردهاند:
مدیریت یعنی کارکردن با مردم، میان مردم، برای مردم و بهخاطر خدا.
مدیریت آموزشی فرایندی است اجتماعی که با بهکارگیری مهارتهای علمی،فنی و هنری، کلیهی نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ نموده و بافراهم آوردن زمینههای انگیزش و رشد با تأمین نیازهای منطقی فردی و گروهیمعلمان، دانشآموزان و کارکنان بهطور صرفهجویانه بههدفهای تعلیم و تربیتبرسد(56).
اهداف اساسی و کلی مدیریت آموزشی
1 - مهمترین هدف مدیریت آموزشی رسیدن بهاهداف کلی تعلیم و تربیت است.
2 - برقراری هماهنگی بین منابع و فعالیتهای مختلف سازمان آموزشی.
3 - اصلاح و بهبود جریان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهیم هدفهای تعلیم و تربیت بهمعلمان و کارکنان مدرسه.
5 - حمایت و تقویت سازمان آموزشی منبع رفع مشکلات معلمان.
6 - ایجاد زمینههای شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤولیتمشترک در سازمان آموزشی (مدیریت مشارکتی).
برقراری، حفظ و گسترش روابط انسانی مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم کردن زمینهی بروز ابتکار و خلاقیت و رشد اعضای سازمان آموزشی.
9 - تشخیص نیازها و حل مشکلات دانشآموزان برای دستیابی بهاهداف.
10 - ایجاد زمینهی کشف و بروز استعدادهای دانشآموزان.
تفاوتهای مدیریت و رهبری آموزشی
غالبأ دو اصطلاح >مدیریت و رهبری< را مترادف استعمال میکنند. در چارچوبمورد بحث میان رهبری و مدیریت میتوان تمایز قائل شد. بهنظر میرسد که مدیریتبا بعد هنجاری و رهبری با بعد شخصی، پیوستگی دارد. مدیریت در اساس بر اجرایخط مشی و تحقق هدفها توجه دارد، در حالی که رهبری بهبررسی و بهبودهدفهای موجود علاقه نشان میدهد. مدیریت بیشتر بهحال و اکنون توجه دارد درحالی که رهبری حال و آینده را در نظر میگیرد و بهجریان تغییر برای ایجاد خطمشیها و رویههای جدید سازمانی اعتنا میکند(57).
مدیریت بهمعنی اداره کردن سازمانهای بهنسبت کوچک است که اصطلاحٹ ادارهخوانده میشود. مدیران افرادی هستند که بهانجام وظایف قانونی خود تأکید دارند.
مدیریت حالتی سنتی یا کلاسیک دارد و تصمیمات رفتار خود را براساس قانونبهشکل ثابتی تنظیم میکند. مدیر عاملی انتصابی است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبری در مدیریت، فراگرد اثرگذاری و نفوذ در رفتار اعضای سازمان براییاری و هدایت آنان در ایفای وظایف سازمانی است(58).