تعارض
نحوه برخورد والدین در رابطه با تضاد بین قوانین همسالان و خود آنها
دیدکلی
آیا فریادهای زن و شوهری ، شما را از خانه بیرون کشانده است؟
آیا تا بحال گذرتان به دادگاه خانواده افتاده است؟
آیا میدانید چرا عدهای از فرزندان از خانههایشان فرار میکنند؟
بروز اختلاف و عدم تفاهم در خانواده امری شایع است و هیچ خانوادهای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارضهای شدید منجر میشود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانوادهها درگیر انواع مختلفی از تعارضات و اختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمیترین نهاد اجتماعی (Family Institution) میشود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه و شخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی ، رفتاری و شخصیتی تبدیل شده است.
انواع تعارضات خانوادگی
تعارضات زنانشویی
وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانوادههایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کردهاند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانوادهای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار میرود. بسیار اتفاق میافتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت میکنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.
تعارضات والدین با فرزندان
نوع دیگر اختلافات شدید در خانوادهها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمیدهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر میشود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.
علت شناسی اختلافات خانوادگی
علت شناسی تعارضات زنانشویی
تحقیقات مختلف در حوزههای روانشناسی ، علوم اجتماعی ، جامعه شناسی و جرم شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کردهاند ولی تفوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:
علت مذهبی شامل تفاوتهای مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و ... .
علت فرهنگی شامل تفاوتهای در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوتهای قومی یا شهری - روستایی.
علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.
علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری و ... .
علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد ، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری و ... .
علت سیاسی شامل اختلافات قبیلهای - قومی ، گرایشهای سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادیهای طبیعی و ... .
علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و ... .
علت شناسی تعارضات والدین با فرزندان
مطالعات متعدد جامعه شناختی و روانشناختی در جهت علت شناسی "رفتارهای نوجوانان و جوانان بزهکار ، فراری از خانه یا دچار سو مصرف مواد و ..." نشان می دهد که علت اصلی اینگونه رفتارها در "نوع رفتار والدین با یکدیگر و اصول تربیتیشان در قبال فرزندان" نهفته است.
"خشونت ، عدم تعادل رفتاری - تربیتی ، کمبود محبت و طرد فرزندان ، تبعیض در بین فرزندان ، اعتیاد ، فقر ، عدم آگاهی والدین به نقش تربیتی خویش و نادیده گرفتن نیازهای متناسب با روز کودک و نوجوان" از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.
تاثیر تعارضات خانوادگی
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی
تعارضهای زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی میگذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.
طلاق
طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش میآورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی میشود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدینشان متاثر میشوند.
بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا میکنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر میشوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای میدهد.
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان
اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر میشود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس میکنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیتهای شوم دیگران میشود.
عصاره تضاد وتعارض
عصاره و اساس تعارض در آدمی آن است که فرد در آن واحد نمی تواند در دو جهت مخالف حرکت کند و دو مقصد ضد و نقیض از نظر وصول را به دست آورد. گاهی تعارض در خانواده با مرگ و میر یکی از والدین پدید می آید . پدر می میرد، مادر ازدواج می کند و یا برعکس . کودک در تعارض است ؛ زیرا از یک سو پدر یا ماد ر را دوست دارد و از سوی دیگر ناگزیر است با خواست و تصمیم او در ازدواج مجدد مخالفت کند ؛ چون ناپدری یا نامادری را نمی پسندد. حاصل این گونه تضادها با خصومت متجلی می گردد.
فروید ریشه و اساس همه کشمکش ها و منازعات درونی را تضاد های دوران طفولیت ذکر می کند که درجریان رشد شخصیت واپس زده می شود. خانواده نقشی را از او می طلبد که موافقت با آن دشوار است . یا فرد خواستار آن است که به سوی لذت روی آورد و از هرچه که برای او لذتبخش نیست فراری است . بنابراین در برخورد بین این دو ، تعارض پدید می آید. این وضع در مورد تأثیر عمل در انگیزش ها و تمایلات و احتیاجات و اعتقادات در دوران کودکی هم صادق است.
آدمی در برابر فشار حاصل از تعارض ، واکنش خود را در سه مرحله بروز می دهد .
1- آمادگی بدنی : برای مقابله با وضع ناسازگار در این مرحله ، حرکات ارادی در آدمی متوقف می شود، ضربان قلب سریع شده و خون بیشتری به مغز و جمجمه می رسد . قابلیت انعقاد خون در آنان بسیار می شود ، گرفتگی تنفس برای آنان به وجود می آید ، مردمک چشم فراختر می شود ، حتی مو بر تن آدمی راست می شود و ... .
2- مقاومت در برابر فشار : در این مرحله فشارخون در افراد بالا می رود ؛ از غدد فوق کلیه ، مخصوصاً از بخش قشری آن ترشح زیاد می شود ؛ در طپش قلب اختلال پدید می آید.
3- مرحله واماندگی : او بر اثر ایستادگی ها و مقاومت ها به مرحله ای می رسد که درمی یابد منابع بدنی به انتها رسیده است ؛ قدرت مقاومت ازمیان رفته است؛ غده فوق کلیه دیگر قادر به ترشح بسیار نیست ؛ ناگزیر است در جا بزند و دست از هدف بردارد ؛ خود را تسلیم کند و ...
ماهیت آن
روان شناسان ماهیت تضاد و تعارض را به شکل مخالفت با هر اکتشاف یا تماس اجتماعی می دانند و می گویند میل به ارضای تمایلات نفسانی و مسئله اخلاق و وجدان گاهی برای کودک تضاد پدید می آورد. طفل می خواهد به پول برسد، شیرینی بخرد، بستنی تهیه کند و ... ؛ بدین خاطر دزدی می کند. بر اثر دزدی برای او شرمندگی در پیش وجدان پدید می آید و دچار تضاد می گردد.
فروید معتقد بود منبع تضاد و اصولاً بی نظمی ها ی روانی را باید در قسمت ناخودآگاه ذهن پیدا کرد. دیگران تضاد این مبنع را ترکیبی از حالات انفعالی ضد یکدیگر می دانند مثل عشق و قدرت که شخص از آن ناآگاه است. گروهی در دسته بندی ها ، آن را از اختلالات شخصی به حساب می آورند و بالاخره عده ای هم هستند که آن را مولود تهدید و خطری برای آینده می دانند.
موارد بروز
اصولاً شخصیت انسان در جریان برخوردهای شدید بین انگیزه های متضاد ، خود را نشان می دهد. به هنگامی که در زمینه انگیزه های حیاتی ، عادات و ارزش ها و موازین اخلاقی تنازع و کشمکشی صورت گیرد و یا آدمی در این رابطه در برابر چند محرک ناسازگار قرار گیرد ، این حالت نمود پیدا می کند.
همچنین تعارض ها در مواردی خود را متجلی می سازند که فرد تحت فشار شدید خانواده و اعتراض والدین است و ظرفیت تحمل آن را ندارد. می خواهد حیثیت خود را در میان جمع حفظ کند ولی در شرایط نامساعدی قرار گرفته و دچار تشویش و اضطراب است.
بر این اساس آدمی ممکن است درهمه ی ایام دچار تضاد و تعارض باشد ولی برخی از آنها را تحمل کرده و با غلبه دادن بُعدی بر ابعاد دیگر، آن را رفع نماید . در برخی موارد قادر به رفع آن نیست و خود را در معرض خطر می یابد؛ در آن صورت آنچه را در درون دارد بیرون می ریزد.
حالات و رفتار
کودکانی که دچار تضاد وتعارض اند حالات و رفتار خاصی از خود بروز می دهند. برخی از اینان همچون بیماران "نوراستنی" هستند که تغییر پذیرند و لحظه به لحظه حال عوض می کنند. ساعتی خوشحال اند و ساعتی دیگرغمگین ، گاهی هشیارند و گاهی گیج و پریشان .
اینان در مواردی ممکن است دچار پرخاشگری شوند، و حتی اگر از اسباب بازی خود منع شوند حالت حمله وعصبانیت به خود می گیرند . گاهی هم ممکن است برای مدتی ساکت و بی حرکت مانده و هیچ جنبشی از خود بروز ندهند.
بسیاری از اینان در وضع و شرایطی هستند که از خستگی مداوم شکایت دارند و در پی درمان ، از این پزشک به آن پزشک می روند. در حالی که خستگی شان چیزی نیست جز انعکاس تعارضات و کشمکش های ذهنی . از احساس ناتوانی خود در عذاب اند و قادر نیستند وظیفه خود را به نحوی شایسته انجام دهند