تاریخچه ایجاد شغل این شغل در جهان و ایران
مهم ترین و اساسی ترین نیاز جامعه بشری صنعت پوشاک است که با مطالعه علوم نساجی و شناخت الیاف شروع و به تولید پارچه ختم شده و از پیشینه ی تاریخی گسترده ای برخوردار است علم صنایع نساجی نیز در ایران یک سنت قدیمی بوده و همیشه در حال رشد و توسعه است .
امروزه با توجه به رشد جمعیت و نیاز مبرم به منسوجات نساجی این رشته از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار گردیده و فارغ التحصیلان این رشته می توانند با استفاده از دانش فنی و بکارگیری ذوق و استعداد هنری خویش نسبت به طراحی، رنگ، بافت و چاپ پارچه اهتمام ورزند .
این صنعت بنا به نیاز جامعه بشری می تواند یکی از منابع مهم اشتغال زا در کشور برای جوانان باشد . دروس این رشته با توجه به زمینه های شغلی و در چارچوب برنامه ی پیشنهادی آموزش فنی و حرفه ای تدوین شده است که در ادامه به اختصار به هر یک اشاره می شود .
از آغاز پیدایش انسان ، همواره چگونگی پوشش و نجات او از سرما مطرح بوده است. مصریها نزدیک به 5500 سال پیش هنر ریسندگی و بافندگی پنبه را آموختند و چینیها با پرورش کرم ابریشم در حدود 3600 سال پیش مشکلات پوشش خود را حل کردند. در سده هفدهم دانشمند انگلیسی به نام رابرت هوک "Robert- Hooke" پیشنهاد کرد که میتوان الیاف را با توجه به شیوهای که کرم ابریشم عمل میکند تولید نمود.
پس از آن ، یک بافنده انگلیسی به نام لویزشواب Lois- Schwabe توانست الیاف بسیار ظریف شیشه را با عبور شیشه مذاب از منافذ بسیار ریز تهیه نماید. پس از چندی ، سایر دانشمندان موفق به استخراج سلولز چوب و در نتیجه تولید الیاف شدند در سدههای هجده و نوزدهم، همراه با انقلاب صنعتی ، رسیدگی و بافندگی مبدل به تکنولوژِی تهیه پارچه از الیاف گوناگون طبیعی و مصنوعی شد.
صنعت شربافی قدیم(نساجی جدید) در ایران
صنعت نساجی یکی از هنر صنعتهای اصیل ایرانی است اما شاید نامدارترین شهر در زمینه صنعت نساجی در ایران شهر یزد باشد . چرا که از گذشته های دور ترمه ها و پارچه های فاخر و دستمالهای زیبای این شهر از جاده ابریشم به تمام جهان فرستاده می شده. جایگاه این بافته های زیبا در یاد و خاطره نوستالژیک ما و شاید تمام ایران غیر قابل انکار است .
شعربافی یا شربافی ( ( SHERBAFIاز جمله هنرها و صنایعی است که حدود ۳۵۰ سال پیش به وسیله دستگاهی بانام"ماکوپران" انجام میشد و در هر کوی و برزن ایران مردم به این شغل مشغول بودند و امرار معاش میکردند. اما این هنر زیبا که برگرفته از روح و جان کویرنشینان است، خود میراثی ماندگاراز گذشتههای دوراست و شاید بدون اغراق ، پیشرفت صنعت نساجی فعلی اینران به نوعی مرهون زحمات و رنجهای نیاکان این سرزمین گرم و خشک است.
این هنر را در ابتدا بانوان با دستگاههای بسیار ساده در خانه انجام میدادند اما به دلیل رشد و توسعه این هنر و رونق اقتصادی آن مورد توجه مردان نیز قرار گرفت و موجب ایجاد کارگاهای شعربافی شد.
بر همین اساس، شاید قدیمیترین اطلاعی که از این صنعت در ایران وجود دارد مربوط به عصر ساسانی است که در این دوره به رغم محدودیتهایی که دولت در امر تجارت اعمال میکرد، حوزه نفوذ تجاری ایران با روم شرقی در غرب و از شرق تا هندوستان و چین امتداد داشت.
ابریشم در این زمان نخستین مقام را در داد و ستد چین و بیزانس احراز کرده بود و نامگذاری راهی که از خشکی به چین میرفت، راه ترازیتی تجارت ابریشم بود که از آن به عنوان "جاده ابریشم" یاد میکنند.
شاید در اینجاآوردن پارهای از تاریخ سرزمین قنات ، قنوت و قناعت و شهر بادگیرها یعنی یزد ، خالی از لطف نباشد.
نام اصلی شهر یزد بنا به روایتی ایساتیس است که یکی از شهرهای دولت مادها بود.
در گذشتهها نیز روستایی که اکنون به "فرافر" و یا به قول عوام "هرفته" خوانده میشود و آثار تمدن باستانی همچون گورهای قدیمی و ظروف شکسته نیز در آن دیده شده است، یزد فعلی را تشکیل میداد و مورخان بنای کنونی یزد را به یزدگرد اول یا دوم ساسانی نسبت میدهند. برخی دیگر از پژوهشگران عقیده دارند،اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانیان شهر را یزد بنا نهاده و یزدگرد اول و دوم آن را به آبادی رساندند. تاریخ جعفری نیز که به عنوان اولین کتاب مستقل تاریخی که در مورد یزد تالیف شده است، احداث یزد را به زمان اسکندر مقدونی و پس از تصرف ایران توسط او نسبت داده است.
ابن بلخی در قرن ششم هجری در کتاب فارسنامه خود نام اصلی یزد را "کثه" ذکر میکند. کثه یا یزد فعلی از جمله مناطقی است که در مسیر فرعی جاده ابریشم قرار داشت و اگر بنای اولیه این شهر را به یزدگرد اول نسبت دهیم میتوان احتمال داد که نخستین هسته تجاری شهر یزد مربوط به همین دوره بودهاست.
مطالعات کارشناسان در مورد تجارت دوره ساسانیان نشان میدهد که یزد در این دوره از جمله شهرهایی بود که نه تنها در تجارت و داد و ستد ابریشم فعالیت داشت،بلکه در بافت پارچههای ظریف و زیبا به ویژه پارچههای ابریشمی مشهور بودهاست.
از عهد ساسانیان، قطعات پارچههای ابریشمی به نامهای تراز یا نگار جامه، پارچههای دیبق ، منیر و حریرسندس به جای مانده است که تکنیک بافت آنها دو پودی است و آن را به یزد نسبت دادهاند.
مارکوپولو، سیاح معروف ونیزی که در قرن هفتم هجری به یزد سفر کرده است در سفر نامهاش نوشته کهیزدشهر بزرگی است که از لحاظ تجارت و رفت و آمد، نقطه مهمی به شمار میرود.یک نوع پارچه ابریشمی و طلایی در آنجابافته میشود که موسوم است به پارچه یزدی که به همه جای دنیا صادر میشود.
اما دوران طلایی دستباف ایران و یزد به دوران صفویه برمیگردد، در این دوران، پارچههای ابریشمی ساده، زربافت و مخملهای ابریشمی در کارگاههای یزد، کرمان و کاشان بافته میشود.
این نوع پارچهها معمولا برای جامه شاهزادگان و پرده و روپوش بزرگان به کار برده میشدوبهعلت زیبایی و ارزشی که داشت اغلب ازطرف امرا و پادشاهان صفوی به عنوان خلعت و هدیه برای بزرگان کشورهای دیگر فرستاده میشد.
ظهور هنرمند نامی این دوران به نام "غیاثالدین" که بدون تردید وی را میتوان از بزرگترین هنرمندانی دانست که با تمام وجود به هنر عشق میورزید و چنان در نقاشی بر روی مقوا برای تهیه نقوش پارچه مهارت داشت که او را "غیاث نقشبند" مینامیدند.
غیاثالدین که اصالتی یزدی داشت، تاثیر بسزایی در توسعه هنر دستبافان در یزد داشت و چندی نیز در دربار صفویان در اصفهان فعالیت داشت.
دستگاههای شعربافی به طور عموم چوبی و دارای اندازههای متفاوت بودند که از قسمتهای مختلفی مانند پدال، نورد(غلتک پارچه پیچ)، میخ طویله پهلوکش، موم مال، شانه، ورد، ماسوره، میل میلک، ساز، ماکو، میتیز، دفه یا دفتین، گرت ، چرخ سوره پیچی، کیسه شن و دستگاه چلهدوانی تشکیل میشدند.
برای تهیه منسوجات دستباف، صنعتگران پس از تهیه و رنگرزی نخ مورد نیاز ابتدا آن را چله دوانی کرده و هشت تار از بوبینهای مختلف را گرفته و آن را به گرد چرخی استوانهای پیچیده و از آن عمامه ایجاد میکنند و همزمان با این کارعمل ماسورهپیچی به وسیله چرخهایی که با دست به حرکت درمیآید انجام و پس از آن چله کشی و طراحی آغاز میشود.
در این مرحله طبق نقشه، تارهای لازم از سوراخ میل میلک دستگاه به روش خاصی عبور داده میشود و عمامههای چله به وسیله وردنههایی درانتهای دستگاه مستقر میشود و به نسبت پیشرفت تولید، با خارج کردن قلمبک، مقداری از نخ عمامه باز شده و تولید ادامه مییابد.
در زیر پای بافنده، پدال وردهای دستگاه قرار داد که در ارتباط با طرح پارچهها، دو به دو به بالا و پایین رفته و دو دسته تار را از هم باز میکند که به اصطلاح دهنه ایجاد میشودو در این حال با عبور ماکو از وسط دهنه، پود گذاشته میشود و با عوض کردن پاها، دو ورد دیگر را به حرکت درآورده و بافت را مانند آنچه گفته شد ادامه میدهند.
در صورتی که پود پارچه از چند رنگ باشد، به موقع از ماسورههای رنگارنگ استفاده میشود.
اما در میان دست بافتههای یزدی که به آنها شعربافی نیز اطلاق میشود ترمه از شکوه و جذابیت فراوانی برخوردار است.
ترمه یا تیرمه واژهای است هندی به معنی درخت سروی که خمیده باشد، این پارچه هفت رنگ که فقط در یزد ایران تولید میشود، زادگاه اولیهآن را کشمیر میدانند و برخی دیگر معتقدند که این هنر از ایران به کشمیر راه یافته و در آنجا کامل شده است.
از پیشینه ترمه تا قبل از سال ۹۰۰هجری قمری اطلاع چندانی در دست نیست و نشانههای این هنر و صنعت را از دوره صفویه به بعد شاهد هستیم.
این هنر در بدو ورود به ایران در انحصار زرتشتیان قرار داشت و از آن تنها برای دوخت شلوار گبری که نوعی تنپوش مخصوص مجالس جشن و سرور بود استفاده میکردند، اما سایر مردم یزد و پارهای از سکنه کرمان نیز با این هنر آشنایی یافته و سبب بالندگی آن شدند.
ترمه در گذشته توسط انگشتان دست بافته میشود که به آن "انگشت باف" میگفتند که کار بسیار سخت و طافت فرسایی بود و ترمه باف برای بافتن یک تکه کوچک از این پارچه مدتها وقت صرف میکرد.
به گفته کارشناسان پایگاه میراث فرهنگی یزد، در اوایل قرن سیزدهم میلادی در جهت پیشرفت و بازدهی بیشتر،تحولاتی در این کار صورت گرفته و ترمه انگشت باف توسط شخصی بهنام رضا ترک منسوخ شد وبافت ترمه با دستگاههای سنتی توسط این شخص عملی شد. بافت ترمه در بین سایر دستبافتههای شعربافی بسیار سخت و دقیقتر است.
دستگاه ترمه بافی از چهار ورودی تشکیل شده و در گذشته بافت ترمه توسط دو نفر استادکار و گوشوارهکش انجام میشد به طوری که استاد کار در پایین و پشت دستگاه و گوشواره کش در بالای دستگاه بودند و این کار موجب ایجاد نقوش زیبابرروی پارچههای ترمه میشد ولی نقش اصلی را "نقش بند"برعهده داشت.
نوع شغل:
شغل نساجی شغلی کاملا تولیدی است.شغلی که از دیرباز مورد توجه بوده و به آن بهای زیادی می داده اند و هم اکنون نیز جزء شغلهای پردرآمد محسوب می شود چرا که بشر همواره احتیاج به محصولات نساجی داشته و خواهد داشت.
عمده فروشی یا خرده فروشی
قبل از پرداختن به این موضوع بهتر است تعریفی از صنعت نساجی در ایران و تولیدات این صنعت داشته باشیم چرا که با پرداختن به این مهم به راحتی در می یابیم که این صنعت در چه زمینه هایی خرده فروشی و در چه زمینه هایی عمده فروشی میکند:
به مجموع مشاغل شعربافی سنتی از قبیل دارایی بافی احرامی بافی ترمه بافی بافت دستمالهای سنتی و شال و غیره را که به وسیله دستگاه سنتی بافندگی بافته می شود نساجی قدیم اطلاق می شود .مثلأ شهر یزد در این صنعت پیش قدم ترین و قدیمیترین شهر ایران بوده است و اگر ما امروز شهر یزد را به خاطر خانه های گلی و بادگیرهای زیبایش می شناسیم قطعاً در گذشته این شهر را به خاطر پارچه های زیبا و فاخرش می شناختند . شهری که از شرق تا غرب همه آوازه این را داشتند از هند گرفته تا شمالی ترین شهرهای دریای کاسپین از ترمه هایی بسیار زیبایی که برای مردم کشمیربافته می شده تا کارخانه هایی نساجی که در شمال ایران ساخته شدند همه وامدار هنر صنعتگران یزدیند . شعر بافی سنتی که با دستگاه سنتی پارچه بافی صورت می گیرد همکنون در یزد منسوخ شده واکثر صنعتگران با ماشین صنعتی مشغول کار می باشند. بر طبق کتیبه و سنگ نوشته قدیمی موجود در دهلیز درب اهلی مسجدجامع در گذشته شغل اکثر مردم یزد یا شعربافی بوده است و یا مشاغلی در رابطه با آن مثل نخ ریسی و رنگرزی و تهیه ابریشم و غیره . در مورد انواع پارچه های تولیدی توسط این شعربافان اطلاعات ما بسیار کم است و احتمالاً در گذشته تعداد زیادی از انواع تولیدات شعربافی وجود داشته است که هم اکنون فراموش شده و غبار روزگار نام و یاد آنها را از اذهان زدوده است .
در زمانهای نه چندان دور قبل از مکانیزه شدن نساجی این محصولات که شرح آنها بطور کامل ارائه شد بطور دستی توسط تاجران خریداری می شده بطور عمده و سپس بارهای تجاری توسط نمایندگان فروشتاجران در اقصی نقاط دنیا اقدام به خرده فروشی و گاهژد عمده فروشی به مردم و یا اصناف خاصی همچون مریض خانه ها می نمودند اما با گذر زمان و از شروع دوره قاجار کم کم انگلیسی ها دستگاه های نساجی و چاپ پارچه را به ایران وارد کرده و این صنعت دچار تولید انبوه شد و کمک کم شرکت های نساجی شکل گرفت.
این شرکت ها اقدام به تولید در سطح انبوه کرده و محصولات خود را بطور عمده به بازار وارد می کنند.سپس این محصولات توسط بازاریان بطور خرده به مردم فروخته می شود.