حکیم ابوالمجدود مجدودبن آدم سنایی، شاعر بزرگ و عارف عاشق در اواسط یا اوایل نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری درغزنین چشم به جهان گشود. پس از آگاهی از فنون زبان و سخنوری، به عادت شاعران زمان به دربار روآورد و در دستگاه غزنویان به جرگه شاعران مداح درآمد.
زندگی سنایی در آغاز آمیخته با آلودگیهای اهل دربار بود؛ تا این که شاعر بزرگ به جذبه حق، صید کمند عشق شد و جمال دوست،غارتگر جان و دلش گردید. سودای عشق، انگیزه پشت کردن و بریدن او از امور و اوهام دنیوی بود.
درباره تحول درونی و رویکرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه به افسانهای معتقد بودند که جامی در نفحاتالانس آن را چنین روایت میکند:
«سلطان محمود سبکتکین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیدهای گفته بود. میرفت تا به عرض رساند.
به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان و محبوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردنی، در آن جا بود. آوازی شنید که با ساقی خود میگفت که: «پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتکین تا بخورم!»
ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»
گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده میرود تا مملکت دیگر بگیرد.»
یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پرکن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!» ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف است.»
گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کار آمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمیآید و نمیداند که وی را برای چه کار آفریدهاند.»
سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغییر گشت و به تنبیه ان لای خوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.
تغییر رویه شاعر چه به صورت ناگهانی و آنی باشد و چه از روی علم و آگاهی و معرفت و شناخت، عملاً زندگی و اندیشه او را متحول و دچار دگرگونی کرد. سالهایی از دوره نوجوانی وی در شهرهای بلخ، سرخسو هرات نیشابور سپری شد و احتمالاً در همان ایام راه کعبه در پیش و به زیارت حج مشرف شد.
در همین سفر معنوی بود که بسیاری از شیفتگان حقیقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلابی درونی در وی پدید آمد. به هر تقدیر، شاعر شوریده بقیه عمر را در کنج خلوت و انزوای صوفیانه گذراند و به تدوین و تنظیم اشعارش پرداخت و از جمله، مثنوی مشهورش به نام حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه را به اتمام رساند.
سنایی در سال 535 ه . ق در گذشت و اکنون مقبرهاش در غزنین، زیارتگاه خاص و عام است. آثار او غییر از دیوان غزلیات و قصاید،عبارتند از:
1 حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه: این مثنوی را الهینامه نیز مینامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه . ق شروع کرد و در سال 525 ه . ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر نعمت (ستایش) خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است.
حدیقه الحقیقه از منظومههایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازهای را در سرایش منظومههای عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود.
شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزنالاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولانا سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند.
2 سیرالعباد الی معاد: سیر العباد، مثنویی با بیش از هفتصد بیت است که شاعر در آن به شیوه تمثیلی از خلقت آدمی و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقی سخن میگوید.
3 طریق التحقییق؛
4 کارنامه بلخ؛
5 عشقنامه؛
6 عقلنامه؛
7 تجربه العلم.
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. مضامین اغلب قصاید او در نکوهش دنیاداری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حکام ستمگر که هر کدام توجیهگر کار دیگری هستند، بیپروا میستیزد و از بیان حقیقت عریان که تلخ و گزنده نیز میباشد، ابایی ندارد.
سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامنگیر زمانه شده است، نشان میدهد که شاعری اهل درد و دین است؛ آن هم در زمانهای که سروران راستین شریعت در آن جایی ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سریر قدرت تکیه زدهاند؛ پادشاهان زورمدار به داد دادخواهان ضعیف نمیرسند و بلکه به بیداد میکوشند.
تفکر شبه یونانی بر تفکر شرعی و وحیانی غلبه کرده است؛ در صوفیان، صفایی نیست؛ مجالس ذکر، مجالس برنج و شیر و شکر شده است و از زهد و عرفان و اسمای الهی در آنها خبری نیست؛ حرامخواری رایج و خالصان خوب کردار منزوی شدهاند؛ نشانی از سلامت دین و درستی وجدان در ابنای زمانه دیده نمیشود؛ و...
بخش عمدهای از مضمون و اندیشه در قصاید سنایی بر مدار انتقادات اجتماعی است. لبه تیز تیغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراندوزان و حکام ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صحابه و تأکید بر آن در قصایدشؤ سعی دارد جامعه آرمانی خود که عرصه ظهور در واقعیت یدا کرده است را نشان دهد.