ستایش از آن خداست، او را می ستاییم و از او یاری می خواهیم و از آفات نفسانی و انحرافات عملی خویش بدو پناه می بریم و بر پیامبر خاتم محمّد مصطفی (ص) و خاندان گرامیش ائمه معصومین (ع) درود می فرستیم. از آنجای که نماز محکمترین رشته الفت بین بندگان و خداست و ریسمان اتّسالی است که همه هستی و موجودیّت آدمی را به ملکوت پیوند می دهد. و نماز صفا بخش حیات جاودان، روشنی بخش راه رهروان، تکیه گاه سالکان، راز و نیاز عارفان، سرمایه بینوایان، دروای دردمندان، دلیل گمراهان، امید امیدواران و کلید گشاینده همه مشکلات و زداینده غم و اندوه است. نماز حقیقی است که کیمیای حیات بدون آن بی سود بوده و بی خبران از آن بی خردانند و محرومان از این مقام اسیر دست شیطانند و نور آن حرارت بخش زندگی و فرار از آن ریشه شرّ و افسردگی و نمازگزار واقعی بدون شک دور از هر آلودگی است. نماز نه یک گل که گلزار عبادت است چرا که تکبیر، تحمید، تعظیم، سجود، قنوت، تشهد، از گلهای این بوستانند. پس به این گلزار درآی و خود را به گلهای آن معطر ساز و از عصاره آن دل و جان خود را شفا ببخش که این مصفا شفا بخش دل هاست.
چرا نماز بخوانیم؟
قرآن یکی از اسرار نماز را یاد خداوند ذکر می کند«اقم الطلوه لذکری»[1] نماز را به خاطر یاد من به پادار بلکه یاد بزرگتر خداست«و لذکر الله اکبر»[2] زیرا انسان در زندگی این جهان با توجّه به عوامل غافل کننده، نیاز به یادآوری و تذکر دارد به این معنی که زندگی بشود دریای بی پایانی است که بدون یاد خدا گمراه کننده است و بشر را به غرقاب می کشاند و این موجود که در کوتاهترین مدّت، خدا را از یاد می برد و مسئولیت خویش را فراموش می کند. آیا نباید اوقات معیّنی به هدف و مسیر صحیح زندگی خود توجّه نماید؟ علاوه بر این که انسان در مسیر زندگی خود استقلالی نداشته و باید از آفریدگار خود کمک گیرد. بدین جهت باید وسیله ای باشد تا در این فاصله های مختلف زمانی خدا و رستاخیز و دعوت پیامبران و هدف آفرینش را به یاد او آورد و از غرق شدن در گرداب بی خبری و غفلت حفظش نماید و نماز این وظیفه مهم را عهده دار است. انسان، صبحگاهانکه از خواب برمی خیزد، خوابی که از همه چیز جهان او را بیگانه کرده، برنامه زندگی را می خواهد شروع کند. قبل از هر چیز به سراغ نماز می رود و قلب و جان خود را با یاد خدا صفا می دهد و از او یاری می گیرد و آماده سعی و تلاش توأم با پاکی و صداقت می گردد. باز هنگامی که غرق کارهای روزانه شد و مدّت زمانی گذشت چه بسا میان او و یاد خدا جدایی افتد وقت نماز ظهر می شود به سراغ نماز و راز ونیاز با معبود می رود تا اگر گرد غفلت بر قلب او نشسته آنرا شستشو دهد و همین طور نماز عصر و مغرب و عشاء. نکته قابل توجه این است که در آیه ای خداوند می فرماید: نماز را بپادار تا یاد من باشی امّا در جایی دیگر یاد خودش را آرامش بخش دلها اعلام می کند «الّا بذکر الله تطمئن القلوب»[3] و آیات پایانی سوره فجر، خطاب به جانهای آرامش یافته می گوید: «یا ایّها النّفس المطمئنه ارجعی الی ربّک راضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی» ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام (به یاد خدا) امروز به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود(به نعمتهای ابدی او) و او راضی از (اعمال نیک) توست بازآی و در صف بندگان خاصّ من درآی و با خشنودی در بهشت (رضوان) من داخل شو. حال اگر این آیات را کنار هم قرار دهیم در می یابیم که نماز، یاد خدا را در انسان زنده می کند، یاد خدا نفس مطمئنّه را به او می دهد و نفس مطمئنّه هم او را به مقام بندگان خاصّ و بهشت جاوید رهنمون می کند و شاید همین امر را بتوان رمز تکرار نمازها در طول شبانه روز، پنج مرتبه دانست. وقتی از پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) وقتی از فلسفه نماز می پرسند حضرت بیست و پنج حکمت برای وجوب نماز ذکر می نماید.«نماز از شوایع دین است، و رضای خدا در نماز است، راه انبیاء به سوی خدا می باشد. برای نمازگزار، دوستی فرشتگان، هدایت و ایمان، نور و معرفت و شناخت خدا، تشخیص حقّ از باطل، برکت در رزق و روزی، و راحتی بدون و سلامت آن و کراهت و ناراحتی شیطان می باشد. و نماز، سلاح مؤمن علیه کافر و موجب اجابت دعا و قبول اعمال است و زاد و توشه مؤمن علیه کافر و موجب اجابت دعا و قبول اعمال است و زاد و توشه مؤمن در دنیا برای آخرت می باشد. نماز نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت، مونس در قبر، بستر نیکو در زیرش و پاسخ نمازگزار برای نکیر و منکر می باشد. نماز بنده در محشر، تاجی است برسر او و موجب نور انیّت صورتش، لباس برای بدنش و سایر وحایل بین او و آتش جهنّم است. نماز، حجّت و برهان خوبی بین او و پروردگارش بوده موجب نجات بدنش از آتش جهنّم و جواز عبور از صراط و موجب فتح و گشایش در بهای بهشت به سوی او می باشد و مهریه حو را لعین و بهای بهشت است. به وسیله ی نماز، بنده به درجه عالی و والا می رسد، زیرا نماز، تسبیح و تحلیل و تمجید و تکبیر و تمحید و تقدیس الهی است. نماز،قول حق و دعوت به سوی حقّ می باشد[4] دقّت در مفاهیم بلندی که در این دو روایت آمده است، به خوبی نشانگر فلسفه وجوب نماز می باشد و ویژگی هایی از فلسفه نماز ذکر شده که درباره دیگر عبادات ذکر نشده است و یا دارای این همه اهمیت نیست. یکی دیگر از دلایل و اسرار تشویع فرضیه نماز «تکریم و تعظیم خداوند» بزرگ است که شایسته و سزاوار عبادت و پرستش است، یعنی بر انسان لازم است، ولی نعمت خویش را شناخته و در مقابلش تواضع کند و جبین خود را به خاک بمالد و فرمانبرداری و اطاعت او را موجب عزّت و عظمت خویش بپندارد و هیچ گونه مخالفتی در پیشگاه با عظمتش ننماید از این رو حضرت علی (ع) در پیشگاه خدا اینگونه راز و نیاز می کنند («الهی هذه صلاتی صلیّتها لالحاجه عنک الیها و لارغبه منک فیها الّا تعظیماً و طاعه و اجابه الی ما امرتنی به، الهی ان کان فیها خلل او نقص من رکوعها او سجودها فل اتواخذنی و تفضّل علیّ با القبول و الغفران » «خدایا! این نماز من است که در پیشگاه تو به جا آوردم نه به خاطر نیازی است که تو به آن داری و نه به خاطر میل و رغبتی است که تو به آن داری بلکه برای بزرگداشت و پذیرش فرمان توست که به انجام آن مرا فرمان داده ای. خدایا! اگر نماز من عیتی داشته یا کمبودی در رکوع و سجود آن است پس مرا بازخواست مکن و بر من با پذیرش و آموزش خود، عنایت و لطف بفرما
1 سوره طه/14 2 سوره عنکبوت/44
3 سوره رعد/28
4 خصال شیخ صدوق/491