چه چیز از ما یک معلم خوب میسازد؟
من ده سال است که درس میدهم. در طی این مدت در مدارس دولتی، دانشگاه ها، دبستان های خاص، مدارس سواد آموزی و بازآموزی بزرگسالان کار کرده ام. کوچکترین شاگردم یک دختر 6 ساله و بزرگترین آنها یک مهاجر جامائیکایی، یک مادر بزرگ 63 ساله بود که تازه میخواست سواد یاد بگیرد. من حتی به بچه های معلول هم درس داده ام.
گستردگی تجربیاتم زندگی معلمی ام را غنی کرده است اما مرا از لذت همکارانم محروم کرده است: این احساس که وارد کلاس تازه ای در ترم جدید میشوم و میدانم بچهها چه میخواهند و بهترین راه دادن آن به بچهها چیست. منظورم این نیست که بدون هیچ دیدگاه و ایده ای و کورکورانه به کلاس میروم. در اغلب موارد وقت کافی برای جمع آوری محتوای مناسب و چیزی که بچهها با آن کار کنند را دارم. اما آن چیزی که ندارم حس همانندی ای است که به معلمی دست میدهد که سالها در یک کلاس و یک پایه با همان درسها کار میکنند. من فکر نمی کنم چیزی که در ترم قبل مفید بوده، این ترم هم به درد بخورد.
به خاطر وضعیت دایماً در حال تغییرم، من وقت زیادی را به فکر کردن درباره هنر و عمل معلمی، جدا از محتوای تدریس، سن بچه ها، اندازه کلاس یا برنامه آموزشی، تخصیص داده ام. هر جا که میروم معلم های نمونه ای را میبینم که دلم میخواهد بدانم چرا آنها اینقدر خوب هستند و چیزی که کشف کرده ام شباهت ذاتی ای معلم های خوب به هم، بدون توجه به تفاوتهای بنیادی ای مثل سبک، شخصیت، اهداف و الگوهای برهم کنش آنها با دانش آموزان است. من تا آنجا پیش میروم که بگویم شباهت های معلم های خوب با هم - در هر مقطع و برنامه ای - بیش از آن چیزهای مشترکی است که با سایر همکارانشان در موفقیت های مشابه دارند.
برای فهمیدن جمله پر ادعای بالا، سعی کنید این تمرین را انجام بدهید. آرام بنشینید، چشم هایتان را ببندید، و سه تن از بهترین معلمانی را که تا به حال داشته اید، در نظر بیاورید. سعی کنید به خاطر بیاورید که آنها چگونه بودند، چه شکلی بودند، چطور حرف میزدند و رفتار میکردند، کلاس و دفتر کارشان چه شکلی بود و به عنوان دانش آموز چه احساسی را به شما انتقال میدادند. وقتی از تصویر هر کدام آنها راضی شدید، چشم هایتان را باز کنید و به این جملات پارکر پالمر فیلسوف و آموزگار فکر کنید:
مسأله تدریس خوب، مسأله تکنیک نیست. من از دانش آموزان سراسر کشور خواسته ام که معلمان خوب خود را برای من توصیف کنند. بعضی از آنها معلمانی را توصیف کردند که دایم سخن رانی میکردند. بعضی آدمهایی را توصیف کردند که جز تسهیل کار گروهی کار دیگری نمی کردند و بعضی معلمانی مابین این دو را شرح میدادند. اما همه آنها افرادی را توصیف کردند که نوعی ظرفیت ارتباط داشتند، که خودشان را به دانش آموزان و دانش آموزان را به هم و همه را به موضوع تدریس ارتباط میدادند.
آیا معلمان محبوب شما هم همین وصف را دارند؟ وقتی درباره کیفیت تدریس کسی حرف میزنیم به جنبه هایی مانند تکنیک، محتوا و ارائه توجه داریم. ولی همه ما افرادی را میشناسیم که دانش بی اندازه دارند اما نمی توانند آن را منتقل کنند. افرادی که روی کاغذ طرح درس عالی ای دارند اما شاگردانشان بی حوصله و خسته میشوند. اگر صادق باشیم باید بگوییم که تدریس خوب کمتر به دانش و مهارت و بیشتر به رفتار ما نسبت به بچه ها، موضوع و کارمان ارتباط دارد.
بقیه این مقاله به ویژگی های معلم خوب میپردازد. این یک تعریف جامع و کامل نیست و بسیاری از معلمان عالی فقط بعضی از این خصوصیات را دارند و بقیه آنها را با ارزش نمی دانند. این ویژگیها را باید مجموعه ای از ابزارهایی دانست که به معلمان اجازه میدهد در کلاس ارتباط را پدید بیاورند و نگه دارند.
معلمان خوب:
• هدف دارند
• منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
• تحمل ابهام را دارند
• برای ارضای نیازهای بچهها تمایل به تغییر و هماهنگی دارند
• از ندانستن ناراحت نمی شوند
• به کارشان فکر میکنند
• از مدلهای مختلف یاد میگیرند
• از کار و شاگردانشان لذت میبرند
معلمان خوب هدف دارند
شما نمی توانید به معنای کلی خوب باشید، بلکه باید در چیزی یا کاری خوب باشید. به عنوان معلم معنایش این است که بدانید دانش آموزانتان چه انتظاری دارند، و برای رسیدن به این انتظارات برنامه ریزی کنید، شما هم درباره آنچه در کلاستان رخ میدهد، بر پایه اهدافی که میخواهید به آنها برسید، انتظاراتی دارید. اگر میخواهید بچهها را برای اشتغال آماده کنید، از آنها وقت شناسی و توجه خوب انتظار دارید. اگر در یک کلاس کنکور تدریس میکنید، به توضیح شکل تست و کمک به بهبود مهارتهای امتحان دادن بچهها وقت میگذرانید و اگر میخواهید شاگردانتان در خواندن کتاب بهتر و جدی تر بشوند باید در کلاس وقتی برای خواندن و منابع و کتابهای لازم اختصاص بدهید.
معلمان خوب منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
این پارادوکس بزرگ تدریس است. اگر ما خودارزیابی مان را کاملاً بر پایه موفقیت شاگردانمان قرار بدهیم، حتماً ناامید خواهیم شد. در همه سطوح، به خصوص در آموزش بزرگسالان، فاکتورهای زیادی در زندگی دانش آموزان وجود دارد که نمی گذارد معلم موفقیت همه را تضمین کند. در عین حال، اگر ما با دیدگاهی جبری، دانش آموزانمان را به رفتار "دست من که نیست" واگذار کنیم، بچهها بی تعهدی ما را حس میکنند و ناامید میشوند. ولی ما میتوانیم با یک سوال ساده محیط شادی را درست کنیم: آیا من همه کارهایی را که میتوانستم در این کلاس، در این زمان، برای رسیدن به نیازهای همه بچه ها، برای رسیدن به همه موفقیت ممکن انجام بدهم، انجام داده ام؟ تا وقتی میتوانید بگویید "بله" ، شما محیط موفقیت را فراهم کرده اید.