گفت و گو با مدیر رستوران های زنجیره ای هایدا (آقای علی فرزامی)
به 10سال قبل برگردیم، به یاد میآوریم که هیچ خبری از این همه رستورانهای رنگارنگ نبود، حتی در پایتخت بزرگوگاهی دوستداشتنی چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم میخورد. حتی در خیابانهای اصلی شهر که اینروزها به دلیل تعدد رستورانها در شبهای تعطیل به پارکینگی مبدل میشوند هم اثری از رستورانهای زرد، نارنجی و بنفش با تابلوهای نقاشی رنگارنگ نبود. قصه از اینجا شروع میشود که 10سال پیش که هنوز خبری از این تعداد رستوران جورواجور نبود، یک جوان بیست و چند ساله به تنهایی و بدون کمک خانواده همراه با یک شریک شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح کرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبهها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا کرده است.
علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیرکل شعبههای هایدا است. طرحها وبرنامههای زیادی برای آینده دارد که بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه کارش است. او به مدرنتر و بهداشتیتر شدن میاندیشد و به امید روزی است که بتواند غذایی با کیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه کند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرک کارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچویل آمریکا گرفته است. باوجود مشغله زیاد او مدت زیادی را برای گفتوگو منتظر ماندیم، بهدلیل اینکه پیشرفت و رشد کارش میتواند الگوی خوبی برای دیگران باشد.
• آخرین بار کی غذای هایدا را خوردید؟
دو روز پیش ناهار.
• چی خوردید؟
ژامبون مرغ تنوری هایدا.
• کالباس از کجا آمده؟
در ایران کالباس را به نام ارمنیها میشناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمیدانم.
• شنیدهایم هایدا کلاسهایی برای طرز برخورد با مشتری و آدابمعاشرت برگزار میکند. چه کسی معلم است؟
بله. مهندس کنترل کیفیت داریم که این کارها برعهده اوست.
• چند سال پیش کلنگ هایدا را زدید؟
10 سال.
• با چند شعبه؟
با یک شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال.
• آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟
بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران کم بود، اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.
• قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه کاری بودید؟
شغل پدری ما ترهبار است.
• سرمایه اولیه را از کجا آوردید؟
هیچ سرمایهای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و ترهبار، را به همراه برادرانم شروع کردیم. شغل اصلی پدرم کشاورزی است از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل کشاورزی میکرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در کار ترهبار بود. هنوز هم ما آن کار را ادامه میدهیم.
• جالب است که بدانم چه شد که به فکر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟
وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان که میرفتم آنجا دو ساندویچفروشی کاری شبیه هایدا ارایه میدادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا میخورم. آنجا فکر هایدا به ذهنم رسید.
• ظاهرا ًژامبون خیلی دوست دارید؟
من عاشق ژامبون هستم. هر روز صبح، ظهر، شب.
• اضافه وزن پیدا نکردید؟
چرا، دکتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش کنی.
• کدام را انتخاب کردید؟
ترجیح میدهم ورزش کنم.
• این علاقه شما به نفع هایدا است؟
بله، بهترین آزمایش برای کیفیت غذا، خوردن آن است، اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالاًمشتریان هم از غذا راضی هستند.
• ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت کردید؟
نه، فکر نمیکنم برای عادت باشد. سیگار که نیست.
• شما تضمین صددرصد میکنید که غذای شما بهداشتی است؟
بله، صددرصد.
• یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا کسی ناراضی نبوده است؟
تا به حال خیر، اما خب احتمال دارد. سس را بهصورت روزانه تهیه میکنیم. بنابر این هیچوقت مسموم نمیشود. کاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته میشود. به هر حال ممکن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی میکنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.
• چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام میدهید؟
مهندس بهداشت داریم که هفتهای سه بار شعبههای مختلف را کنترل میکند.
• از بازدهی کارتان راضی هستید؟
صددرصد. بیشتر از آن خدا را شکر میکنم که این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدمهای خوبی هستند.
• از 10 سال پیش کار هایدا شروع شد، این روند چگونه ادامه پیدا کرد؟
کار رفتهرفته گسترش پیدا کرد. اما سال اول ضرر دادیم.
• خیلی زیاد ضرر دادید؟
10 سال پیش 18 میلیون تومان، پول کمی نبود.