یکی از حیطه های بزرگ کیفیت زندگی، کیفیت زندگی زناشویی است، از مفاهیم بسیاری از قبیل تعهد برای کیفیت زناشویی به کار رفته است (لویس و اسپانیز، 1979، به نقل از الیس 2004).
در مورد معنای هر یک از این مفاهیم توافق وجود ندارد. علت آن به نبود یک نظریه ی واحد در مورد چیستی کیفیت زناشویی باز می گردد (گلن، 1990؛ به نقل از الیس، 2004). کُل و اسپانیر (1976) کیفیت زناشویی را به عنوان موفقیت و عملکرد یک ازدواج توصیف کرده اند. (هارپر و همکاران، 2000). لارسون و هولمان (1994) بیان کردند کیفیت زناشویی یک مفهوم پویا است زیرا ماهیت و کیفیت روابط میان افراد در خلال زمان تغییر می یابد که این مطلب امکان شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت یک رابطه را فراهم می نماید. هرچند ممکن است که این قبیل روابط پیچیده بوده و حاوی تعاملات میان متغیرهای بسیار باشند.
از عوامل مؤثر در کیفیت زندگی زناشویی می توان به عوامل فردی، عوامل ارتباطی و عوامل خارجی اشاره کرد. عوامل فردی عبارتند از:
1- جنسیت: بین دیدگاه مردان و زنان نسبت به کیفیت زناشویی چند تفاوت مشاهده شده است. مثلاً لاکسلی (1980) گزارش کرده است که خانمها نارضایتی و ناکامی بیشتری را در قبال رابطه گزارش می کنند، و معتقدند که بیش از همسرانشان مورد سوء تفاهم واقع
می شوند. (الیس، 2004) هیتون و بلیک (1999) معتقدند که از آنجایی که مردان و زنان از نقشهای متفاوتی برخوردارند و دید متفاوتی نسبت به ابعاد گوناگون رابطه (از قبیل تقسیم وظایف، فرزندپروری و جمعیت جنسی) دارند به شکل متفاوتی به ارزیابی رابطه می پردازند. آنها همچنین معتقدند که ارزیابی زنان از رابطه دقیق تر از مردان است چون آنها بر رابطه تأکید بیشتری می ورزند.
2- سلامتی: ممکن است نقصان در سلامتی با کاهش کیفیت زناشویی رابطه داشته باشد که تحت تأثیر عواملی همچون کاهش درآمد، تغییر در بازار کار، فعالیتهای مشترک اندک یا رفتار مشکل زا قرار می گیرد (بوث و جانسون، 1994؛ به نقل از الیس، 2004). همچنین ممکن است اثرات کیفیت زناشویی برای همسری که سالم است قوی تر باشد و کیفیت زناشویی زنان ممکن است نسبت به بیماری مزمن همسر حساس تر باشد (الیس، 2004). بررسی تحقیقات مختلف نشان می دهد که کیفیت پایین زندگی زناشوئی، آشفتگی زناشویی و طلاق، با افزایش آشفتگی روانشناختی و کاهش سلامتی کلی همبستگی دارد و تأثیرات بسیار مخربی بر بهزیستی کلی ایجاد می کند (هاوکینز و بوث، 2005)
3- نحوه فرزند پروری: فرزندپروری ضعیف می تواند از طریق میانجیگری عوامل دیگر نظیر تعارض زناشویی بر کارکرد رابطه تأثیر بنهد. اثرات فرزندپروری ضعیف ظاهراً به جنسیت، شدت سوء استفاده و بعد خاص کیفیت زناشویی بستگی پیدا می کند (بلت و آبیدین، 1996). به عنوان مثال کلی و کونلی (1987) گزارش کرده اند که ابعاد محیط اجتماعی اولیه همانند عدم ثبات روانی اجتماعی و نزدیکی هیجانی پیش بینی های قوی تری برای کیفیت زناشویی زنان محسوب می شوند. (الیس، 2004)
4- وضعیت اقتصادی اجتماعی: شرایط اقتصادی اجتماعی مطلق از اهمیت کمتری در پیش بینی کیفیت زناشویی برخوردارند تا انتظارات و ادراکات مربوطه. از این رو رضایت از سبک زندگی و وضعیت شغلی و اقتصادی اجتماعی می تواند به سطوح بالای رضایت زناشویی بینجامد (لویس و اسپانیر، 1979؛ به نقل از الیس، 2004). لارسون و همکارانش (1994) دریافتند که استرس عدم امنیت شغلی، رابطه ای منفی با تعدادی از کارکردهای زناشویی دارد. بیکاری از رابطه ای قوی با رضایت زناشویی برخوردار نیست اما با افسردگی و روابط استرس آور که پیش بینی کننده کیفیت زناشویی نامطلوب هستند رابطه دارد (کینون و پولکین، 1998؛ به نقل از الیس، 2004).
همچنین ممکن است اثرات استرس شغلی یکی از همسران به دیگری تسرّی پیدا کند. به عنوان مثال، بولگر و همکاران (1989) دریافتند که بین استرسهای کاری یکی از زوجین و استرسهای خانگی همسر دیگر رابطه وجود دارد. (الیس، 2004)
عوامل ارتباطی: 1- مدت ازدواج: این یافته که کیفیت زناشویی با گذشت زمان کاهش می یابد یافته ای متدول محسوب می شود (استتس، 1993؛ به نقل از الیس، 2004). اکثر پژوهشها بر سالهای اولیه ازدواج تمرکز حاصل کرده اند. به عنوان مثال کارنی و برادبوری (1997) دریافتند که نمرات رضایت زناشویی در خلال چهار سال اول ازدواج کاهش یافته و سپس افزایش می یابند. (الیس، 2004) ادعاهای اولیه مبنی بر این که ازدواجها بعدها در طی سالهای آتی بهبود می یابند توسط پژوهشهای اخیر تأیید نشده اند. مقایسه میان مطالعات بیانگر آن است که کیفیت زناشویی در وهله اول به سرعت کاهش یافته و سپس افزایش می یابد (گلن، 1998؛ به نقل از الیس، 2004).
2- تعاملات: ممکن است ویژگی تعاملات میان زوجین برای کیفیت زناشویی مهم تر از صفات اجتماعی یا فردی باشد (جانسون و بوث، 1998؛ به نقل از الیس، 2004) مثلاً لویس و اسپانیر (1979) گزارش کرده اند که احترام مثبت، ارتباطات اثربخش، نبودن تعارض نقش و رضایتمندی به کیفیت زناشویی بالاتر می انجامند.
3- روابط قبل از ازدواج: روابط قبل از ازدواج با فردی به جز همسر فعلی از رابطه ای منفی با رضایت و ثبات زناشویی برخوردار است. (استتس، 1993؛ به نقل از الیس 2004). و همچنین کیفیت زناشویی در ازدواجهای اول بالاتر از ازدواجهای بعدی است (گلن، 1990؛ به نقل از الیس، 2004). روابط قبل از ازدواج رابطه ای منفی با کیفیت زناشویی دارد (گلن، 1990؛ به نقل از الیس، 2004).
4- حضور کودکان: زوجین با فرزند رضایت زناشویی بیشتری را در قیاس با زوجین بدون فرزند گزارش می کنند (گلن و مک لاناهان، 1982؛ به نقل از الیس، 2004). و کاهش کیفیت زناشویی در آنها کمتر است (کوردک، 1991؛ به نقل از الیس، 2004). این که فرزندان چگونه در طی دوران بارداری و طفولیت بر کیفیت زناشویی تأثیر می گذارند بین زوجین متفاوت است و ممکن است در این بین سبکهای تعاملی و فرزندپروری در تعیین اثرات تولد فرزندان بر کیفیت زناشویی حائز اهمیت تر باشند. (برادبوری و همکاران، 2000). همچنین پس از تولد فرزندان رابطه زناشویی بیشتر بر کارکردهای ابزاری و کمتر بر ابراز هیجان متمرکز می شود بویژه برای زنان (بلسکی و همکاران، 1985؛ به نقل از الیس 2004). تولد یک نوزاد از رابطه معنادار با اختلافات زناشویی ادراک برخوردار است (راجرز، 1999؛ به نقل از الیس 2004).
5- تقسیم وظایف: عدم توافق بر سر تقسیم وظایف در منزل یک منبع نارضایتی محسوب می شود. ویلکی و همکارانش (1998) دریافته اند که شوهران دارای نگرشهای سنتی در هنگامی که همسرانشان شاغل هستند از سطوح رضایت زناشویی پایین تری برخوردار هستند. (الیس، 2004) ظاهراً ادراک از عدالت، اثرات ترجیحات تقسیم وظایف و ترجیحات نقش بر رضایت زناشویی را متعادل می کند. (الیس، 2004) رضایت زناشویی همچنین متأثر از انتظارات نقش در بافت طبقه اجتماعی می گردد، مثلاً در طبقات پایین تر ممکن است زنان به خاطر احتیاج روی به کار بیاورند و از زنان دارای تحصیلات بالا انتظار کار کردن برود. بنابراین در اینجا دیگر این خود استخدام نخواهد بود که برای کیفیت زناشویی حائز اهمیت است بلکه مسئله مهم میزان تطابق تجارب خانواده با استخدام خواهد بود (هاسکن چت و ماکی، 1981؛ به نقل از الیس، 2004).
پرسشنامه رضایت زناشویی ENRICH
مقیاس این پرسشنامه به شرح زیر توصیف شده است:
پاسخ قراردادی: این مقیاس تمایل شخص برای پاسخ متعارف به سؤالات پرسشنامه را اندازه گیری می کند.
رضایت زناشویی: این مقیاس رضایت و انطباق با 10 جنبه رابطه زناشویی را که در زیر آمده است، اندازه گیری می کند.
موضوعات شخصیتی: این مقیاس درک شخص را از همسرش با توجه به رفتارها و ویژگیها و سطح رضایت یا عدم، که مربوط به این موضوع ها می شود ارزیابی
می کند. نمره بالا نشان دهنده یک سطح پایین از پذیرش یا فقدان راحتی با شخصیت و رفتار همسر است و نمره پایین نشان دهنده سازگاری با همسر و رضایت از شخصیت همسر است.
ارتباط زناشویی: این مقیاس به احساسات، اعتقادات و نگرشهای شخص، نسبت به نقش ارتباط در تداوم روابط زناشویی مربوط می شود. نمره پایین نشان دهنده آگاهی زن و شوهر و رضایت از سطح و نوع ارتباط در روابطشان و نمره بالا نشان دهنده فقدان رضایت در ارتباطشان است.
حل تعارض: این مقیاس نگرشها، احساسات و اعتقادات شخصی همسر را در به وجود آوردن یا حل تعارض ارزیابی می کند. موضوع ها بر روی روشهایی برای خاتمه دادن به بحث تمرکز دارند. نمره پایین نشان دهنده نگرشهای واقع گرایانه درباره تعارضات اجتماعی در روابط زناشویی است و نمره بالا نشان دهنده عدم رضایت از روشی است که تعارضات حل می شوند.
نظارت مالی: این مقیاس تمرکز دارد روی علائق و نگرشهای مربوط به روش اقتصادی و مسائلی که در روابط زن و شوهر اداره می شوند. نمره پایین نشان دهنده رضایت از اداره مالی و نگرش واقع بینانه نسبت به موضوعات مالی است و نمره بالا نشان دهنده نگرانیهای مختلف در زمینه اداره مالی در روابط زناشویی است.
فعالیتهای مربوط به اوقات فراغت: این مقیاس ترجیحات شخصی هر زوج را برای گذراندن اوقات فراغت ارزیابی می کند. نمره پایین نشان دهنده انطباق،
انعطاف پذیری و توافق درباره استفاده از زمانهای فعال اوقات فراغت است و نمره بالا نشان دهنده نارضایتی از این که چگونه اوقات فراغت در روابط زن و شوهر مورد استفاده قرار گیرد.
روابط جنسی: این طبقه احساسات و نگرانیهای شخصی را درباره روابط جنسی و عاطفی با همسر ارزیابی می کند. آیتمها منعکس کننده رضایت از ابراز عواطف و میزان احساس راحتی در بحثهای مربوط به موضوعهای جنسی و آمیزش جنسی است. نمره پایین نشان دهنده رضایت از ابراز عواطف و نگرش مثبت درباره نقش مسائل جنسی در ازدواج و یا عدم توافق درباره تصمیمات مربوط به جلوگیری از حاملگی است.
ازدواج و بچه ها: این مقیاس نگرشها و احساسات شخصی را درباره داشتن بچه و توافق روی تعداد بچه ها ارزیابی می کند. نمره پایین نشان دهنده توافق در مورد بچه داشتن و تعداد بچه هاست و همچنین نشان دهنده درک واقع گرایانه از تأثیری که بچه ها از روابط زناشویی می بینند و رضایت از نحوه مشخص شدن نقشها و مسئولیتهای والدینی است. نمره بالا نشان دهنده عدم رضایت از تصمیمات مربوط به بچه داشتن و یا تعداد بچه هایی که خانواده ترجیح می دهند.