مقدمه :
ارتباط میان مادر و فرزند نه تنها از زمان تولد بلکه حتی پیش از آن نیز اثر بسیار مهمی بر رشد روانی کودک دارد . نگرش گرم و سرد مادر نسبت به کودک موجب سازگاری و ناسازگاری کودک در آینده میشود و محرومیت از مراقبتهای مادرانه رشد اجتماعی و حرکتی کودک را به تاخیر میاندازد
رشد اجتماعی کودک بیانگر آن است که تا چه حدود روابط امور و رفتار اجتماعی را درک و عدل میکند . برای رسیدن به این هدف فرد باید بکوشد علایق دیرین و نا موفق خود را تغییر دهد و از رفتارهای تازه و موثر پیروی کند .
مدرسه در مورد پیوندهای اجتماعی چون آزمایشگاهی بشمار میرود . کودک احساس میکند که چه در خانه به منزله و اصول رفتار به کار میرفت در مدرسه اجرا نمیشود . مدرسه برای بسیاری از کودکان نخستین تجربه گروهی واجتماعی در خارج از محیط خانواده است و در اینجا باید رفتار متناسب با دو محیط باشد . در مدرسه رفتار اجتماعی کودک به مواردی مانند : اظهار ادب ، سکوت ، آرامش ، اجازه گرفتن ، مسخره کردن ، به گفتههای دیگران گوش فرا دادن و منافع گروه را مقدم شمردن اطلاق میشود . همکاری کودک به معنای رعایت مقررات و انضباط مدرسه ، سر وقت حاضر شدن ، رفتار منصفانه داشتن است .
ارتباط معنوی کودک با مادری که در بیرون از منزل کار میکند و کودکی که مادرش خانهدار است در دو قطب متفاوت قرار میگیرد که مدرسه نیز در این مورد نمیتواند عواطف عقب افتاده کودک محروم از عاطفه مادری را جبران کند . از اینروست که عضو جامعه و آینده از احساسات متحدالشکل برای گزینش پایگاههای مختلف در جامعه محروم میشود هر چند جامعه خود نیز در پاسخگویی نیازهای کودک سهمیم است و او را در اجتماعی شدن یاری میدهد ولی زیر بنای آمادگی در انطباق با محیط و پذیرفتن انسانها در خانواده بویژه در دامن مادر شکل میگیرد .
مادران شاغل در مقایسه با مادران خانهدار وقت کمتری را به مراقبت کودکان خود اختصاص میدهند . مدت زمانی که مادران شاغل فارغ التحصیل از دانشگاه به مراقب از فرزندانشان اختصاص میدهند حدود یک سوم مدت زمانی که یک مادر خانهدار صرف اینکار میکند .
با وجود این دو نکته را باید اضافه کرد که :
اولاً :مدت زمانی که مادران شاغل صرف مراقبت از فرزندان میکنند از نظر کیفی فعالانهتر ، هدفدارتر و جدیتر از اوقاتی است که مادران غیر شاغل به این میپردازند .
ثانیاً : پدران خانوادههایی که همسرانشان شاغل است در مقایسه با پدارن خانوادههایی که همسرانشان خانهدار است مدت زمان بیشتری را صرف نگهداری بچه میکنند .
البته نوع شغل ، درجه شغلی و میزان علاقه مادران به کار در کیفیت تعامل و میزان مراقبت از کودکان نقش مهمی دارد . بطور مثال : شغلی که روحیه و احساس خود ارزشمندی یک مادر افزایش میدهد بدیهی است که بهتر شدن رابطه مادر با کودک را در پی داشته باشد . با این که وجود مادر در خانه بویژه در یکی دو سال اول زندگی به منظور ایجاد دلبستگی بین مادر و کودک الزامی است و از هر یک سال عمر کودک یک هشتم آن در مدرسه و هفت هشتم بقیه در خانواده سپری میشود . اما شرایط اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی جوامع بسیاری از زنان اندکی بعد از تولد بچه روانه بازار کار کرده است .
بر اساس تحقیقات انجام شده طبق آمار سال 55-50 تنها 9 درصد افراد شاغل جامعه ما زن بودهاند . درحالیکه 6 درصد مردان شاغل تحصیلات عالیه دارند و این رقم در مورد زنان شاغل به 18 درصد میرسد .
با این وجود بانوان از لحاظ دسترسی به آموزش در سطح پایینتری قرار دارند . بعبارت دیگر در شرایط مساوی تنها زمانی میتوانند به کسب موفقیتهای شغلی موفق شوند و به اشتغال بپردازند که تحصیلات بالاتری داشته باشند .
کودکان مادران شاغل در مقایسه با کودکان مادران خانهدار غالباً سازگاری شخصیتی و اجتماعی بهتری در مدرسه دارند و به نظر میرسد که دختران بیش از پسران از داشتن مادر شاغل بهره میبرند . دختران مادران شاغل از نظر اجتماعی یک الگوی شایسته دارند آنها به طریقی تربیت میشوند که سبب افزایش اعتماد به نفس ، احساس خود ارزشمندی و مستقل بودن آنان میشود . اما در مورد پسران به گونه آی دیگر است و ممکن است برای پسران برداشتهای تلویحی منفی بهمراه داشته باشد . مزایای مادران شاغل بیشتر برای نوجوانان مفید است تا نوزادان و کودکان مادران شاغل نوجوانانی مسئولیت پذیرتر ترتیب میکنند . بر خلاف عقاید معمول مبنی بر اینکه اشتغال مادر به کودک آسیب میرساند شواهد نشان میدهد که ممکن است برای کودک فوایدی هم داشته باشد .
تربیت چیست ؟
هیچ کاری دشوارتر ، ظریفتر و در عین حال شیرینتر از تربیت نیست . وقتی نهالی نشکفته در مقابل نگاه منتظر باغبان قامت میکشد و یا غنچهای زیبا به تبسم میایستد ، پر شکوهترین و لذتآفرین ترین حادثه اتفاق افتاده است . آنوقت که یک باغبان بی شناخت زمین ، زمان و فصل ، نوعی بذر و مجموعه شرایط فردی برای باروری و شکوفایی به کشت و کار دست نمییابد . مربی نیز بدون شناخت زمینه عاطفی و ذهنی ، زمان و شرایط کودک گام در قلمرو تربیت نخواهد گذاشت .
تربیت امری جهانی است ،همانگونه که کودک ، پدیدهای جهانی است و تعلق به والدین یا ملت و کشور خاصی ندارد ، زیرا آثار وجودی او در عصر ارتباطات ، همه روابط را نیز میتواند تحت تاثیر قرار دهد . تربیت الزام معنوی ،محوری است که نگهدارنده بشر است .
در تحلیل نهایی شاید آموزش و پرورش و بالاخص تربیت یکی از معدود ریلهای بین این دو جهان باشد .
تربیت ، باغبان وجود انسان است ، شکوفایی و رشد هماهنگ و متعالی شکوفههای زندگی ، در گروی وجود باغبان دلسوز و تواناست . آنچه که باغبان انجام میدهد هموار نمودن زمینههای جوانه زدن دانه و نهال و تجلی استعدادها و توانمدیهای بالقوه انسان نیست .
اهمیت تربیت کودک :
بدون شک شناخت ویژگیها و خصیصههای زیستی روانی کودکان ، اولین و اساسیترین گام در فرایند تعلیم و تربیت محسوب میشود . هر قدر والدین و مربیان شناخت بیشتر و عمیقتری از روند رشد و تحول کودکان داشته باشند ، با لطبع از آمادگی افزونتری برای درک نیازها و حسن تامین آنها و پرورش توانمندیهای کودکان برخوردار خواهند بود .
بدیهی است پرداختن به امر تربیت فرزند ، سالها قبل از تولد ، شاید تا حدودی بعید الذهن باشد اما آن چه که در این ارتباط مورد نظر است ، توجه به نحوه رشد زیستی روانی و تحول شخصیت و قابلیتهای باغبانان شکوفههای حیات یعنی پدر و مادر کودکی است که بعدها پای به عرصه وجود خواهد گذاشت .
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و بارز رشد در دوران جنینی ،تاثیر پذیری عاطفی و روانی جنین ، بخصوص بعد از حدود 16 هفتگی که شباهت نسبتاً کاملی به حیات آدمی پیدا میکند . در این شرایط تاثیر گذاری بسیاری از محرکهای محیطی ،عوامل عاطفی و روانی بر جنین فوق العاده چشمگیر میشود .
بعنوان مثال بررسیهای انجام شده حاکی از آنست که جنین پس از چهارماهگی بطور قابل ملاحظهای از شرایط عاطفی روانی مادر متاثر شده ، بخصوص محرکهای صوتی ، همچون صحبت کردن و خواندنهای مادر ،گوش دادن به صداها و سرودهای مختلف تاثیر فراوانی بر روند رشد شخصیت او میگذارد . ( افروز ، غلامعلی )
تبین نیازهای زیستی ، روانی ، ذهنی و اجتماعی کودکان در دورههای مختلف رشد و برنامهریزی تلاش مستمر بر تامین آنها امری است بسیار حساس و خطیر و در واقع به سادهترین بیان تربیت چیزی جزء این نیست .
با در نظر گرفتن این که رشد و تحول یک جریان دائمی است و شرایط زیستی روانی گذشته کودک با وضعیت فعلی او کاملاً ارتباط داشته ، چگونگی رشد او در زمان حاضر پایه وا ساس رشد او در آینده را تشکیل میدهد ، و نیز از آنجایی که رشد امری است ظریف و پیچیده که همزمان درابعاد مختلف شخصیت انسان صورت میپذیرد و آثار و نشانههای آن در جنبههای بدنی ،ذهنی ، عاطفی و اجتماعی ظاهر گردد ،ناگزیر هستیم حداکثر کوشش خود را صرف تمامی ویژگیها و تبیین نیازها و حسن تامین آنها نماییم .
بسیاری از والدین در جریان رشد و تحول کودکان و نوجوانان ، عمدتاً به رشد جمسانی آنها توجه دارند و سایر جنبهها را مورد غفلت قرار میدهند . متاسفانه بعضی از مربیان در کلاسهای درس صرفاً به تحول ذهنی کودکان توجه میکنند و به سایر ابعاد رشد به ویژه ابعاد عاطفی و زیستی عنایت کمتری دارند .
در هر حال باید توجه داشت که جریان رشد متاثر از عوامل متعدد ژنتیکی و محیطی است و در همه بچهها به شیوه یکسان صورت نمیپذیرد . اگر بنابر سخن گزل [1]روانشناس شهیر بپذیریم که خمیر مایه شخصیت انسان در کانون خانواده و در سنین پیش از دبستان شکل میگیرد و نیز با گفته او کودک در 5 و 6 سالگی نسخه کوچک جوانی است که بعداً خواهد شد .
این ادعا برای کم بهادادن به اثر تربیت در دورههای مختلف رشد نیست . بلکه تاکیدی بر اهمیت و تاثیر فوق العاده و پایدار تربیت در سنین کودکی است .
بایستی اذعان داشته باشیم که بهترین نیاز کودک در این دوره محبت است و هر شیوه تربیتی که عصارهاش عطوفت و محبت نباشد کار ساز و پایدار نخواهد بود . برای کودکی که وجودش سرشار از مهر و احساس مهرپذیری است نیاز به آرامش خاطر و امنیت روانی بسیار حیاتی است .
مراحل نسبی ترتبیت کودک :
در نظریات تربیتی ائمه معصومین علیهمالسلام دوران تادیب و تربیت به سه مرحله اساسی تقسیم شده که در هر دوره باید باروش مربوط به همان دوره با فرزند رفتار شود .
تربیت کودک در اسلام :
برای این که کودک شما به نحو شایستهای پرورش یابد و عضو مفیدی برای اجتماع باشد و با جسمی سالم و فکری سالم و نکوی تربیت یابد که بتواند از نعمتهای مادی ومعنوی بهرهمند شود به عقیده متخصصین تربیت و روانشناسی امروز باید از ابتدای تولد کودک تربیتش شروع گردد . اما عدهای دیگرمی گویند کودک تربیتش باید از 3 سالگی شروع شود ولی اسلام قدم را فراتر نهاده و میگوید پدر قبل از زناشویی و انتخاب همسر باید به فکر تربیت اولاد آینده خود باشد .
زیرا طبق قوانین توارث که مورد توجه بسیاری از روانشناسان است ، شخصیت کودک و طرز افکار او و همچنین عواطف و حالات روانی او بستگی تام به مادر دارد و باید گفت اگر مادر از خاندان اصیل و با فضیلت و خوش سابقه باشد قهراً این مزایا در سرشت کودک نیز پدید میآید . و بالعکس اگر مادری فاقد این مزایای اخلاقی و صلاحیت خانوادگی باشد کودک نیز همانند مادر خود بار میآید .
به همین جهات بوده که اسلام درباره انتخاب زن به مرد دستوراتی داده است و همچنین به زن سفارشاتی کرده که باید در انتخاب همسر رعایت کند و از همین رهگذر است که قسمتی از امراض ، مجوز فسخ ، عقد زناشویی است .
1- از امام صادق (ع) : طفل باید هفت سال بازی کند .
در هفت سال دوم باید خواندن و نوشتن بیاموزد .
در هفت سال سوم مقررات زندگی و حلال و حرام دینی را یاد بگیرد .
2- پیامبر اکرم (ص) : فرزند در هفت سال اول سید و آقای والدین است .
در هفت سال دوم بنده مطیع و فرمانبردار پدر و مادر است .
و در هفت سال سوم وزیر و طرف مشورت والدین است .
3- از امیرالمومنین (ع) : فرزندت در هفت سال اول برگ خوشبویی است در ساقه درخت وجود شما .
در هفت سال دوم خدمتگذار مطیع و فرمانبردار شماست .
و در هفت سال سوم یا دوست تو خواهد بود و یا دشمن تو شده است . ( مظلومی ، رجبعلی ) .
مادر و تربیت :
ایفای وظیفهای که مربوط به پرورش نسل است پدر و مادر مسئولند و هر دو موظفند که کار تربیت را به عهده گیرند اما در ارزیابی از اهمیت نقش این دو باید بگوییم نقش مادر مهمتر از نقش پدر است و آن بدلیل :
الف : نقش وراثتی
مادر دارای دو گونه نقش و تاثیر درباره کودک است : نقش وارثت و نقش محیطی . در جنبه وراثت همه آنچه که مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و اجداد گذشته است از طریق ژنها و از کانال او به طفل منتقل میشود صفات و شرایط جسمانی از زشتی و زیبایی ، شکل و قد و حتی بیماریهای مزمن از گذشتگان به طفل میرسد و این صفات بگونهای است که در تمام مدت حاملگی و حتی در دوران شیردهی با طفل همراه است در حالیکه نقش وراثتی پدر پس از انتقال نطفه پایان میپذیرد و انتقال بعدی در دسته از صفات مطرح نیست . در وارثت و ریشه خانوادگی نقش مادر بیشتر از پدر میباشد