فصل 1 ) چرا به مشاور مراجعه کردید؟
همه انسان ها دوست دارند از تکنیکهایی برای شادتر زیستن استفاده کنند. پس شیوه هایی که تاکنون برای تغییر بکار می گرفته اند چندان موثر نبوده است. بنابراین برای برخورد با مسائلشان در جستجوی راهی جدید هستند. لذا به مشاوره علاقمند می شوند. پس دلایل متفاوتی ممکن است فردی را به مشاوره علاقمند کنند اما چند نمونه مشخص آن عبارتند از:
برخورد با خانواده
گسستن رابطه ای نزدیک
رفتار اجباری
مسائل کاری
تنهایی
فقدان خلاقیت
نگرانیهای مربوط به جنسیت
احساس اضطراب یا افسردگی
البته حتما" نباید آشفته، ناکام یا ناراحت باشید تا بتوانید از مشاوره سود ببرید. حتی لازم نسیت حتما" مسئله ای داشته باشید می توانید تصمیم بگیرید از این تکنیکها استفاده کنید تا بهره بیشتری از زندگی ببرید یا خود واطرافیانتان را بهتر بشناسید.
پس هدف مشاوره می تواند مربوط به اینها باشد:
موضوع های پرورشی
پرداختن به مسائلی خاص و حل آنها
تصمیم گیری
کنار آمدن با بحران
پرورش بینش و دانش شخصی
حل و فصل احساس های متضاد درونی
بهبود روابط با دیگران
و نقش مشاور یاری رساندن با استفاده از روشهایی است که ارزشها، چاره جویی های شخصی و خودمختاری مراجع را محترم می شمارد. مشاور با تلاش برای برقراری رابطه ای خاص بر مبنای اعتماد و احترام متقابل، این کار را انجام می دهد.
با مطالعه این کتاب هم مشاور خود هستیم و هم مراجع .
وقتی در نقش مشاور خود هستید باید به خودتان توجه کنید و به خودتان مانند یک مشاور بیرونی و با همان دقت گوش کنید. تمرین زیر به شما کمک میکند چارچوب ذهنی صحیحی برای مشاور بودن بیافرینید. این تمرین، تمرین تجسم است.
تمرین تجسم: راحت بنشینید و چند دقیقه خودآسایی کنید. ذهن را بر دم و بازدم متمرکز کنید. تجسم کنید در راهی جنگلی و پرپیچ و خم قدم برمی دارید. پیاده روی دلپذیری است . هوا گرم است اما نه خیلی داغ می توانید آواز پرنده ها و خش خش برگ درختها را بشنوید و با تمام فراغت جهان در اختیار شماست. به آرامی راه شیب دار می شود و شما سربالایی می روید..... با نگاهی به پشت می بینید که بالای تپه ای هستید و جایی برای نشستن و لذت بردن از منظره برای شما هست. که متوجه می شوید یک نفر دیگر کنار شما نشسته است و انگار به شکلی سحرآمیز می فهمید با اینکه شما قبلا" از حضور او آگاه نبوده اید. او تمام راه با شما بوده است. او نه راهبر بوده نه از پشت شما می آمده بلکه با شما همسفر بوده است. و این همراه فقط به خواست قلبی شما کنار شما و کمک شما خواهد بود. تجسم کنید که از جا بلند می شوید و همراهتان که در کنار شماست گامهایتان را دنبال می کند. این همراه نماینده مشاور درونی شماست. شما این تمرین را می توانید به تنهایی و یا با دوست و گروه انجام دهید و تصویرها و اندیشه هایتان را با یکدیگر ردو بدل کنید.
اصول مشاوره عبارتند از:
اصل یک - بیشتر گوش دهید کمتر حرف بزنید: مشاورها بیشتر انرژی خود راصرف گوش دادن به آنچه شما می گویید و احتمالا" هیچ اطلاعاتی در باره ی خودشان به گفتگو نمی افزایند. پیشنهادهایی در این زمینه برای تبدیل تمرینها ارائه شده است.
الف ) تمرین حمایتگری، مهمترین پیامی که مشاور باید به مراجع بدهد این است که من برای حمایت از تو اینجا هستم. حرف نزنید بلکه از چشمها، لبها، بدن برای رساندن این پیام به طرف مقابل استفاده کنید.
تمرین ب : هنگامی که گوش می دهید حرف طرف مقابل را قطع نکنید، سئوال نکنید حرفهایی مانند برای من هم همین اتفاق افتاد نزنید وغیره .....
تمرین ج : اندیشیدن : مشاور باید به روحیه و حالتهای گوینده توجه کند. به کیفیت صدا ( عصبی است، آرام است، گرفته است، هیجان زده است) توجه کنید.
اصل 2 ) فرد را آن گونه که هست بپذیرید.
مشاور شما را تشویق می کند احساسهای خود را کاملا" کشف و بیان کنید پرسشهایی مانند:
11- می توانید بیشتر در باره آنچه بیش از همه آزارتان می دهد صحبت کنید؟
یا " این همه عصبانی بودن چگونه احساسی است؟ " شما را وادار می کند واکنشهایتان را تحلیل کنید.
اصل 3 ) مسئولیت خود را بپذیرید. مشاور شما را تشویق خواهد کرد احساسها، اندیشه ها و رفتار خود را تشخیص دهید و مسئولیت آنها را برعهده بگیرید. مشاور شما را تشویق می کند به جای کشف احساسهایی که به دیگری دارید احساسهایی را که به خود دارید کشف کنید. به این ترتیب او به شما کمک خواهد کرد احساسی را که واقعا" دارید بپذیریدو آن را به فرد دیگری فرافکنی نکنید.
اصل 4 ) به زبان بدن گوش دهید.
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به ذهن بیش از بدن اهمیت می دهد. از کودکی یاد می گیریم چگونه معقولانه رفتار خود را کنترل کنیم. در مشاوره ، شما تشویق می شوید به پیامهایی که از بدنتان می گیرید توجه کنید و احترام بگذارید مثلا"، چگونگی تنفس نشانه مهمی از میزان فشار روحی ماست. ما برای دورشدن از حساسی که داریم ناخودآگاه سطحی تنفس می کنیم. پس مشاور به شما پیشنهاد می کند عمیقتر و آهسته تر تنفس کنید.
اصل 5 ) عدم خشونت :
مشاور شما را تشویق خواهد کرد با حرف زدن در باره خشم خود، بازی کردن نقش برای بیان آنچه می خواهید بگویید یا حتی ضربه زدن به یک بالش، خشم خود را از راهی بی خطر ابراز کنید.
اصل 6 ) ممنوعیت مواد محرک :
ما می توانیم از مواد گوناگونی برای کنترل خودمان کمک بگیریم. سیگار، قهوه و چای نمونه هایی از این مواد است. بسیاری از مشاورها در مورد سیگار کشیدن و نوشیدن چای و قهوه مقرراتی دارند.
اصل 7 ) رازداری :
تمام مشاوره باید با رازداری انجام شود. شما باید با این اطمینان که مشاور در باره شما سخن چینی نخواهد کرد احساس کنید آزادید اندیشه ها و احساسهایتان را بکاوید.
فصل 2 ) آغاز تغییر
مقاومت طبیعی ما به تغییر، گاهی دیگران بویژه آنهایی را که می کوشند تغییر بهتری ایجاد کنند شگفت زده یا خشمگین می کند. درک این مقاومت ضروری است چون منظور از مشاوره ایجاد تغییر است.
فضای امن : پیش از آغاز کاری که قرار است انجام دهید چند موضوع عملی را باید از پیش روشن کنید. مشاوره بیشتر در زمینه تغییر است بنابراین بسیار اهمیت دارد که فضایی امن برای این کار بیافرینید. مشاورها می دانند فضایی که مشاوره در آن انجام می شود فوق العاده مهم است. بیشترین بخش مشاوره در جلسه های منظمی انجام می شود که قبلا" باید برای آنها وقت تعیین شود.
محل : باید اتاقی را انتخاب کنید که در طول زمان مشاوره آرام و بی مزاحم باشد. لزومی ندارد اتاق پر تجمل باشد، اما باید درآن احساس راحتی کنید اتاق باید نه خیلی گرم و نه خیلی سرد باشد و یک صندلی راحت داشته باشد. اگر میزی در دسترس شما باشد مفید خواهد بود.
زمان : در مورد وقت مشاوره باید زمان منظمی تعیین و آن را رعایت کنید اکثر جلسه های مشاوره حداقل پنجاه دقیقه و حداکثر نود دقیقه است و در فواصل منظم هفتگی یا دو هفته یک بار برگزار می شود. پس از اینکه جزئیات زمان و محل مشاوره را تعیین کردید آنها را در دفتر روزانه خود بنویسید.
پیمانی برای تغییر : پس از تعیین برنامه های عملی مشاوره لازم است در مورد دلایلی که برای این کار دارید بیندیشید مشاور هنگام کار با مراجع جدید، ابتدا می کوشد انتظار های او را روشن کند. این انتظارها می تواند از خواسته هایی بسیار عملی مثل ( می خواهم در مصاحبه برای کار موفق شوم ) تا موضوعهای عاطفی مانند ( همسرم سالها پیش من را ترک کرده است، اما هنوز نمی توانم بر خشمم چیره شوم ) متفاوت باشد. مشاور اغلب نمی تواند راه حلی برای مسائل ارائه کند، اما می تواند به شناسایی تغییراتی که احتمالا" برای بهبود وضعیت لازم است کمک کند. اگر مراجع بپذیرد که این تغییرات مفید است، آنگاه او و مشاور با کمک یکدیگر برای تحقق تغییرات کار خواهند کرد.
هدف : حال در این مرحله باید اهداف تعیین شوند منظور از هدف همان خواسته های فرد مراجع است. مثال شخصی در فهرست خواسته هایش نوشته بود ( نمی خواهم کمرو باشم ) بعد جمله را چنین تغییر داد ( می خواهم از بودن با مردم لذت ببرم ) پس چه خوب است خواسته هایتان را به زبانی مثبت بنویسید.
اندیشه : پایان نخستین جلسه مشاوره شماست. شما پیمانی بسته اید که به مشخص کردن مسیری که می خواهید بروید کمک می کند. وقت بگذارید و در باره فکر و احساسی که در مورد کاری که انجام داده اید بیندیشید . و به خود تبریک بگویید که به این مرحله رسیده اید. در هر سفری نخستین گام اغلب دشوارترین گام است.
فصل سوم : روایت داستان
در فصل دوم دلایلی را که برای شروع مشاوره دارید بررسی کردید و قراری با خود گذاشتید. پس این یعنی تعیین علت و مقصد سفر است. در هر حال برای آغاز این سفر باید بدانید در حال حاضر کجا هستید پس می رسیم به وظیفه بعدی مشاوره که ارزیابی وضعیت کنونی شماست. یکی از ویژگیهای درمانی مشاوره با یک نفر دیگر این حقیقت است که در طول جلسه مشاوره تمام توجه مشاور معطوف به شماست. این نوع توجه به شما کمک می کند وضعیت خود را تشریح کنید. نخستین بخش این فصل شیوه ای برای برقراری ارتباط با خودتان ارائه می دهد که بدون قضاوتهایی که ممکن است مانع بی طرفی شما شود انجام پذیر است. این قضاوتها مفید نیست زیرا معمولا" بر مبنای یک معیار ذهنی ناپایدار انجام می شود. دلیل پایا نبودن آن این است که ما نظامهای ارزشی خود و اینکه چه خوب است و چه بد را در اوایل کودکی شکل می دهیم.
برچسب های سمج : قضاوت کردن بدون درک آنچه پشت مسئله نهفته است ثمری نخواهد داشت. قضاوت بخودی خود کمکی به ایجاد تغییر نمی کند.
مثلا" بعضی از برچسب ها مثل خیلی چاقم- در ورزش بی استعدادم، تنبل هستم و غیره ..... فهرستی از برچسب هایی هستند که اغلب ما از آنها برای خودمان استفاده می کنیم که این برچسب زنی نمی گذارد تغییر کنیم و توانائیهای نهفته را در وجودمان پرورش دهیم. و ریشه بسیاری از این برچسب ها در یکی از آموزشهای گذشته ماست. و هر بار که یکی از این جمله ها را می گوییم مثل این است که در واقع می گوییم (..... .... می خواهم همین طور بمانم ) .
دلیل احتمالی دیگر چسبیدن به یک برچسب خاص این است که شما را قادر می سازد از فعالیتهای ریسک دار، ناخوشایند یا ملال آور بپرهیزید. حال تمرینی که در این بخش می توان انجام داد این است که به تمام برچسب هایی که به شما زده اند و هرگز درست نبوده یا حالا کهنه شده است توجه کنید. و آنها را دوباره نویسی کنید البته به این طریق مثلا" تا امروز خیلی چاق بودم. عادت داشتم برچسب تنبل به خود بزنم. و غیره...
شکل دهی شخصیتمان : مشاور به شیوه هایی که برای آشکار ساختن تجربه هایتان از جهان دارید گوش می دهد. شیوه ای که برای معرفی خود برمی گزینیم کلیدهای مهمی برای درک شیوه دیدن جهان درون ماست. روشن نیست که چه اندازه از شخصیت ما حاصل وا کنش ما به تجربه های دوره نوزادی و کودکی است و چه اندازه از آن را ژنهایی که پیش از تولد به ارث برده ایم تعیین می کنند. همان گونه که فیلترهای مختلف دید ما را تغییر می دهند، فیلترهای ذهنی نیز ادراک ما را تغییر می دهند نمونه ای از فیلترهای ذهنی عبارت اند از :
توارت ژنتیکی فردی که به طریق ما را مستعد می کند.
زمان و مکان تولد ما و خانواده ای که در آن به دنیا آمده ام.
شخصیت ویژه ما یعنی مجموعه خوش آمدنها، بدآمدنها، ارزشهای اخلاقی، عادتها و غیره که و اکنش فردی ما را شکل می دهد.
ماهیت تعیین کننده در شیوه هایی که افراد در حل و فصل بحرانهای زندگی دارند را می توان به راحتی در زندگی اشخاص مشاهده کرد. بعضی ها در این بحرانها خیلی کم دچار مشکل می شوند و بحران را چالش، هیجان و خلاقیت می دانند و در حالی که عده ای دیگر در رویارویی با همین وضعیتها دچار ترس اضطراب و رنج می شوند. پس با سرنخهایی که با شیوه سخن گفتن خود از جهان درونیمان ارائه می دهیم یک مدل استعاره از آنها می سازیم.