تاریخ ایران تاریخی بس کهن است که با گذاشتن قرنها از آن و سپری کردن فراز و نشیبهای بیشمار دارای قدمت و سابقهای بس با ارزش است و جزء بزرگترین تمدنها در میان تمدنهای جهان باستان به شمار میآید.
تاریخ ایران علاوه بر نشیبهای زیاد و فراوان دارای فرازهای بیشماری هم بوده است بطور مثال زمانیکه غرب در قرون وسطی دوران فترت خود را طی می کرد شرق (ایران) دارای فرهنگ و تمدن و ثروت و تفکر و… بوده است و این رونق تمدن و فرهنگ ایرانی که هنوز هم مورد بحث همگان و جهانیان است به همین دوران بازمیگردد اما زمانیکه غرب پا پیش گذاشت و روبه رشد و ترقی نهاد ایران در اثر اشتباهات و غفلت گروهی از سردمداران و فرمانروایان حکومتهای متفاوت از غرب عقب ماند و از همان زمان پس روی کرد.
اگر بخواهیم علتهای عقب ماندگی ایران را ریشه یابی و وقایع تاریخی را تحلیل و بررسی کنیم با توجه بر آنچه در نتیجه تحقیق و بررسی سالیان متمادی اساتید بزرگ تاریخ و بزرگان این علم بدست آمده و از آثار پیشینان به جا مانده حاکی از علتهای متفاوتی است از جمله آنها و مهمترینشان نوع حکومت ایران است که حکومتی استبدادی و دیکتاتوری بوده و فقط یک فرد بر جامعه سلطنت و حکومت میکرده در حالیکه در غرب جمهوری برقرار بود و حکومت دموکراسی بود و فرد به حکومت نمیرسید مگر با آراء مردم و حکومت مردم بر مردم در جامعه حاکم جاری بود.
در حالیکه نه فقط در ایران آن روزگار بلکه در ایران اواخر قرن بیستم و اوایل بیست ویکم هم فرد نه تنها رای نمیداد بلکه به عنوان بک انسان هم مورد توجه نبود.
این فقط یکی از علل بود ولی با ورق زدن تاریخ ایران چه تاریخ معاصر و چه تاریخ باستان به پیشینه این ایران عظیم پی خواهیم برد ولی افسوس که قدر و ارزش و تجربهای که باید از این تاریخ گرفت حاکمان مطلقه و جبار شناخته نشد و بها داده نشده.
در این تحقیق چند صفحهای به نزدیکترین وقایع از لحاظ زمانی به تاریخ کشورمان میپردازیم که هنوز هم آثار آن در جامعه وجود دارد.
با نگاهی اجمالی به تاریخ ادبیات کودکانه ایران به برخی وقایع تاریخ ایران از سال 1305 که مهمترین وقایع آن روی کار آمدن وضاخان و ورود آمریکاییها و اعمال نفوذشان در سیاست ایران، ملی شدن صنعت نفت در ایران میپردازیم.
با پایان گرفتن نخستین جنگ جهانی، روزگار ایران رو به آشفتگی و نابهسامانی گذاشت. در سرزمینهای دور از مراکز، گرایشهای جدایی خواهانه از دولت پدید آمده بود.
این وضع منجر به ایجاد هرج ومرج و نابهسامانی در وضع اقتصادی و ناامنی شده بود.
در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی رخ داده بود و پیآمدهای آن ایران هم دچار کرده بود. دگرگونی در ساختار سیاسی ترکیه، عثمانی و تکه پارهشدن سرزمینهای عربی اوضاع سیاسی خاورمیانه را بیش از پیش تیره میکرد.
به گفته ابراهیم مکی: اصلاح از راه عادی ممکن نبود فکر کودتا در سرهای اصلاح طلب دورمیزد و افکار آنها متوجه نیرویی بود تا از غیب فرا برسد و به این اوضاع آشفته و نابهسامان و ناامن جانی و مالی سامانی بدهد در همین زمان بودکه شخصیتهای بزرگی همچون آیتالله، مدرس، سیدضیاء سرداراسعد و نصرتالدوله به فکر کودتا افتادند.
در همین زمان رضاخان میرپنج افسر قزاق به یاری سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که هر دو از عمال دولت انگلیس بودند برای سامان دادن به اوضاع پایتخت از قزوین حرکت کردند و سوم اسفند 1299 ش به تهران رسیدند.
احمدشاه قاجار این کودتا را به رسمیت شناخت، رضاخان را سردار سپه معرفی کرد، پنجم اسفند هم با نخست وزیر سید ضیاء الدین طباطبایی موافقت کرد.
کودتاچیان در پی اوضاع نابسامان به مردم نوید برقراری آرامش و امنیت دادند.
و نخست وزیر وقت برای به دست آوردن حمایت مردم با هماهنگی انگلیسی ها قرارداد 1919 م را لغو کرد.
رضاخان درسال 1300 وزیر جنگ شد و قدرت خود را گسترش داد و تمام آن را مشغول سرکوب شورش ها بود.
پس از انتخاب شدن رضاخان به سردار سپهی، احمدشاه به اروپا رفت و رضاخان مرد نخست سیاست شد، در اردیبهشت 1305 تاجگذاری کرد و تا 1320 هم پادشاه ایران ماند.
قبول رضاشاه از سوی مردم و به قدرت رسیدن وی نشاندهنده این بود که مردم خواهان حکومتی نیرومند و قوی هستند و با روی کار آمدن وی خواسته های اصلاح گرایانه وی بویژه قانونگرایانه روشنفکران به فراموشی سپرده شد و فقط امنیت کشور مورد توجه بود.
به روشنی و صراحت می توان گفت که نظام حکومتی این زمان، نظامی استبدادی است و همه تصمیم گیری ها به شخص شاه بستگی دارد و تمام پی آمدهای مثبت و منفی این دوره را باید در سایه شخصیت او مورد بررسی قرار داد.
پس برای تغییر یک نظام استبدادی سقوط آن کافی نبود و اقداماتی که از جمله انقلاب، فتنه، آشوب برای براندازی این حکومت انجام می شود فقط هرج و مرج و ناآرامی را به دنبال دارد. به طوریکه همان مردم (انقلابیون) استبداد را بر هرج و مرج ترجیح می دهند.
روی کار آمدن رضاخان مصادف با اهمیت نفت و نقش اساسی آن در تحولات سیاسی ایران و کشورهای عربی شد.
انگلیسی ها به دو دلیل از رضاشاه حمایت می کردند:
1- پاسداری از جریان نفت جنوب 2- جلوگیری از ترویج سوسیالیسم در ایران
از جمله اقدامات رضاشاه در دوران سلطنتش:
بهسازی سامانه دولتی و اداری، امنیت برقرار کردن سر مرزها، برنامه ریزی اقتصادی برای کشور بین سالهای 9-1304 ، بهبود وضع راهها، سرمایه گذاری در ایجاد راه آهن و …
و در دوران سلطنت وی اولین قطار سراسری راه اندازی شد نشان از ورود مردم ایران به روزگاری نو بود.
از دیگر اقدامات وی:
بستن تعرفه های مختلف، ایجاد انحصار دولتی، ساخت کارخانه های جدید، تامین وام کم بهره از بانک ملی و … راه را برای صنعتی جدای از تاسیسات نفتی فراهم کرد.
در سال 1301 آرتور میلسپو انگلیسی برای دگرگون کردن سامانه بانکی وارد ایران شد بزرگترین خدمت او به سامانه مالیاتی ایران برقراری قانون مالیات های غیرمستقیم بود رضاشاه بیشتر از همه در بهسازی نظامی، سرکوبی شورش عشایر و تامین امنیت بسیار موفق بوده.
پیرو برنامه میلسپو و تغییراتی که ایجاد شد کانونهای جدید صنعتی، بازرگانی، اداری و مسکونی ساخته شد. تا این زمان رویه قضایی ایران بر پایه شرع و عرف بود رضاشاه دادگستری نو را در ایران بنیان گذاشت. قانونهای قضایی بر طبق قانون های بلژیک و فرانسه تدوین گردید و سرپرستی دادگاه ها به دانش آموختگان رشته حقوق سپرده شد.
رضاشاه در ابتدای سلطنتش با حمایت و پایگاه مردمی رو به رو بود اما کم کم این پایگاه را از دست داد. چرا که همه گروهها را متناسب با موقعیتشان تحت فشار قرار داده بود.
بطوریکه نزدیکان و ملازمان او به دشمنان سرسختی مبدل شدند.
رضاشاه قصد داشت به دنبال پیروی از سیاستهای آتاتورک قصد داشت جامعه سنتی ایران را به سوی مدرن شدن پیش ببرد.