عدل موبد و اقامه قسط ابدی که هدف از ارسال پیامبران است و قرآن به دان گواهی میدهد، دو مرحله دارد: تشریع و اجرا.
مقصود از مرحله تشریع، ایجاد قوانین عادله است که سعادت بشر را تامین کند. این مرحله، به وسیله پیامبران الهی به ویژه پیامبرگ بزرگ و مقدس اسلام انجام شده و بر دنیای بشریت عرضه گردیده است.
آغاز پیدایش بشر، با آغاز نخستین مرحله تشریع وقانونگذاری همراه بوده و هیچ وقت بشر از راهنمایی غیبی و آسمانی محروم نبوده است. و پیامبران حق این وظیفه را انجام دادهاند. این راهنمایان بزرگوار، برای کمک و یاری عقل بشر آمدهاند تا بتواند دربرابر نفس و خواهل دل مقاومت کند. تا از استعمار عقل به وسیله دل جلوگیری کنند و عقل را از این زنجیر اسارت نجات بخشند.
مقصود از استعمار عقل آن است که دل آن را برای رسیدن به هدفهای حیوانی به کار برد.
دومین مرحله، اجرای قوانین عادله است که از نظر اهمیت، کمتر از مرحله نخستین نیست. چون قانون صحیح اگر به طور صحیح اجرا نشود، نقض غرض از قانون خواهد بود. قانون بایستی به طور طبیعی اجرا شود و مقداری از خود مردم به درستی به صحت آن پایبند باشند و اجرا کنند.
قانونی را که مردم صحت آن را نفهمند، به درد اجرا نمیخورد و عدلی که با فشار اجرا شود و با زور و قلدری پیاده گردد، عدل نخواهد بود.
زور و قلدری، با عدف منافات دارد؛ چون از ظلم و ستم جدا نیست. مردم، بایستی بفهمند که قانون چیست و قانونگذار کیست و سود قانون چه خواهد بود. در این صورت، خودشان مجری قانون خواهند بود.
نیکمردان بایستی بکوشند که زمینه را برای اقامه قسط، و عدل جاویدان آماده سازند. چون همانطور که در اغاز سخن یاد شد،در راه امید، باید کوشید تا بدان رسید؛ آن هم امیدی بزرگ که سرنوشت جهان را برای همیشه دگرگون خواهد ساخت. آماده کردن زمینه، عبارت است از بیدار کردن مردم و هشیار ساختن آن به حقایق و وقایع با رفتار و کردار، نه آن که با سخن دم از عدل بزنیم و در کردار،ظالمانه رفتار کنیم و در ویترین عدل را نشان دهیم و در درون، آتش ظلم را برافروزیم و هدف عدل را مبرر برای وسیله ظلم ادعا کنیم.
عدل موبد روزی به دست برگزیده حق اجرا خواهد شد و رنج و کوشش انبیا، بالاخره به ثمر خواهد رسید.
آماده ساختن زمینه، میتواند تسریع در ظهور برگزیده حق داشته باشد. مجری عدل همگانی، کسی است که برگزیده خدا باشد و بداند که انبیا برای چه آمده اند و چه کردهاند و چه خواستهاند و خدا آنها را برای چه فرستاده است. او بایستی از نظر دانش و بینش، بر بشر برتری داشته باشد. گذشته از علوم الهی، از دانش طبیعی بشر آگاه باشد. عمرا دزار کرده و تجاربی بسیار اندوخته باشد. دورانهای بسیاری از تاریخ بشر آگاه باشند. با هزاران گونه از مردم روبهرو شده ، از اخلاق و اطوار و احوال و روحیات خلق جهان، با خبر گردیده باشد.
جنگها و صلحها دیده، مقاومتها و پایداریها، شکستهاو پیروزیها، تسلیمها و طغیانها، از برابر چشمش گذشته باشد و کیفیت اجرای عدل موبد جهانی را در همه زمانها و نقاط مختلف جهان،در کشورهای بزرگ و کوچک و ملت های گوناگون عالم، در نظر بگیرد.
شاید یکی از علل غیبت و طول عمر حضرت قائم آل محمد نیز، همین باشد؛ چون حضرتش بیکار نمینشیند که تماشاچی باشد، تا روز قیام برسد. وجود شریفش همیشه مورد عنایات خاصه الهی قرار دارد و در ترقی و تکامل است و در دریاهای علم و معرفت غوطهوراست.ساعت به ساعت، تجربه میاندوزد و از خدای بزرگ، دانش میآموزد.
علوم بشری ناقص است و نمیتواند محیط به همه چیز جهان و به همه جهانیان باشد، از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی ندارد و نمیتواند اطلاع کافی داشته باشد.
تنها علم خدایی است که از زمانهای آینده و از مردم آینده آگاهی دارد، و شاگردان مکتب الهی میتوانند از همه جا و همه چیز و از همه کس اطلاع حاصل کنند و راه اجرا و پیاد کردن قوانین عدل را به خوبی میدانند. برای این مردم، انسان موجود شناخته شده خواهد بود و انسان ناشناس، نزد شاگردان مکتب حق مفهومی ندارد؛ چون همه چیز در این مکتب شناخته شده خواهد بود.
در استخدام دل
عقل بشر که بایستی راهنمایی او باشد در استخدام دلش است. دل است که عقل را استثمار میکند و آن را بیگار میگیرد و به سوی برآوردن خواستهای روانه میسازد و عقلی که نماینده جنبه انسانی بشر است، در خدمت جنبه حیوانی او به سر میبرد.
بایستی به کمک عقل شتافت و وی را از استخدام و بیگاری نجات بخشید دل را مطیع و منقاد عقل قرار داد تا حق به حقدار برسد. چون حق عقل فرماندهی است نه فرمانبری. مهر ایزدی و رحمت الهی این کمک را فراهم کرده و نیکمردانی را فرستاده تا به کمک عقل بشتابند و وی را از بردگی وجانور دو پا و راست قامت، رهایی بخشند، تا کارگر شهرت و برده غضب نباشد، و انحراف به سوی چپ و راست نداشته باشد.
راه انسان را ادامه دهدو بس. راهی را که خودش برمیگزیند از راستگرایی و شهوت به دور است و از چپ گرایی و غضب برکنار.
این جاست که رحمت الهی حضرت مهدی را میفرستد تا عقل بشر را یاری کند و وی را از اسارت و بردگی نجات دهد و جامعه انسانی تشکیل شود و عدل جهانی برقرار گردد.
ویژگی حضرت مهدی آن است که ظهورش با قدرت همراه است، تا بتواند قدرتهای بزرگ ضد انسانی را بکود، خواه قدرت چپ، خواه قدرت راست، خواه قدرتی که به نام انسان تشکیل شده باشد. چون جهان در دست این سه قدرت است؛ یکی مظهر شهوت و دیگری مظهر غضب و سومی مظهر هر دو، که هر سه قدرت، حیوانی هستند و از قدرت انسانی به دور.
نظریه مهدی
انسان کامل و مقدسی که رهبری جهان را به دست خواهد گرفت و به کمک عقل بشر خواهد شتافت و برپا دارنده عدالت ابدی و جهانی خواهد بود، در زبان دانش و معرفت «مهدی» نامیده شده است.
آیا این نام را اسلام برای حضرتش نهاده است؟ آری.
مهدی، کسی است که ظلم و ستم را از جهان برکند، و خاور و باختر و شرق و غرب را از عدل و داد برای همیشه آکنده سازد.
نظریه مهدی، سمبل مبارزه با ظلم و بیدادگری وبرانداختن ستمکاری از صفحه گیتی است چنانچه در گذشته یاد شد، این نظریه از امیدهای اصلی و اجتماعی بشر بوده و هست و در کانون نهاد هر کس، چنین امیدی موجود است، و حضرت مهدی نور این امید است.
همه ادیان و مذاهب بشری بدان خبر داده و کسی را نام بردهاند که او مهدی خواهد بود..
ازمیانی پیغمبر در تورات از جنگی عظیم و جهانی خبر میدهد که دو سوم مردم زمین را نابود میکند. سپس پادشاه عادلی آید و جهان را اصلاح فرماید.
زیور داود، از آمدن مصلحی نوید میدهد که دریا تا دریا را داد کند و جمیع امتهای جهان اطاعتش کنند.
یهودان و جهودان «عُزیز» نبی را مهدی میدانند.
مسیحیان و ترسایان، «مسیح» را مهدی میخوانند.
نزد گبران و زردتشتیان، «بهرام» است که فرزند سوم زرتشت و یا «سوشنانت» که جهان را پر از پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک خواهد کرد.
بودائیان و برهمائیان که 220 فرقه گوناگون هستند، انتظار بازگشت پیشوای خود را دارند.
ایرانیان باستان، «کیخسرو» را منتظر بودند.میگفتند روی نهان کرده و بازخواهد آمد.
ولی هیچ یک از ادیان گذشته مانند اسلام، نظریه «مهدی» را محکم و استوار نساخت. نه تنها پیروان خود را به وجود مهدی مژده داد؛ پیروان مذاهب دیگر را متوجه این نظریه نمود و آگاه ساخت که در مذهب خودشان، اصل وجود مهدی ثابت است.
و این یکی از حق های بزرگ اسلام بر جامعه بشریت است.
آری، عدل موبد از ارمغانهای اسلام برای اجتماع بشری است.
حکومت واحد جهانی، از ارمغانهای اسلام است.
الغای تبعیضهای نژادی و بیان مسافات خلق، از ارمغانها اسلام استو.
الغای طبقات اجتماع و برتریهای قومی و ملی، از ارمغانهای اسلام است.
اینک بایستی به کاوش پرداخت و تا معلوممان شود که مهدی کیست و چگونه کسی است و بایستی چگونه باشد.
ضرورت عدالت
عدالت طلبی در فطرت انسان ریشه دارد و آرمان مشترک همه انسانها و جوامع شناخته میشود.
اگر بخواهیم از منظر اهداف مکاتب گوناگون به طبقهبندی مسائل اساسی اجتماعی بپردازیم باید عدالت را در زمره بنیادیترین نیازهای عمومی قرار دهیم و اشتراک نظر اکثراندیشمندان در زمینه «ضرورت عدالت» را یادآور شویم البته امروزه در جهان غرب دیدگاههایی هم مطرح میشود که عدالت طلبی را در تعارض با تکامل اجتماعی و مانع از دست یابی به رشد و توسعه پایدار معرفی میکنند.
بدون شک رمز جهان پذیر شدن «عدالت» به تاکید فراگیر ادیان الهی بر ضرورت عدالت و تلاشهای گسترده پیامبران برای تحقق آن در طول تاریخ باز میگردد. و در این راستا، بشر وامدار پیامبران و موحدان است.
حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی با اشاره به مجاهدت پیامبران در راه اهداف والای بشری میفرماید:
انبیا و منادیان حق امروز زندهاند، و هدفهایی که در بشر دنبال میکردند، با رفتن انها نمرد و به تدریج هدفهایشان در واقعیت و جریان تاریخ تحقق یافت.
امروز میبینید که در دنیا، ندای عدالت و آزادی هست و روشنفکران عالم، هدفهایی را به عنوان هدفهای عالی اسم میآورند که این همان هدفهای انبیاست، گر چه خود ندانند که از کیست.
آموزههای دینی و سیره معصومین مبین ضرورت انکار ناپذیر عدالت است. امام علی (ع) در هنگام بیعت مردم با ایشان، دلیل پذیرش خلافت را رسالت دانایان در برپایی عدالت دانسته و میفرماید:
آگاه باشید سوگند به خدایی که شکافنده دانه و خالق انسان است، اگر حضور بیعت کنندگان حاضر در صحنه نبود و با وجود یاران و همراهان، حجت تمام نمیشد و اگر عهد و پیمان خدای یکتا از دانایان نبود که نباید بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم رضایت دهند، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن میانداختم و جام آفرینش را به جام اولین آن سیراب میکردم.
امام خمینی در سخنانی با اشاره به سیره عدالت خواهی پیامبران، ضرورت پیگیری اصل عدالت را گوشزد کرده و میفرماید:
این سیره مستمر انبیا باید در کسانی که خودشان را تابع انبیا میدانند نیز باقی باشد. حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم، این سیره مستمر انبیا بوده است و اگر تا ابد هم فرض کنید، انبیا بیایند، باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا اندازهای که بشر لایق است ادامه اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستم گران است.
در همین زمینه حضرت آیت الله خامنه ای همواره توجه به اصل عدالت و ایجاد قسط و داد در کشوررا ضروری دانسته و عدالت اجتماعی را در راس سیاستهای کلان نظام اسلامی تلقی کرده اند. ایشان مسئولان کشور را به «تقسیم بهینه منابع و امکانات عمومی، دریافت مالیات بر حسب خودداری از درامد، حمایت جدی و قانونی از قشرهای مستضعف جامعه در زمینههای مربوط به خدمات دولت و قوه قضائیه و بذل توجه و کمک بیشتر به مناطق محروم فراخواندهاند.
جایگاه عدالت در اسلام
عدل در اسلام- از دیدگاه شیعه- یکی از اصول دین است و زیربنا و فلسفه فروع مکتب محسوب میشود. مباحث علمی و عملی عدالت به ویژه در فرایند توسعه وسازندگی اجتماعی، در وهله نخست از قرآن و سخنان پیامبر اکرم و سیره عملی آن حضرت سرچشمه میگیرد، سپس از زبان رسای امام علی (ع) تفسیر شد و در طول پنج سال خلافت ایشان، الگوی عینی و عملی آن برای جهانیان ترسیم گردیده است.
با وجود آموزههای دینی در خصوص قسط و عدل، فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان درباه نقش و جایگاه دقیق عدالت با یکدیگر اختلاف نظر دارند. گروهی از آنان «قسط و عدل» را آرمان نهایی زندگی اجتماعی میشمارند و مهمترین رسالت مسئولان جامعه اسلامی را کوشش برای برپایی قسط در میان مردم میدانند، اما گروه دیگر، عدالت را تنها وسیلهای برای وصول به اهداف و آرمانهای ارزشی جامعه تلقی میکنند و در مقایسه با هدف نهایی جامعه اسلامی، آن را مقدمه و از لوازم اولیه تحقق هدف میدانند. اینان به طور کلی،استقرار عدالت اجتماعی را در ردیف دیگر سیاستها و خط مشیهای کلان نظام اسلامی قرار میدهند و برای آن هیچگونه اولویت ویژه ای قائل نیستند.
بر اساس نظر نخست، مسئولان و برنامه ریزان جامعه اسلامی باید همواره در بسیج امکانات و هدایت سیاست ها و برنامههای دراز مدت نظام، عدالت را در نظر داشته باشند، همچنین در صورت عارض هر یک از اصول و ارزشها با اصل عدالت، باید عدالت را بر انها مقدم داشت و نظام اجتماعی را بر اساس رجحان دادن اصل عدالت و اولویت بخشیدن به قسط و داد سامان دهی کرد.