میرزا سید یحیی متخلّص به «فدایی»[1] فرزند میرزا محمّد علی وامق (مؤلّف تذکره میکده که با خط خوش فدایی به رشته تحریر در آمد) و نوه میر محمد باقربن محمد سعید بن محمد امین حسینی حسنی یزدی ، عالم دینی و ادیب و شاعر سده سیزدهم ه.ق است. فدایی در مدرسه مصلّای صفدرخان به تحصیل و تدریس مشغول بود و در ادبیات عرب و صرف و نحو به ویژه علم نحو تبحّر داشته و دارای آثاری چون مستیقظ و منظومه در نحو است که نسخه هایی از آن در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود. او جدای آشنایی با علوم عربی، فردی ادیب و شاعر بود که از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تمایل داشته و مهارت او در سرودن ماده تاریخ در دیوانش زبانزد است.
و پدرش میرزا محمد علی وامق او را فردی خوش اخلاق، سالک، پرهیزکار، خوش حافظه و دارای خطی نیکو و طبعی روان دانسته است و در وصف او گوید:
«فرزند دلبند این صداقت اندیش،و به دو واسطه هم نام جد امجد نامی خویش. اسمش میرزا سید یحیی و دل پژمرده این افسرده را موجب سرور و احیا، از جمله طلّاب علوم سعادت مرسوم و سادات رفیع الدرجات این مرز و بوم به علوم عربیّت مربوط و جواهر زواهر نکات نحویه را گنجور حافظه اش مضبوط نموده. مدت العمر در مصلّای صفدرخان به تعلیم و تعلّم و تفهیم و تفهّم به سر برده و با ارباب فضل و کمال طریق مجالست و مخالطت سپرده و در طریق سلوک احدی را از وی گلهمند ندیده و سخن شکایتی و نسب جنایتی دربارهاش نشنیده، بلکه خود نیز در عالم پدر فرزندی از سلوک او هرگز نرنجیده ام.
مجملاً کثیر القبول و قلیل الفضول، خالی از مکر و حیله و امین قوم و قبیله، طبعش عالی و دلش از حقد و حسد خالی، از لهو و لعب دور و دلش به صحبت ارباب کمال مایل و مسرور، طبع روان و از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تر زبان است و منتخب اشعارش بیشتر از همه معاصرین و شعرای بلاغت آیین اهل این زمان است. خداوند بی منّت جلّ اسمه، سعادت و عاقبت را روزی و نصیب او فرماید.»[2]
فدایی با به یادگار گذاشتن دیوان شعری از خود در سال 1282 ه .ق بر اثر ابتلا به بیماری وبا چهره در نقاب خاک کشید.
سه نسخه خطی بسیار نفیس از اشعار او در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود که بک نسخه آن به شماره 3689 مجموعه ای از غزل، قصیده و رباعی است که فدایی با فخامت و متانت و استواری کلام در مدح و منقبت رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و ائمه اطهار شروع کرده و این مدح و ستایش امامان در جای جای دیوان نمود دارد و به کرّات از الکن بودن زبان و ناقابل بودن شعر خود در مدح و توصیف آنها داد سخن داده است.
اگر چه قابل مدح تونیست شعر رهی
زلطف گوش ده و کن قبول و خرده مگیر
و از خالق بی همتا به واسطه قسم دادن به امامان و اولیاء الله تقاضای عفو و بخشش می نماید.
بزرگوار خدایا به حق هشت و چهار
که حاکمانند امروز و شافعان فردا
که در گذر ز گناهان ما سیه رویان
علی الخصوص فدایی که هست مدح سرا
همیشه تا که عدو را به دوزخ است مکان
مدام تا که محب راست در جنان مأوا
او در زمره شاعرانی است که برای مسائل اخلاقی، دینی و اجتماعی اهمیت به سزایی قایل است و در رابطه با مسائلی چون ازدواج دختران، توجه به نماز و روزه، دروغ و غمّازی، آبرو، غرور، به غفلت گذراندن عمر، غم نان خوردن انسانها، ذمّ اهل بازار و ... لب به سخن گشوده است.
آنان که گشته یکسره عالم خرابشان
افتاده از غرور به گردن طنابشان
کردار نا صواب کنند و عجبتر آنک
بس فخرهاست از عمل نا صوابشان
ظلم کسان کنند و ثوابش نهند نام
ایزد مگر دهاد جزای ثوابشان
مال کسان خورند به زور، این غریب نیست
کز یاد رفته یکسره یوم الحسابشان
چندان جفا کنند که گردیده اند خلق
در ناله و فغان شب و روز از عذابشان
بهر نانی که بود قسمت تو
چند مسکین غم بیهوده خوری
عمر تو هست گرامی تر از آن
که غم بوده و نابوده خوری
ای که به غفلت گذرد عمر تو
می نتوان گفت که صاحبدلی
عمر که از هر چه گرامی تر است
می دهی از دست و همان غافلی
فدایی در مورد اوضاع سیاسی زمان خود را دور نگاه داشته است و در مواردی از پادشاهان و وزیران و افرادی چون قباد، سنجر ، طغر لتکین، انوشیروان، اسکندر، نظام الملک، علیشاه، حاجی ابراهیم، میرزا سید حسین، میرزا احمد، میرزا فتّاح، میرزا سید نصیر، میرزا سید مهدی و ... نام برده و در پاره ای موارد در مدح و وصف بعضی از افراد اشعاری را سروده است.
او به شاعران پیش از خود نظر داشته و در میان شاعران پارسی زبان، استقبالهایی از اشعار شاعرانی چون محتشم کاشانی، ظهیر فاریابی و انوری انجام داده و گاهی مصراع یا بیتی از شعر آنها را تضمین کرده است و از شاعران بزرگی چون سعدی، حافظ، وحشی بافقی، قضایی یزدی، حسّان، حیرت، صباحی و ... نام برده و یا در مدح و توصیف آنها اشعار زیبایی را خلق کرده است.
برای جور و جفاشان همین قدر کافی است
که مطلعی کنم از شعر محتشم انشاد
ستیزه گر فلکا از جفا و جور تو داد
نفاق پیشه سپهر از کینه ات فریاد
چه احتیاج به دیوان وحشی است آن را
که هست حافظ و سعدی و انوری و کمال
در بعضی موارد فدایی هجو سرایی کرده و متأسفانه عفّت کلام را چنانکه باید و شاید رعایت ننموده و با الفاظ و کلمات مستهجن و نازیبا به بعضی از افراد تاخته است.