فصل اول
“ واژه شناسی سکولاریزم و سکولاریزاسیون ”
ریشه لغوی سکولاریزم
معادل های واژه سکولار
معادله ی فارسی
1-3- سکولاریزم
2-3- سکولاریزاسیون
3-3- سکولار
تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون
تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون .
“ریشه لغوی”
واژه سکولار “Secular” برگرفته از اصطلاح لاتینی
2)معادل های واژه سکولار ؛
در زبانهای اروپایی ،بنا به تحققهای تاریخی متفاوت سکولاریزم ، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است . معروفترین اصطلاحی که بویژه در کشورهای پروتستان رواج یافته ، واژه Secularism است که بر گرفته از واژه لاتینی Saeculum ( به معنای نسلی از انسانها )می باشد. اما در کشورهای کاتولیک عبارت Laicite 1 به کار می رود . این واژه ریشه یونانی “ Laos ” به معنای مردم و Laikos به معنای عامه مردم در برابر طبقه کاهنان و روحانیان ، اشتقاق یافته است . [1]
دو اصطلاح “ سکولار ” و “ لائیک ” [2] ، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای اروپایی ، در بسیاری از موارد به صورت مترادف به کار برده می شوند . هر چندکه اصطلاح سکولار اعم از لائیک می باشد و برای آن معنایی وسیع تر از لائیک در نظر می گیرند .
برخی ،در مقایسه با واژه لاتینی “ Saecularis ” ، اصطلاح آلمانی “ Weltlich ” به معنای “ دنیوی ” یا “ این جهانی ” را معادلی برای اصطلاح Secular ، و همینطور اصطلاح “ Veweltichen ” به معنای “ دنیوی کردن ”یا “ این جهانی کردن ” را معادلی برای اصطلاح “ Secularization ” قرار دادند.2
در فرهنگ زبان و ادبیات عرب ، سکولاریزم به “ علمانیت ” ترجمه گشته است . البته باید خاطرنشان نمود که علی رغم قطعیتی که در زبان عربی در مورد علمانیت به عنوان معادل سکولاریزم و نیز علمنه در برابر سکولاریزاسیون 3 وجود دارد ، اما در این میان دوابهام جدی در کار است که هنوز راه حل قطعی و مورد اتفاقی نیافته است : 1- برای نخستین بار چه کسی این اصطلاح را در فرهنگ و ادبیات عرب وارد ساخت ؟
2 و نیز منشأ اشتقاق این واژه چیست ؟
پاسخ به دو ابهام فوق ، مورد بررسی این مبحث نمی باشد زیرا زبان شناسان و علمای عرب پاسخهای متعدد و گوناگونی در این باره ارائه نمودند و به یک راه حل قطعی و مسلم دست نیافتند . این مطلب که آیا علمانیت از علم برگرفته شده و به نوعی معنای Scientism در آن ، تصمین شده است ، یا اینکه از عالم برگفته شده و با حذف الف به علمانیت تبدیل شده است ، میان زبان شناسان عرب به تواقی کلی دست نیافته است از اینرو در ادبیات عرب مبدأ و منشأ این واژه نیز مانند بسیاری از اصطلاحات دیگر همچنان نامعلوم می ماند .[3]
بنا به عقیده برایان ویلسون 2 ، بر اساس وجوه کارکردی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون تعابیر دیگری نیز می توان از آنان داشت ، وی می گوید :“ تعابیر دیگر و کمابیش محدودتری که به برخی از تحولات سکولاریزم و فرایندسکولاریزاسیون اشاره دارند ، عبارتند از :
تقدس زدایی 3 ، غیر روحانی کردن 4 ، و مسیحیت زدایی5 .6
خصوصی شدن دین 7 ، به حاشیه رانده شدن دین ، تبدیل شدن دین به نوعی فعالیت و سرگرمی اوقات فراغت ، نیز از مفاهیمی هستند که گاه از سوی جامعه شناسان دین به عنوان معادلهایی برای اطصلاح ارائه شده اند . 8
3) “ معادل های فارسی ”
در مورد برابر نهاده فارسی سکولاریم ، قطعیتی وجود ندارد و همچنان نویسندگان و اندیشمندان ایرانی برای رساندن این مفهوم از تعابیر متعددی استفاده می کنند . به اختصار به چند نمونه از این تعابیر اشاره می کنیم .
“ سکولاریزم ” ؛
“ دنیا پرستی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی ، غیر دین گرایی ، نادینی گری ، دنیویت ، نادینی ، دین زدایی ، این دنیایی و غیر مذهبی ، دنیاگرایی ، گیتیانه[4] ( در برابر مینوی یا اخروی) ” .
برخی نیز ترجمه “ این جهانی ” را برای اصطلاح سکولاریزم بکار می برند . 2 و همینطور در نظر برخی دیگر از نظریه پردازان “ علمی بودن ” یا “ علمی شدن ” ، دقیق ترین ترجمه سکولاریزم است .3
2-“ سکولاریزاسیون ” :
رایج ترین معادل فارسی واژه سکولاریزاسیون “ جدا انگاری دین و دنیا ” 4 است . اما در تعابیر دیگر اصطلاح نیز بصورتهای مختلف ترجمه شده است از آن جمله؛ غیر دینی
شدن ، دنیوی ، نامقدس شدن [5] ، از قید کشیشی یا رهبانیت رها شدن ، دنیا پرست شدن و مادی شدن 2 که وجه مشترک همه آنها قداست زدایی و دین زدایی است . اما با وجود تمام این تعابیر متعدد و گوناگون ،بنظر می رسد که اصطلاح “ عرفی شدن ” در برابر سکولاریزاسیون و “ عرفی گروی ” در برابر سکولاریزم در حال تمکن یافتن است . و در رساله فوق نیز ، هر جا که از سکولاریزم و سکولاریزاسیون ، نام برده می شود ، مرا همان “ عرفی گروی ” و “ عرفی شدن ” می باشد . 3
3 “ سکولار ”: 4
سکولار به کسی می گویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد . 5 در زبان فارسی این واژه را به “ دنیوی ” ، “ مادی “ ، “ غیر دینی ” ، ‚ غیر مقدس ”، و “عرفی ” ترجمه کرده اند . 6
به هر حال با توجه به تمامی تعابیر متعددی که در ارتباط با ترجمه فارسی اصطلاحات سکولار ،سکولاریزم و سکولاریزاسیون بیان گردید ، لازم به یادآوری است که این اصطلاحات نه تنها در زبان فارسی دقیق تعریف نشده و برداشت های نسبتاّ گوناگونی از معانی آنها وجود دارد ، بلکه در غرب هم تعریف آنها ، به ویژه سکولاریزم ، بحث بر انگیز و غیر روشن است . زیرا کاربر و تعریف آنها ، در طول زمان تغییر کرده و مثل بسیاری از مفاهیم علوم انسانی تعریف آنها با توجه به حرکت تاریخی و جغرافیایی آنها معلوم می شود . در بحث تطور تاریخی مفهوم سکولاریزم ، این مسائل روشنتر خواهند شد .
4) “ تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون ” :
بین سکولاریزم و سکولاریزاسیون تفاوتهایی موجود می باشد که مانع از این می گردد که این دو را به یک معنا و یک جهت بکار گیریم . اما دستاورد این دو پدیده اجتماعی یک چیز است و آن حذف دین و آموزش های مذهبی ازمتن برنامه های مدیریتی و کشورداری است ؛ با این تفاوت که سکولاریزم به عنوان یک ایدئولوژی و طرز تفکر خاص ، آگاهانه برای نیل به این مقصود تلاش می کند ، ولی سکولاریزاسیون صرفاّ یک فرایند و پدیده ای اجتماعی است که در شرایط خاص و بر اثر یک سلسله عوامل اجتماعی به جداسازی دین از دنیا می انجامد. سکولاریزه شدن دین ، جریانی است که در متن جامعه رخ داده و از سنخ فکر و معرفت نمی باشد . برایان ویلسون درباره تفاوت این دو چنین گفته است : “ سکولاریزاسیون اساساّ به فرایندی از نقصان و زوال فعالیتها ، باورها ، روش های اندیشه و نهادهای دینی مربوط است که عمدتاّ با سایر فرایندهای تحول ساختاری اجتماعی یا به عنوان پیامد ناخواسته یا ناخودآگاه فرایندهای مزبور رخ می دهد ؛ درحالی که سکولاریزم یا دنیوی گری یا اعتقاد به اصالت دنیا ، یک ایدئولوژی است . قائلان و مباغان این ایدئولوژی همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند و از اصول غیر دینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمانی حمایت می کنند.”[6]
5 ) “ تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون ” :
بی تردید بسیاری از صاحبنظران بر آنند که پدیده سکولاریزم پدیده ای است که موطن آلو ، غرب و بویژه غرب مسیحی می باشد و ریشه هایش نیز در اروپای مسیحی سده های میانه نهفته است . لذا در بحث تطور تاریخی این پدیده که البته مقصود ، تطور تاریخی “ اصطلاح ” سکولاریزم و سکولاریزاسیون می باشد سعی بر آنست که این مسأله از منظر غربی مسیحی و در نظر اندیشمندان آنان بررسی گردد .
در ارتباط با جریان شکل گیری سکولاریزم و سکولاریزاسیون منابع مختلف غربی نظریات خاص خود ارائه کردند. در این مبحث بیشترین تکیه گاه ما برای تبیین شکل گیری این پدیده ،نظریات برایان ویلسون می باشد . اما پیش از ورود به بحث ، باید خاطر نشان نمود که روند سکولاریزاسیون پیش از سکولاریزم بوده است ، از اینرو لازم است که ابتدا به جریان سکولاریزاسیون و شکل گیری آن در اروپا ، اشاره شود و سپس به تعریف سکولاریزم برایان آر . ویلسون در ذیل مدخل سکولاریزاسیون، در مورد پیدایش این واژه چنین می گوید :
“ واژه سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی ، نخستین بار در مذاکراتی که منجر به صلح و
“ستفالی ” [7]در سال 1648 میلادی شد ، به کار برده شد ؛ در این معاهده از واژه عرفی شدن 2 برای وصف انتقال سرزمینهایی که قبلا تحت کنترل کلیسا بودند ، استفاده شد ؛ که این سرزمینها به مراجع سیاسی غیر روحانی انتقال می یافتند .
پیش از این معاهده ، از واژه سکولاریس 3 استقاده می شد و اهل کلیسا از تمایز میان امور دینی و مقدس 4 و امور عرفی 5 برای طرح ادعای برتر بودن امور مقدس بهره می گرفتند. تمایز فوق تا حدی معادل با تمایز مفاهیم مسیحی امور ماوراء طبیعی از امور دنیوی 6 و غیر مقدس است . همچنین کلیسا از مدتها پیش ،میان کشیشهای ((دینی )) و کشیشهای عرفی ، یا میان روحانیونی که در چارچوب مراتب دینی عمل می کردند و آنها که در سطح گسترده تر جامعه فعالیت داشتند ، قائل به تفاوت بود . پس از آن ، واژه عرفی شدن به مفهومی متفاوت گرچه مرتبط با همان مفهوم اولیه به معاف و مرخص کردن روحانیان از قید عهد و پیمانشان برای خدمت به کلیسا اطلاق شد. این واژه در آن دوره ، دایره مفهومی گسترده تری نسبت به دلالت ضمنی و جامعه شناختی آن ، در قرن بیستم داشت .
جامعه شناسان از این واژه برای دلالت بر فرایندهای گوناگون خارج شدن کنترل فضا ، زمان ،تسهیلات ومنابع ، از دست مراجع دینی و جایگزینی اهداف ومقاصد این جهانی و روشهای تجربی به جای الگوهای آیینی و نمادین کنش که متوجه غالات ماوراء طبیعی و دیگر جهانی بودند ، بهره می بردند. این تعبیر بعدها برای دلالت بر الگوی توسعه اجتماعی که جامعه شناسان اولیه مانند آگوست کنت ( 1857-1798 ) آن را پیش از رواج تعبیر سکولاریزاسیون در کاربردهای جامعه شناختی مطرح کرده بودند اختصاص یافت . در این فرآیند ،نهادهای گوناگون اجتماعی ، کم کم از یکدیگر تمایز یافته ، از چارچوبهای دینی رها شدند . این نهادها پیش از این ، از حیث عمل ، تحت مقررات دین بوده و تحت سلطه و الهام آن قرار داشتند . قبل از این تحول ، کنش اجتماعی ( شامل کار ، تصمیم گیری ، روابط اجتماعی و روابط میان اشخاص ، مراحل قضاوت ، اجتماعی شدن ، نمایش ، پر کردن شکافها و مراحل گذار در دور حیات ) بر اساس ادراکات ماوراء طبیعی ، تنظیم می یافت .
فرایند انفکاک ساختاری که نهادهای اجتماعی (اقتصاد ، سیاست ، اخلاق ، قضاء ،تعلیم و تربیت ، باز آفرینی ، حفظ بهداشت و سازمان خانواده )در آن به صورت اموری متمایز از هم به رسمیت شناخته می شوندو با استقلالی قابل توجه عمل می کنند ، فرایندی است که مفاهیم ماوراء طبیعی در آن ، تسلط بر امور انسانی را از دست می دهند و این الگویی است که به عنوان عرفی شدن شناخته شده است . مفاهیم ماوراء طبیعی کم کم از همه نهادهای اجتماعی به جز آنها که به توسعه معرفت اختصاص دارند و روابط خود را با مراتب ماوراء طبیعی حفظ می کنند ، کنار گذاشته شدند . این نهادها به دنبال تأثیر گذاری بر دیگر قلمروهای حیات اجتماعی بوده ، از آنها منفک می شوند و به صورتی فزاینده ، نهادهای دینی را احاطه می کنند . [8]