مقدمه
فرهنگ کلمه أی است گسترده که معنی مختلفی دارد در لغتنامه دهخدا اینچنین آمده است فرهنگ یعنی تعلیم و تربیت[1] اما فرهنگ تعابیر مختلف و گوناگونی دارد، آداب و رسوم، رفتار و کردار، تاریخ و تمدن و ….. حتی فرهنگ در فرهنگهای (موقعیتها جغرافیایی) تعابیر و تعریف خاص خود را دارد شاید بهترین تعریف برای فرهنگ عکس العمل مردم به یک فعل باشد. یا به تعبیر ساده تر رفتار مردم در موضوع خاص.
وقتی یک فرد غیر مسلمان وارد جامع مسلمان میشود در واقع وارد یک فرهنگ گسترده شده است، و آن فرهنگ اسلامی است که جهان اسلام را شامل می شود، وقتی این فرد وارد جامعهای مانند خاور میانه میشود وارد یک فرهنگ خاور میانهای مسلمان شده که با فرهنگ واقع او 2 فرهنگ اختلاف دارد. اگر این فرد وارد کشور ایران شود. فرد مورد نظر ما وارد یک فرهنگ خاور میانهای، مسلمان، ایرانی شده است، و اگر همین فرد در شرکتی در جزیره قشم مشغول فعالیت شود. . وارد فرهنگ خاور میانهای، مسلمان، ایرانی، هرمزگانی، قشمی، شرکت … ، قسمت فروش شده است. پس این فرد برای هماهنگی خود با فرهنگ جدید باید پلهای مختلفی را پیموده تا خود را با فرهنگ جدید سازگار کند.
طبیعی خواهد بود که این نردبان از پائین به بالا خواهد بود یعنی به شکل مثلث خواهد بود و سازگار بودن با فرهنگ قسمت فروش مهمتر از سایر قسمتها خواهد بود. اما این بدان معنی نیست که سازگاری با فرهنگهای بالاتر کمرنگ شود.
همه این فرهنگها که بصورت فرهنگ و خرده فرهنگ در کتابها آمده بر کارائی مدیران موثر بوده و کمتوجهی و بیتوجهی مدیران به آنها باعث عدم موفقیت مدیران در مدیریت بوده و خواهد بود. تحقیق حاضر نگاهی است گذرا به تاثیر خرده فرهنگهای جزیره قشم بر کارائی مدیران در این جزیره.
دریانورد
چهارشنبه، 14 مرداد، 1385
تعریف فرهنگ
در فرهنگ معین فرهنگ به “دانش، علم، معرفت و مجموعه آداب ، رسوم”[2] تعریف شده و در فرهنگ دهخدا “تعلیم و تربیت”[3] تعریف گردیده اما فرهنگ معانی گسترده تری در جامعه امروز دارد و در واقع هر کس در افکار خود فرهنگ را به صورتی خاص خود تعریف میکند و به علت اینکه فرهنگ در واقع یک مطلوبت است تعریف آن بسیار مشکل خواهد بود، اما میتوان فرهنگ را در یک محدوده کوچک، تعریف خاص آن محدوده کرد. به همین خاطر فرهنگ در یک سازمان نیز معانی مختلفی پیدا میکند و هر یک از کارشناسان در کتابهای خود تعاریف گوناگونی از فرهنگ سازمانی نموده و گاها" تعریف مورد نظر خود را نیز مشخص ننموده لذا در طول خواندن کتاب در بعضی از موارد خواننده دچار دوگانگی در درک مطلب خواهد شد که منظور نویسنده در این جا کدام یک تعریف فرهنگ بوده است. آقای استیفن رابینز در کتاب تئوری سازمان خود، فرهنگ سازمانی به صورت
“ فرهنگ سازمانی به عنوان ارزشهای غالب که بوسیله یک سازمان حمایت میشود یا فلسفهای که خط مشی سازمان را به سمت کارکنان و مشتریان هدایت میکند یا ارزشهای که به کمک آنها کارها و امور روزمره سازمان انجام میپذیرد. یا مفروضات و باورهای بنیادی که بین اعضاء سازمان مشترک میباشد.”[4]
و یاد آور می شود که “ فرهنگها دقیقا تبلور شخصیت ها و نگرشهای اعضاء خود نیستند، بدین معناست که بخش عظیمی از فرهنگ سازمان می تواند بطور مستقیم به متغیرهای ساختاری مرتبط شود”[5]
تعریف مینماید ایشان پس از تعارف گوناگونی که میکنند به نکته نظرات خود در موضوع تاثیر فرهنگ سازمانی در تولید و کارایی مدیران میپردازد بدون اینکه تعریف مورد نظر خود را مشخص نماید لذا در طول مطالعه مطالب خواننده دچار دوگانگی میشود و نمیداند که نویسنده کدام تعریف را مد نظر داشته است.
با نگاهی دقیق به تعاریف پی می بریم که زمینه اصلی فرهنگ سازمانی وجود سیستمی از معانی و مفاهیم مشترک در میان اعضاء سازمان است در هر سازمان الگوهایی از باورها، سمبل ها، شعائر، داستانها و آداب و رسوم وجود دارند که به مرور زمان بوجود آمدهاند. این الگوها باعث میشوند که در خصوص اینکه سازمان چیست و چگونه اعضاء باید رفتار خود را ابراز کنند، درک مشترک و یکسانی بوجود آید.
اگر فرهنگ را الگویی از ارزشها، باورها، آداب، سنتها، دانش، زبان، جهان بینی، تلقی ها، نگرشها و نحوه زندگی مردم فرض کنیم، سازمان نیز یک خرده فرهنگ خواهد بود. سازمان در استعاره فرهنگی بر اساس خواص و ویژگیهای فرهنگ تحلیل میشود. گر چه هر سازمانی مینیاتور از فرهنگ جامعه است. اما به طور دقیق خود فرهنگ نیست، بلکه خود دارای ویژگیهای فرهنگی خاص میباشد. یکی از تعاریف فرهنگ سازمانی، عبارت از الگوی عمومی رفتارها، باورها و تلقی های مشترک فرهنگ سازمان را می توان در رفتارها، زبان، اندیشهها و اهداف اعضاء سازمان مشاهده در روشها، قوانین و رویههای سازمان تبلور آن را احساس کرد.[6]
و در مهارتهای رهبری، پروفسور الوود چاپمن می نویسد “ فرهنگ غالب بر ارزشهای بنیادی مشترک بین اعضاء سازمان تاکید میکند. وقتی در مورد فرهنگ یک سازمان بحث می شود، منظور فرهنگ اصلی است. دیدگاه کلانی از فرهنگ، که شخصیتی مجزا به یک سازمان میدهد.”[7]
پذیرش اینکه فرهنگ سازمانی دارای ویژگی خاص بوده، بدین معنا نیست که درون یک فرهنگ، خرده فرهنگها، نمیتوانند وجود داشته باشد. بیشتر سازمانهای بزرگ یک فرهنگ غالب (اصلی) و مجموعه متعددی از خرده فرهنگهای مختلف است. ما در این تحقیق فرهنگ سازمانی را برداشت مشترک اعضاء سازمان و فرهنگ بومی گری در سازمانهای فعال در جزیره قشم را مورد مطالعه قرار میدهیم، این موضوع وقتی روشن میشود که ما فرهنگ را به عنوان سیستمی از معانی و مفاهیم مشترک تعریف نماییم.
منظور ما در این تحقیق توجه به فرهنگهای بومی(تعصب بومی گری) در کارایی مدیران در سازمانها فعال در جزیره قشم میباشد.
مبانی نظری
باید عقل کارکند تا
موضوع
موضوع تحقیق عبارت است از تاثیر فرهنگ بومی گری(تعصب بومی گری) در سازمانهای فعال در جزیره قشم.
وقتی وارد یک سازمان در جزیره قشم میشوید اولین چیزی که نظر شما را به خود جلب میکند این است که جو حاکم بر آن چگونه جوی است آیا افرادی که در این سازمان فعالیت میکنند بومی هستند یا غیر بومی، طبیعی خود بود اگر بومی باشند در مقابل مراجعه کننده غیر بومی واکنش خاصی دارند و اگر غیر بومی باشند موضوع بر عکس خواهد بود. سعی افراد بر این است که نشان دهند بین بومی بودن یا نبودن ارباب رجوع فرقی نمیگذارند ولی بعدا" فرهنگ حاکم بر آن سازمان کاملا" خود را نشان خواهد داد. عموما" در سازمانهایی که افراد بومی و غیر بومی شاغل هستند دو نوع فرهنگ سازمانی وجود دارد که هر دو متفاوت بوده و در واقع با یکدیگر در ستیز هستند و گاها" ستیز آنها به حدی است که مدیران را دچار تعارض شدید نموده و باعث افت کارایی مدیران گردیده و مدیران مجبورا" بیشتر وقت خود را صرفا حل و فصل مسائل بسیار خرد نمایند که به عمد به وجود آمده است. این فرهنگ در بین بازاریان نیز مشاهده میگردد ولی در بازار شکل دیگری به خود می گیرد و یک نوع رقابت خوب بوجود آورده که گاها" به سود خریدار شده. رشد بازار را به همراه داشته است.
اینکه فرهنگها دقیقا" “تبلور شخصیتها و نگرشهای اعضاء خود نیستند، بدین معناست که بخش عظیمی از فرهنگ سازمان میتواند بطور مستقیم به متغیرهای ساختاری مرتبط شود.”[8]
فرضیه اهم
ارتباط معنی داری بین فرهنگ بومی گری و کارایی مدیران در جزیره قشم وجود دارد.
فرضیه اخص
فرهنگ بومی گری در بعضی از سازمانها باعث عدم کارایی مدیران گردیده است.
فرهنگ بومی گری در بعضی از سازمانها باعث کارایی مدیران گردیده است.
فرهنگ بومی گری در بازار(به عنوان یک سازمان بزرگ) باعث موفقیت بازاریان(به عنوان مدیران واحدها) شده است.